نظم اجتماعی نو و جنبش کارگری

سن دن دئییرم (از تو سخن می‌گویم)

فروغ اسدپور

مبارزات جانانه‌ و دلاورانه‌ی کارگران هفت تپه و فولاد اهواز، یک بار دیگر موضوع اعتراضات کارگری را به نقطه‌ی ثقل حوادث سیاسی کشور تبدیل کردوضعیت سیاسی خاص ایران به گونه‌ای است که مبارزات حتی اقتصادی و صنفی کارگران در یک سطح محدود به ناگزیر و بلادرنگ رنگ و بوی سیاسی به خود می‌گیردکارگران بی‌واسطه با دم و دستگاه دولتی روبرو می‌شوند، دستگیر و شکنجه شده و انگ‌های عمل بر ضد امنیت ملی به آن‌ها زده می‌شوداز همه سو فعالان اجتماعی چپ و طرفداران یک اینده‌ی عاری از انواع و اقسام ستم‌ها در تلاش هستند تا این لوکوموتیو را که در زمینه‌ای لغزان افتان و خیزان ییش می‌رود به جلو هل دهندجامعه‌ی کارگری هم متوجه اوضاع وخیم کنونی هست و به همین جهت در تلاش است تا از جامعه‌ی بیرون از شرکت و کارخانه؛ جامعه‌ای که محله و شهر نامیده می‌شود، همان جامعه‌ی بزرگ‌تر که مردم نامش می‌دهیم، کمک و پشتیبانی و همبستگی بگیرد.

کارگر فولاد اهواز کریم سیاحی همین را در سخنرانی خود رو به «مردم» فریاد کردپرسش اعتراضی او این بود که مردم چرا به کارگران ملحق نمی‌شوند: «چرا از کارگران حمایت نمی‌کنید مگر نان بازوی اینها را نخوردید؟ چرا سکوت کردید؟ والله دارید به خودتان خیانت می‌کنید».

اما این مردم که کریم سیاحی به درستی از آن‌ها طلب استمداد می‌کند، چه کسانی هستند؟ مگر در اهواز همین مردم نبودند که به خیابان‌ها آمدند و به اعتراض علیه ریزگردها و انتقال آب خوزستان به مناطق دیگر پرداختند؟ مگر همین مردم نبودند که شعارهای عربی سر دادند و در ماجرای تیراندازی‌هایی که چندی پیش در اهواز رو به قوای حکومتی اتفاق افتاد، فله‌ای آن‌ها را دستگیر و شمار زیادی از آن‌ها را اعدام کردند؟ پس چگونه است که «مردم»، همان‌ها که تا دیروز در خیابان بودند و برای دفاع از حق زندگی و حقوق ملی‌شان پیکار می‌کردند امروز پژواک صدای فعالان کارگری نیستند؟ پاسخ را شاید باید از دهان اسماعیل بخشی کارگر دلاور و ترس ناشناسی شنید که امروز انگ امنیتی بر فعالیت‌های او چسبانیده‌اندچندی پیش، چند روزی قبل از این که به زندانش افکنند در میانه‌ی یک سخنرانی به ناگهان گفت که «ناسیونالیست‌ها خودشان را به ما نچسبانند».

