“رقص ذره ها ” رمان عاشقانه ای است از آتش و حسرت و درد بیقراری ، بیقراری که دوای دردش در طلب است ، در جستن و رفتن …
اگر دوست داشتن زیباترین حس وجود باشد ، برای یک زندگی پرشورواشتیاق چاره ای جز عاشق شدن نمی ماند.
زندگی بر دو پایه رنج و لذت استوار است و تلاش آدمی در نهایت برای فرار از رنج هستی و کسب لذت بیشتر است ، اما واقعیت این است که خلاصی از محنت و عذاب امکان پذیر نیست .
کوشش و فعالیت انسان برای آزادی و رهایی تا کنون پروسه ای رهایی بخش نبوده بلکه در غلتیدن از بندی به بند دیگر و از رنجی به رنج دیگر بوده است .
رهایی به معنای گسیخته شدن ، انکار کردن و باطل خواندن بلا و بدی نیست چه بسا همزیستی ، علاقه مندی و حتی عشق ورزی به آن باشد
شاید از همین نگاه است که مولانا می گوید “عشق در دریای غم غمناک نیست ” و در چنین درک و شناختی است که آن فغان و زاری در شب وداع با شمس قابل فهم می شود که با همه درد و
ملالتش چون از سرچشمه عشق می جوشد نمی تواند آزار دهنده و غمناک باشد .
رمان ” رقص ذره ها ” در چنین فضایی سیر و حرکت می کند برای قهرمان داستان عشق تنها علت پایداری و معنا بخشی به زندگی و مرگ است، او در وضعیت غریبی که برایش پیش می آید
هسته پنهان و ترنم رازآلود عشق را کشف می کند و در آن آشفته حالی و بی تابی صدای خالص اکسیر را می شنود در آن نوش ، و رها می شود در وسعت بیکران عشق و می رسد به امکان
یک پرنده شدن و پرواز می کند تا خلاص می شود از زندان پوست و داربست استخوان … و خودش را می بیند مثل ذره ای آزاد و رها ، دیوانه و شیدا ، مثل همان رقص ذره ها در تصویر
زیبای مولانا :
ای روز برآ که ذرهها رقص کنند
آنکس که از او چرخ و هوا رقص کنند
جانها ز خوشی بی سروپا رقص کنند
در گوش تو گویم که کجا رقص کنند.
هر ذره که در هوا و در هامون است
نیکو نگرش که همچو ما مفتون است
هر ذره اگرخوش است اگر محزون است
سرگشته خورشید خوش بی چون است.
نام کتاب : رقص ذره ها
نویسنده : علی عبادی
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.