دو بخش پیشین سخن مولانا از جلوۀ دیدار یار بود. در کمتر حکایتی از مثنوی تا
بدین پایه حدیث نفس مولانا را میتوان یافت. مثلا وقتی بازرگان از طوطی محبوس
خویش میپرسد که چه ارمغانی از هندوستان برایش بیاوردو پاسخ میشنود که
از آن آزادگان بپرس راه راهایی من از این قفس چیست؛ در اینجا مولانا به طوطی
محبوس جان خویش و شکا یت بردنش نزد خداوند اشاره دارد: بیت ۱۵۷۵ به بعد:
ای عجب آن عهد و آن سوگند کو؟
وعدههای آن لب چون قند کو؟
گر فراق بنده از بد بندگی ست
چون تو با بد بد کنی پس فرق چیست؟
ولی در همه احوال، ــ در فراق یا وصال ــ از حضرت معشوق رضایتمند است.
ای بدی که تو کنی در خشم و جنگ
با طربتر از سماع و بانگ چنگ
نار تو اینست نورت چون بود
ماتم این، تا خود که سورت چون بود
از حلاوتها که دارد جور تو
وز لطافت کس نیابد غور تو
نالم و ترسم که او باور کند
وز کرم آن جور را کمتر کند
عاشقم بر قهر و بر لطفش بجد
بوالعجب من عاشق این هر دو ضد
والله ار زین خار در بستان شوم
همچو بلبل زین سبب نالان شوم
این عجب بلبل که بگشاید دهان
تا خورد او خار را با گلستان
این چه بلبل این نهنگ آتشی ست
جمله ناخوشها ز عشق او را خوشی ست
عاشق کل ست و خود کل ست او
عاشق خویش ست و عشق خویشجو
سپس به خواننده یاد آوری میکند که طوطی جان آدمی حال و روزگار طوطی بازرگان را
دارد که در قفس جان محبوس است. وگرنه حلاج وار میتواند ندای انالحق سر دهد:
قصۀ طوطی جان زین سان بود
کو کسی، کو محرم ِ مرغان بود؟
کو یکی مرغی ضعیفی بی گناه
واندرون او، سلیمان با سپاه؟
چون بنالد زار بی شکر و گله
افتد اندر هفت گردون غلغله
هر دمش صد نامه صد پیک از خدا
یاربی زو، شصت لبیک از خدا
زَلّت او، به ز طاعت نزد حق
پیش ِ کفرش جمله ایمانها خلق
هر دمی او را یکی معراج خاص
بر سر تاجش نهد صد تاج خاص
صورتش بر خاک وجان بر لامکان
لامکانی فوق وهم سالکان
لا مکانی نی که در وهم آیدت
هر دمی در وی، خیالی زایدت
بل، مکان و لامکان در حکم اوست
همچو در حکم ِ بهشتی، چار جو
“… مردم در روزگار پیشین فرشتگان را با بال و پر تصویر میکردند؛ بمناسبت آنکه مرغان
هم بال و پردارند… جان را هم جوهری علوی و بگوهر مانند فرشتگان میدانستند (۱)
شرح و تفسیر ابیات
حکایت طوطی جان اینگونه است [که استعداد وصال به حق به او عطا شده است، ولی]
آن کس که محرم و همصحبت طوطی جان باشد کجاست؟ [همگان مانند آن بازرگان چنان
گرفتار دنیای بیرون از خویشند که به قفس تن و طوطی گرفتار روح، توجهی ندارند]
در ابیات بعدی کار و کردار اولیاء خدا را به تصویر و تصور میکشد:
کجاست آن پرندۀ ظاهرا ضعیف و بی اهمیت اما بدون گناهی که سلیمان پیامبر با تمامی
سپاهش در عظمت او گم شود؟ [بی گناهی ولی حق برای این ست که در پنجۀ تصرف
خداست و از خود ارادهای ندارد] هنگامی که آن عاشق حق بدون داشتن شکر و شکایتی
بر درگاه وی بنالد در هفت آسمان غلغله میافتد[ مناجات عاشقان به طمع بر آوردن آرزو
یا ترس از عقوبتی نیست، که این هر دو از افراد عادی سرمی زند و نه عاشق]. هر لحظه
که خدا را بخواند بارها خوانش او اجابت میشود و اگر لغزشی از وی سر زند، خطایش از
عبادت دیگران بهتر است. در برابر کفر و ارتداد وی ایمان مردم عادی کهنه و بی ارزش ست.
[ یعنی چون در تصرف حق است، هر چه کند عین صواب است و حکمت عمل وگفتارش را
خدا میداند. بقول شمس تبریزی” در دروبش کامل، سخنگو خداست” و یا میتوان این
طور فهمید که:
هر چه گوید مرد عاشق بوی عشق
از دهانش میجهد در کوی عشق
ور بگوید کفر دارد بوی دین
آید از گفت ِ شکاش بوی یقین]
عاشق صادق هر لحظه در حال معراجی بخصوص است و با جنبههای متفاوتی از اسماء
و صفات الهی و امور غیبی مواجه میگردد و خداوند بر تاج ادب او و عشقی که میورزد
صدها تاج کمالات خود را مینهدو بارها وی را شربت وصال میچشاند و از رنج میرهاند
در هنگام سجده بر درگاه حق پیشانی بر خاک دارد اما روحش در عالم غیب سیر میکند.
جهان بی جایی که از قدرت فهم و وهم سالکان تازه کار برتر و بالاتر است. نه چنان دنیایی
که در فهمت بیاید [و مثلا بر فراز افلاک باشد و دست دعا جانب بالا برداری ] بلکه دنیای
ماده و جهان بی جای غیب تحت فرمان عارف واصل است. و او مانند بهشتیانی که بر چار
جوی آب و شراب و شیر و عسل فرمان میرانند، مکان و لامکان را در اختیار خود دارد.
[اشاره دارد به سوره محمد آیه ۱۵] ” و اما تشبیه اولیا به بهشتیان که چار حوی بهشت
در حکم آن هاست، ظاهرا به مناسبت آن است که طبری در باره جوی آب بهشتی نقل
میکند که آن خود بخود بدهان بهشتیان میرسد و تابع اراده آن هاست ” (۲)
بازهم چون بارهای دیگر مولانا اندیشه خواننده را به جایی رهنمون میگردد که بیش
از آن سخن را جایز نمیداند و خاموشی بر میگزیند:
شرح این کوته کن ورخ زین بتاب
دم مزن والله و اعلم بالصّواب
ادامه دارد…
زیر نویس
۱: فروزانفر بدیع الزمان ـ شرح مثنوی شریف ج۲ ـ ص ۶۲۷ به اختصار
۲: همان ــ ص ۶۳۷ به اختصار
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.