نکته همین جا استشاید بخشی تصور می‌کرد که شعارهای به اصطلاح ناسیونالیستی (عرب‌هااز دید حاکمیت خطرناک‌تر و «امنیتی‌تر» از شعار بازگرداندن بنگاه اقتصادی به دولت یا ایجاد شوراهای کارگری استبنابراین بنا به مصلحت‌اندیشی عقل سلیم و اراده‌ی سنجیده در تلاش بود تا جنبش کارگری تازه‌پای هفت تپه را از گزند اتهامات «تجزیه طلبی» عرب‌ها در امان نگه داردغافل از این که جداافتادگی جنبش‌های اجتماعی از یکدیگر است که رژیم را قادر می‌سازد تا این تک صداهای دور افتاده از هم را یک به یک خاموش کند و از ایجاد یک پیوند استوار بین آن‌ها ممانعت به عمل ‌اورد.فعالان جنبش کارگری در خوزستان به قاعده باید بیش از دیگران به ابعاد ستم ملی در اهواز و خوزستان و به طور کلی ایران واقف باشند، چه در میانه‌ی مهلکه هستند و همه چیز را از نزدیک لمس می‌کنندفاجعه‌ی سرنوشت عرب‌ها در نهان با سرنوشت کارگران خویشاوندی داردنیازی نیست که فعالان جنبش کارگری از «ناسیونالیست»ها اعلام تبری کنند یا حمایت. «ناسیونالیست»ها یقینا هم در مقام کارگر در صفوف جنبش کارگری حضور دارند و هم در جایگاه «اقلیت قومی» از ستم مضاعف سرکوب هویتی رنج می‌برند و هم در هیئت «شهروند» اهوازی در تنفس هوای آلوده با کارگران (عرب و غیرعربسرنوشت دشوار جمعی را سهیم‌ هستند و آن را تاب می‌اورندبه همین جهت نه حق داریم و نه می‌توانیم آنان را از جنبش صنفیسیاسی کارگران طرد یا حذف کنیم.

جنبش کارگری به عنوان یک جنبش فراگیر اقتصادیمدنیسیاسی باید به روی بازشناسی همه گونه ستم و تبعیض و نابرابری گشوده باشدبنابراین ستم ملی فقط در حد قلم‌فرسایی‌های بی‌سروته و بیانیه‌های سیاسی نیست که باید بازشناسی شودرویکرد درست و پخته باید در پراتیک سیاسی در زندگی روزمره و بزنگاه‌های تاریخی عمل سالم و پرصداقت خود را ثابت کنداسماعیل بخشی اگر عربی می‌داند می‌توانست به زبان عربی هم‌شهریان عرب خود را مخاطب قرار بدهد و از خواست آن‌ها برای رفع تبعیضات ملی، دینی، زبانی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی حمایت کند و در ادامه خواستار پیوند بین دو جنبش برحق مردمان عرب ساکن خوزستان و کارگران شاغل در کارخانجات این منطقه بشود که بخشی از آن‌ها خود عرب‌انددست‌کم هنگامی که کارگران معترض وارد قلمرو شهر اهواز می‌شوند می‌توانند شعارهایی به زبان عربی سر بدهند یا این که سخنرانی چیره به زبان عربی را در مراسم خود حاضر داشته باشند تا بتوانند مطالبات خود را با مردم عرب نیز در میان بگذارندشهر محیطی گونه‌گون و جدا از محیط تولیدی است و فعال کارگری در چنین محیطی به علامت‌هایی دیگر نیازش می‌افتد تا پیام خود را به گوش رهگذران برسانددر واقع کارگر معترض اهوازی و فعال ملی اهوازی که جنبش حق‌خواهانه‌هردویشان با شقاوت و بیرحمی سرکوب می‌شود، باید بتوانند همپوشانی‌هایی بین مطالبات‌شان یافته و با هم و کنار هم، به رغم تفاوت در مطالبات آنی و آتی‌شان، در یک صف، مبارزه کنند و حقوق مدنی و سیاسی یکدیگر را بازشناسی نمایند.

