اعلام موجودیت
«گرایش مارکسیستهای همبستهی مقاومت»
ما در ابتدا باید نقدمان بر مشی سیاسی تاکنونی خودمان و یا مشی سیاسی بخش وسیعی از نیروها را بیان کنیم.
دیدگاههای ما دربارهی این پرسشاند که چه تغییراتی در پراتیک سیاسی ما ضروریاند؟
ما در مرحلهی کنونی حلقهی کوچکی از افرادی هستیم که از سنتهای ایدئولوژیکی متفاوت برآمدهاند. ما با شناختهای قبلی و درخلال تجمعات قیام دی ماه ۹۶، بالأخص تجمع نهم دی ماه دانشگاه تهران گردهم آمدیم و به طور فزایندهای درگیر بحث پیرامون این پرسش شدیم که «یک دگرگونی اجتماعی مشخص درجامعهی کنونی ایران چگونه میتواند باشد و نیازمندچه گامهای مشخصی است؟»
آنچه نزد ما مشترک بود ناخرسندی از مشی سیاسی تاکنونیمان و درکمان ازفقدان چشمانداز اجتماعی در عرصهی تحرکات سیاسی بود. از خلال این مواجههی اولیه به زودی یک جمع سیاسی پایدار شکل گرفت. روند آغازین این حلقه با انتقال تجربیات فردی و مطالعهی جمعی متون و نظریات پایهای جریانات موجود، مقالات و نشریات تازه منتشر شدهی جمع های دیگر دربارهی بررسی وضعیت مستقر و بازاندیشیهای استراتژیکی طی شد و موقعیت مادی و کارآمدی هر یک از این نیروها را بررسی کردیم.
در جستجو برای الگوهای ممکن جامعهی بدیل و نیزدر تعیین استراتژی و پراتیک معطوف به آن، بازخوانی و مواجهه با نظریات انقلابی موجود و بررسی برخورد نیروها با این نظریات و ضمانت اجرایی شدن هر یک از این نظریات، نقش مهمی از نظر ما ایفا میکند.
بحث کردیم در رابطه با این مسأله که غلبهی راستین بر دیکتاتوری جهموری اسلامی با تمامی گرایشهایش با چه میانجیها و روشهای مشخصی تصورپذیر است؟
یک استراتژی کارآمد برای بدیل متناسب با پویشهای تاریخی جدید جامعه چگونه بدست میآید؟
وظیفهی هر نیروی انقلابی راستین است که علاوه بر کسب آگاهی از بدیلهای موجود سعی در گسترش آنها نیز داشته باشد.
ما معتقدیم فعلیت سیاست انقلابی در جامعه با بالقوهگیهای آن همخوانی ندارد. برخلاف نیروهای منفعل بر این باوریم که امکان پیشبرد پراتیک انقلابی در سطح تودهای -حتی در عصر غلبهی ضدانقلاب و بروز انحرافاتی مانند چپ رفرمیست- وجود دارد. وجود این امکان است که ضرورت سازماندهی تودهای و نیز مبارزهی سازمان یافتهی تودهای را ایجاب میکند. ما بر این باوریم که میتوان و باید بیش از وضعیت حاضر در جهت رشد و توسعهی این بالقوهگیها کوشید و خود را در مداری به مراتب بالاتر برای رویارویی با موقعیتهای آتی آماده کرد.
در کانون تحلیل ما این بینش جای گرفته است که فقدان سازمانیابی یکی از علل محوری فقدان استراتژی و فقدان تأثیرات اجتماعی است. بر همین اساس اعتقاد داریم که سازمانیابی شالودهی یک نیروی مردمی و انقلابی است.
ما امروز در مرحلهی تاریخی «فاشیسم و ارتجاع» قرار داریم که به عنوان اصل سازمان دهندهی جامعه تمامی اشکال سرکوب را به هم پیوند میدهد، برهم مینهد، تقویت میکند، کژدیسه میکند و حتی بخشاً برخی از آنها را تضعیف میکند. بر همین اساس، پیکارها و مبارزات علیه مناسبات متفاوت سرکوب -که به اشتباه و به انحراف جدا از یکدیگر دنبال میشوند- در جمهوری اسلامی را تنها میتوان به گونهای مؤثر بازاندیشی کرد و به پیش برد. مبارزه بدون چشمانداز اجتماعی کارآمد توسط سیستم بلعیده و ادغام میشود و لاجرم بیاثر میماند.
ما با هوشیاری کامل به تمامی زوایا و سویههای استثمار و سرکوب در جامعهی امروز نظر داریم. در نظر ما انقلاب فرآیندی است مستمر برای غلبه بر تمامی سازوکارهای استثمار و سرکوب.
انقلاب تنها بهسان فرآیندی قابل درک است که به طور مستمر توسط بخشهای وسیعی از مردم و با پیکار خود آنان پیش برده شود. در غیر اینصورت انقلاب به یک پروژهی سلطه و اجبار از بالا بدل میشود. زیرا مبارزه به جای جامعه، جایگزین مبارزه در درون و به همراه جامعه میگردد. انقلاب تنها بهسان جنبش اجتماعی از پایین قابل فهم است.