یا برای نمونه تصور کنید اگر کریم سیاحی که خشم برحق خود را از عدم بازتاب گسترده‌ی صدای مبارزات کارگران و فقدان همبستگی گسترده با پیکارهای طبقاتی فریاد می‌کشد به جای این که مردم را «بدهکار» خود و طبقه‌ی خود کند و از آنان بپرسد که «مگر نان بازوی ما را نمی‌خورید»؟ رو به فعالین محیط زیست خوزستان و به‌ویژه مردم اهواز کرده آنان را مخاطب قرار دهد به آنان بگوید ما از مبارزات برحق شما در زمینه‌ی محیط زیست پشتیبانی کردیم (اگر چنین حمایتی در واقعیت انجام شده باشدو ستمی را که بر شما رفت و سرکوبی را که شما متحمل شدید محکوم کردیم و در صفوف اعتراض شما مشارکت جستیم و اینک انتظار داریم که شما نیز به صفوف ما ملحق شوید و از خواست‌های ما به رغم انتقاداتی که به وجود همین صنایع آب بر و آلاینده‌ی محیط زیستی دارید حمایت کنیددیرتر در جمعی متشکل از کارگران، مردم عرب و غیرعرب منطقه و فعالان محیط زیست که نگران وخامت وضعیت اقلیمی منطقه هستند، گرد هم می‌آییم تا نابسامانی وضعیت اهواز و خوزستان را بحث کنیم و در ضمن به این موضوع بپردازیم که کدام صنایع را می‌توان جایگزین صنایع آب‌بر و آلاینده‌ی کنونی در خوزستان و اهواز نمود تا در دور بعدی مبارزات روی این شعارهای مشترک متمرکز شویمجا داشت که فعالین عرب و فعالین محیط زیست در اعتراض‌های برحق کارگران به حقوق معوقه و واگذاری شرکت به بخش خصولتی، بلندگویی در اختیار داشته باشند و در «عرصه‌ی عمومی» برآمده از این وضعیت (به رغم فشارهای امنیتی و سرکوببا کارگران همدردی نشان داده و خواست‌های مشترکی را برای کل منطقه‌ی خوزستان طرح کنندفعال کارگری خشمگین از اوضاع وخیم اقتصادی و سیاسی می‌تواند رو به مردم بگوید که منابع طبیعی و اجتماعی این منطقه متعلق به همه‌ی شما کسانی است که در این منطقه زندگی می‌کنید و از ریزگردها و انتقال آب و آلودگی محیط زیست و تبعیضات وسیع ملی و جنسیتی و دینی و جز آن در رنج هستیدما نیز عضوی از پیکره‌ی جمعی این منطقه و اندام‌واره‌ای از یک «من» بزرگ هستیم و می‌خواهیم که با شما و در کنار شما برای مدیریت منطقه فکری کنیم راهی بجوییم و چاره‌ای بیندیشیمباید درد مشترک را تبیین و تعریف کرد و سپس برای گسترش معنای مشترک و مفهوم جدید شکل یافته از دل هم‌اندیشی و مبارزه مشترک کوشید و فریاد جمعی برآورد.

به کار گرفتن این سیلاب‌ها که هر یک به راه خود می‌روند و به جریان انداختن این نیروهای عمل که همه سالم و ضروری‌اند باید در دستور کار جنبش کارگری و چپ باشدمیلیون‌ها آدمی خاصه جوانان که تبناک و پرآشوب در پی عمل، هر چه خواهد گو باشد، می دوند و از پا می‌افتند نیازمند تعریف و تبیین پرامید و واقعی از اکنون و فردا هستند تا بتوانند به جنبش کنونی خون تازه تزریق کننددر کشوری که همه چیز در آن ویران گشته است، در کشوری که هیچ نقطه‌ی پایدار و مطلقی، هیچ یقین پابرجا و استواری وجود ندارد و هر چیز متعالی همچون دروغی رذیلانه به صورت آدمی تف می‌شود، نیاز به بیان حقیقت حس می‌شود تا جماعات انسانی که کورمال هر یک راه خود را می‌روند و بی تماس واقعی به هم تنه می‌زنند، یکدیگر را در میانه‌ی نومیدی و خشم بیابند و دست به سوی یکدیگر دراز کننددر این کشور زندانی عاری از امید برای مردم ساخته‌اندهمه به سیم‌خاردارهایی که احاطه‌شان کرده کینه می‌ورزند و به حاکمان خشم دارند اما تبیین معقولی از چیستی موانع و مسیرهای پیشروی به فراسوی این موانع و چگونگی برچیدن این سیم خاردارها و دیوارها که گروههای مختلف انسانی را از هم جدا می‌دارد وجود نداردزنان برای رفتن به ورزشگاهها اعتراض می‌کنند به آن‌ها گفته می‌شود چنین مبارزاتی در اولویت نیستبرای برداشتن حجاب اجباری می‌جنگند به آنان گفته می‌شود الان وقتش نیست چه این خواست زنان زحمتکش نیست.مبارزات زنان باید مستقیما به مبارزات طبقاتی گره بخورد تا جنبش کارگری از آن پشتیبانی کندفعالان محیط زیست از صنایع آلاینده شکایت می‌کنند و برای برچیدن آن‌ها تلاش می‌کنند به آنان گفته می‌شود دست نگه دارید همین که قدرت سیاسی را تصرف کردیم از دل انباشت به مدد همین صنایع آلاینده صنایع سبز می‌رویانیمقرار است همین «وسایل تولید» آلاینده و مخرب «اجتماعی» شود و کارگران به طور شورایی آن‌ها را اداره کنندچنین چیزی به این معنا است که جنبش کارگری از سیاست‌های محیط زیستی سالهای نوری به دور استمبارزه علیه ستم ملی هم به وقتی موکول می‌شود که قدرت سیاسی از آن «ما» شده باشدهیچ چیزی نباید در صفوف کارگران انتزاعی تفرقه و شکاف ایجاد کندغافل از این که همین کارگران از شکم زنانی متولد شده‌اند و با زنانی زندگی کرده و می‌کنند و همکاران زنی دارند که از ستم پدرسالاری و مردسالاری و اعمال محدودیت‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی بر فضای تنانه‌گی و فکری و عاطفی‌شان بیزارندغافل از این که همین کارگران واقعی دارای گوشت و پوست همه به زبان و لهجه‌ای جز آنچه در مرکز رواج داده می‌شود نیز سخن می‌گویند و با این حال برخی از ما از پیوستن «ناسیونالیست»ها به جنبش ترس خورده‌ایمغافل از این که همین محیط زیست آلوده و صنایع آلاینده، سلامتی کارگران و محیط زندگی آنان و خانواده‌هایشان را تهدید می‌کند و مسئله‌ی مبرم جنبش کارگری است.

تنها به خود جنبش کارگری بستگی دارد که بخواهد از این مبارزات چندگانه‌ی معطوف به حق زندگی، حق شورش، حق جنبش، حق دگرگونی، حق انفجارهای توده‌‌ای، حق محیط زیست قابل تحمل، حق اعتراض به فشارهای دستگاه سرکوب، به سود حق ارشدیتی که به درست یا نادرست برای خود قائل است بهره ببرداما جنبش کارگری باید بداند که این حق ارشدیت فقط زمانی واقعیت می‌یابد و به تحقق می‌پیوندد که این جنبش بتواند از انچه منافع کوتاه مدت و حتی درازمدت اما یکسویه‌ی‌ آن را تعریف می‌کند، فراتر رفته و در یک جنبش راستین صداهای دیگر مخالفان وضع موجود و طرح‌ها و برنامه‌های آنان را نیز بازتاب بدهدمجرایی یگانه به سوی آینده‌ی ازاد و پهناور وجود نداردمجراهای متعددی به روی آینده گشوده شده‌اند اهداف متفاوتی وجود دارند که صد البته باید بتوانند به هم بپیوندند.