در نگاه بسیاری از نیروهای رفرمیست مبارزات اجتماعی و خیزشهای انقلابی ممکن است در دیگر نقاط جهان اتفاق بیافتد، اما چون جامعهی ایران ارتجاع زده است چنین امری درآن امکان پذیر نیست و بدین طریق سیاست آنها الزاماً و اجباراً سمت اصلاح کنندهای برای نارساییهای نظام را میگیرد و مناسبات سیاسی درونی و تضادهای درونی را رنگآمیزی و به ظاهر رفع و رجوع میکند.
ما خود را بخشی از جامعه تلقی میکنیم. برای بازشناسی پتانسیل بنیادی برای تغییرات رهاییبخش، این امر اهمیت دارد.
ضروری است که به عنوان نیرویی انقلابی، نگاه تاریخیمان را گسترش دهیم. گسترش نگاه تاریخی ما و درگیری فکری ما با دقایق مقاومت نشان میدهد در درون جامعه، توأمان هم گرایشهای رفرمیستی و ضدانقلاب، هم گرایشهای فرصت طلب و هم گرایشهای مردمی و رهاییبخش و انقلابی وجود دارند. تاریخ به ما میگوید در جوامعی که رفرمیستها دیگر هیچ پتانسیلی برای تغییر نمیبینند، به ناگهان جنبشهای انقلابی میتوانند پدیدارشوند. برای نمونه در شرایطی که نیروهای رفرمیست در حال بزک زدن بر چهرهی استبداد و ارتجاع بودند، خیزشهای سازمانیافتهی دی ماه جلوهگر شدند. چنین پتانسیلهایی البته رو به فزونی دارند. شمار هر دم بیشتری از مردم خود را درشرایط کاری و زیستی شکننده و ناپایدار بازمییابند و هرچه بیشتر به وادی فقر، محرومیت و حاشیهنشینی رانده میشوند. حتی آن گروههای اجتماعی که پیش ازین بخشاً از سرمایه نفع میبردند، به طور فزایندهای امتیازاتشان را از دست میدهند. بدین ترتیب، بر شمار کسانی که منافع زیستی وجودی آنها وابسته به تغییر مناسبات موجود است افزوده میگردد. این واقعیت به صورت خودکار یا جبری به رشد اعتراضات اجتماعی رهاییبخش یا فرضاً فعالیتهای انقلابی منجر نمیگردند. اگر نیروهای مردمی انقلابی چنین پتانسیلهایی را جدی نگیرند و هیچ چشمانداز اجتماعی کارآمدی را پرورش ندهند، در روند اجتنابپذیر قدرتیابی نیروهای ارتجاعی و فرصتطلب مسئول خواهند بود. این مهم، ضرورت سازماندهی تودهای و مبارزهی سازمانیافتهی تودهای را بیان میکند.
مبارزه سازماننیافته این خطر را افزایش میدهد که نگرش حاکمان را درونی ساخته و بازتولید کنیم یا در چنین نگرشی جذب و ادغام شویم. دفاع، پرورش و گسترش نگرش رهاییبخش بیش از همیشه نیازمند یک مبارزه جمعی سازمانیافته است. سازمانیابی شالودههای عمل سیاسی را بنا مینهد و از دل آن اهداف، استراتژی و تاکتیکها روشن میگردد. تا زمانی که هیچ چهارچوب پایدار سازمانیافتهای شکل نگیرد، هیچ تغییری به بار نخواهد نشست.
همانطور که پیشتر گفتیم و اعتقادمان هم بر این است، خودانگیختگی تودهها در ترکیب با شرایط مادی تاریخی برای پیدایش ناگهانی وضعیت انقلابی نقش قاطعی دارد. اما مهمتر از این پیدایش ناگهانی، موفقیت و پایداری وضعیت انقلابیست که تنها با سازمانیافتگی میسر است.
برای آنکه چنین جنبشها و خیزشها تنها به صورتی موجوار ظاهر نشوند، وجود ساختارهای انقلابی سازمانیافته ضروریاند. نقش این سازمانها از دید ما آن است که از همان آغاز گفتمانهای انقلابی را تقویت کنند، روشهای مبارزاتی مناسب راترویج کنند و ساختارهای اجتماعی مبتنی بر همبستگی را تدارک ببینند تا بدین طریق خطرات شکاف و پراکندگی و نیز تهاجمات ضدانقلابی را کاهش دهند.
در وضعیت مستقر، سیاست چپ مارکسیستی به واسطه فقدان سازمانیابی به سختی توان آن را دارد که در سطح اجتماعی رؤیتپذیر گردد، طرف گفتگو و تعامل ستمدیدگان قرار گیرد و بدین ترتیب با مردم فرودست همپیوند و هماهنگ گردد. این وضعیت به تداوم اهمیت و جایگاه اجتماعی مقاومت سازمانیافته اشاره میکند. ما این اهمیت را دریافتهایم.