صدای نومید و خشماگین کریم سیاحی هنوز در گوشم طنین انداز است و دلم را به درد می‌آورداما واقعیت این است که در فقدان این همبستگی است که تیرهای رها شده از ترکش جنبش کارگری و دیگر جنبش‌های اجتماعی به دیوارهای مقابل برمی‌خورند کمانه می‌کنند یا مارپیچ وار گرد خود می‌گردند و هدر می‌روندویرانی اقتصاد کشور، تورم، ورشکستگی بانک‌ها و صندوق‌های قرض‌الحسنه، دزدی بی‌حد و حصری که از ثروت عمومی انجام می‌گیرد و توافقات پیدا و نهان بین دسته‌های دزدان که دست‌شان برای مردم رو شده است، بیکاری، گرسنگی، ویرانی و انحطاط ترسناک و تصورناپذیر طبیعت کشور، تبعیضات «طبیعی» انگاشته شده و به عادت‌واره‌های فرهنگی تبدیل شده، پیکر کشور را آماده‌ی یک پیکار همگانی و شورش عمومی کرده است.باید این سازمان اجتماعی ورشکسته را به سزای ناکارامدی نابکارانه‌اش رساند و جا را به نظم جدید اجتماعی و موج‌های تازه‌ی اندیشه و عمل سپرد.وسایل پیکار را باید به تدریج فراهم آوردکسانی که از فرا رفتن از سیاست هویت در ایران دم می‌زنند خبر ندارند که پرونده‌‌ی هنوز ناگشوده‌ای را مقابل خود داریم و امواج سهمگینی از پس پشت در راهندبهتر است خود را با دگم‌های قدیمی فریب ندهیمهیچ گروهی هیچ جنبشی هیچ جریانی نمی‌تواند به تنهایی این بار سنگین را بر دوش ببرد و همه را راضی کندبه نظر می‌رسد که کار جنبش کارگری باید از این قرار باشداین هویت‌ها هرکدام، یکی از«من»های این طبقه است یکی از من‌های انکار شده‌ی این طبقه که با سیم خاردار بین‌شان فاصله افکنده شده و یا با بستن چشم‌بندی به روی چشم این طبقه، حقیقت چند هویتی‌ این موجود هزار سر را از خود او نهان داشته‌اندجنبش کارگری در جستجوی فراسو، در جستجوی نظم اجتماعی نو، در جستجوی فردا، به این من‌های متعدد و همرزمان در ظاهر گونه‌گون نیاز داردحتی اگر این همرزمان این جنبش‌ها به روی جنبش کارگری آغوش نمی‌گشودند باز بهانه‌ای نبود برای این که ما آن‌ها را در آغوش نگیریمفرقه گرایی حتی اگر از نوع طبقاتی اش هم بوده باشد یک نابسامانی و نابهنجاری اجتماعی است.مربوط به گذشته‌ا‌ی است که باید همچون پوست مرده پشت سر رهایش کنیممرده‌ای است که باید به خاکش بسپاریمزندگی را خفه نکنیمالبته که این جنبش‌های گونه گون به راستاهای به ظاهر متفاوتی می‌روند و به انگیزه های گاه متضادی در کار خلق جهان هستنداما چپ و جنبش کارگری بارها نشان داده که در هنر پیوند دادن راستاهای متفاوت و انگیزه‌های متفاوت و یا حتی متضاد استاد استعصری پیش چشم ما رو به انقراض می‌رود نظمی کهنه در پیش پای ما در کار جان دادن است، باید نشان بدهیم که سرشار از شادابی و شور زندگی و خلاقیت عمل و نظر هستیمآن نیرویی می‌تواند این رانش، این نیروی سرشار زندگی و در یک کلام روح زمانه را در چنگ بگیرد که بتواند خیر را هم برای خود و هم برای همه‌ی آن دیگری‌ها بخواهدهر یک از این جنبش‌ها از منطق درونی خود پیروی می‌کنند دست‌یافتن به یک سازش پرهماهنگ بین این نیروها شاید هم الان دشوار جلوه کند اما احاله‌ی آن به آینده نیز کم از خدعه و فریب ندارد، آینده را در اینک و هم این‌جا باید ساختبه تظاهر تزویر نکنیم و نگوییم که می‌توانیم همه‌ی نیروها و راستاها را هم‌کاسه کنیم نگوییم که می‌توانیم همه‌ را یک‌جا نمایندگی کنیمبسیار چیزها است که ما نمی‌دانیم و باید از محضر دیگران بیاموزیمباب گفتگوی انتقادی همدلانه با جنبش‌های دیگر را گشوده نگاه داریم و درختی را آبیاری کنیم که گل سرخ آینده باید به آن تکیه کنداین درخت، جبهبه مشترکی است که باید علیه دشمن مشترک تدارک ببینیم.

فروغ اسدپور – نهم آذر ۱۳۹۷

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com