مانع مهمی که در مقابل سازمانیابی قرار دارد عبارت است از آموزههای فکری و نگرش رفتاری درونی شدهی کاپیتالیستی و سودمحور و فردگرایانه نزد بسیاری از فعالین به ظاهر چپ مارکسیست که در تقابل با مقاومت سازمانیافته قرار میگیرند و ما در تحلیل نهایی این نیروها را ضدمردمی و ضدانقلاب میدانیم.
سازمان دادن جمعی خود به معنای پرورش توان توافقیابی، یادگیری تفکر جمعی و توانایی در خویشتنداری است. این به آن معنا نیست که باورهای نظری خود را رها کنیم. بلکه مربوط میشود به تمایزگذاری بین باورهای بنیادی -که بر سر آنها میتوان بحث و در صورت لزوم جدل کرد- و این واقعیت که نباید انتظار داشت در همهی تصمیمگیریها، گرایشهای فردی یا گروهیمان بر خط مردمی و انقلابی در شرایطی بخصوص اولویت یابند.
نزد برخی فعالین، گرایشها و خصلتهای خودمحوری و تأکید مداوم بر تفاوتها و اختلافات، محصول هنجارهای درونی شدهی سرمایه و نیز پیامدی از اثرات سالها مناسبات استبداد است. در اینجا این خطر وجود دارد که از طریق خصلتهای فرقهگرایانهی گروههای منفرد شکافهایی در درون جنبش بازتولید شود و مبارزهی مشترک به جهتگیریهای ناهمسو فروپاشیده شود. ما این خطر را دریافتهایم و این اعلام موجودیت ریشه در مبارزه و مرزبندیمان با فرقهگرایی و تأکیدمان بر امر وحدت دارد.
ما دقیقتر بر این پرسش متمرکز شدهایم که از این تحلیلها چه نتایج مشخصی میتوانیم برای دگرگونی در پراتیک سیاسیمان استخراج کنیم؟ و دریافتیم «ضرورت گسستی آگاهانه از عادات پراتیکی تاکنونیمان را.»
پس از این گسست آگاهانه، پس از شناخت دقیق نیروها و وضعیت مستقر، «سازمان مجاهدین خلق ایران» را تنها سازمان توانمند و دارای چشمانداز اجتماعی کارآمد دیدیم و با توجه به داشتههای نظریمان، اصل وحدت را در شرایط موجود هدف قرار دادیم و به عنوان یک حلقه با گرایشهای مارکسیستی، هژمونی سیاسی «سازمان مجاهدین خلق ایران» را پذیرفتیم و برای استقرار آلترناتیو دموکراتیک مقاومت در برابر ارتجاع و فاشیسم جمهوری اسلامی مبارزه میکنیم.
ما برای یک دگرگونی اجتماعی مؤثر و مشخص،سرنگونی جمهوری اسلامی را اولین و ضروریترین گام میدانیم.
در شرایطی که بنبست چشمانداز تاریخی رهایی انسان آشکارا خود را به نمایش گذارده؛ در شرایطی که کارگران مأیوسانه خود را تسلیم روابط تام و تمام سرمایهدارانه میکنند و برای فروش نیروی کار خود چشم به بازارهای جهانی دوختهاند و یا آخرین تلاشهای خود را به کار میبندند تا بخشی از دستآوردهای مبارزهی خویش رادر برابر تجاوز سرمایهداری حفظ کنند؛ در شرایطی که جنبش کارگری، اینجا و آنجا مجبور است برای دریافت مزد خود دست به مبارزهی تدافعی بزند و مبارزاتاش برای کاهش ساعت کار و افزایش دستمزد با مقاومت سرسختانهی سرمایهداری روبروست؛ در شرایطی که خیالپردازیهای انقلابی هیچ راهحل تاریخاً معینی برای سازمانیابی جامعهای عاری از سلطه ارائه نمیکنند؛ آری، درچنین شرایطی پرسیدنیست که چه بایدکرد؟
یا باید دل مشغول میکردیم به کلیدواژههای ذهنی و چشم بر این وضعیت انقلابی میبستیم، و یا باید درود میفرستادیم به مقاومت ایران و مواضع خود را نسبت به اپورتونیسم مشخص میکردیم تا وظیفهی انقلابی خود را به جای آورده باشیم.
ما راه درست را برگزیدهایم.
درود بر آنان که با تختهبندِ هنوز پایدارِ بردگی انسان سر سازش ندارند. آنان که زندگی در خوکدانی این جهان بافته و سرشته از روابط سلطه را نمیخواهند و با آن سر ستیز دارند. آنها که نمیخواهند چون منفعتطلبانی راضی، حکومت را به حاکمان و سیاست را به سیاستمداران واگذارند و راه زندگی خویش را گیرند. بلکه برآنند که با پیشبرد زندگی انقلابی و با جای دادن فرهنگ انقلابی بساط حکومت ظلم و استثمار را براندازند.
درود بر مقاومت ایران
درود بر ۵۳ سال مقاومت سازمانیافته
————
پیش به سوی مبارزات سازمانیافته با هستههایمقاومت
پیش به سوی ایجاد شوراهای مقاومت
«گرایش مارکسیستهای همبستهی مقاومت»
۱۵ شهریور ماه ۱۳۹۷ – ایران
September 6 2018
دانلود فایل PDF:
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.