مطالب منتشر شده در این صفحه نمایانگر سیاست رسمی رادیو زمانه نیستند و توسط کاربران تهیه شده اند. شما نیز میتوانید به راحتی در تریبون زمانه عضو شوید و مطالب خود را منتشر کنید.
Million Years Ago (میلیونها سال پیش)، در اصل، آهنگی از خواننده و ترانهسرای بریتانیایی، ادل Adele است. وی این آهنگ را با همکاری گرگ کوستین Greg Kurstin نوشته و در تدوین آن از ملودی آهنگ «شبح اپرا» The Phantom of the Opera و نیز آهنگ «آجیلارا توتونماک» Acılara Tutunmak، از «احمد کایا» تاثیر پذیرفتهاست. شبح اپرا نام یک سریال به کارگردانی تونی ریچاردسون است که سال ۱۹۹۰ بر سر زبانها افتاد. با این یادآوری که موسقی رقص و شعر آهنگهاست و ما به این غذای روح، و به نگاه زیباشناسانه به هنر و زندگی نیاز داریم، به مضمون ترانه اشاره میکنم. در مقاله مربوط به این بحث اصل آن را با برگردان فارسی و عربی اضافه میکنم.
…
مضمون ترانه
[در دوران کودکی] فقط میخواستم خوش باشم و تفریح کنم. یاد بگیرم پرواز کنم، بدوَم [و رها باشم]. در آن ایام با قلبم کنار میاومدم، هر چی و هرکی را میخواست منم دوست داشتم. وقتی جوان بودم از عمق وجود، میدونستم که برای بدست آوردن اونچه میخوام باید تاوانشو بپردازم. [خلاصه] از خیلی چیزا بگذرم و سفره دلم را هم باز کنم. میدونم که تنها من نیستم که با حسرت به پشت سر نگاه میکند و گذشته را میپاید. بعضی وقتها البته احساس میکنم که انگار فقط من نمیتونه بازتاب [روزگار سپری شده و] آنچه را میبینه تحمل کنه. [کاش روزگار کودکی باز میگشت] کاش میشد بیشتر، آن دوران را زندگی میکردم. دورانی که نگاهم [به بالا] به آسمان هم بود نه فقط به زمین. حالا احساس میکنم زندگی دارد مثل برق از جلوی چشمانم میگذرد و تنها از من نگریستن و گریستن برمیآید. دلم برای دوستانم و برای مادرم تنگ شدهاست و برای هوا و آسمان [با همان زلالی کودکی]، برای آن دوران که گویی زندگی جشن و سرور و شادی بود…اما [این تنها یک آرزوست و] مال میلیونها سال پیش. حالا اگه بخوام توی کوچه پس کوچههای دوران کودکی قدم بزنم. همون خیابانهایی که توشون بزرگ شدم و رو پاهام ایستادم، انگاری با من غریبهاند. نمیتونند توی چشمانم نگاه کنند و از من میترسند. تلاش میکنم راجع به چیزهایی که میخوام بگم بیاندیشم، و براشون جوک و خاطره تعریف کنم [اما بیفایده است] آن محلههای آشنای دوران کودکی، اصلاً مرا بجا نمیآورند و نمیشناسند. [انگار براشون غریبهام].
میدونم که تنها من نیستم که با حسرت به پشت سر نگاه میکند و گذشته را میپاید. بعضی وقتها البته احساس میکنم که فقط من اینطوریم که به چیزایی که میخواسته نرسیدهاست. [کاش روزگار کودکی باز میگشت] کاش میشد بیشتر آن دوران را زندگی میکردم. دورانی که نگاهم به آسمان هم بود[به اسمان آبی] نه فقط به زمین. حالا احساس میکنم زندگی دارد مثل برق از جلوی چشمانم عبور میگذرد و تنها از من نگریستن و گریستن برمیآید. دلم برای دوستانم و برای مادرم تنگ شدهاست. و برای هوا و آسمان[با همان زلالی کودکی]، برای آن دوران که گویی زندگی جشن و سرور و شادی بود…اما [این تنها یک آرزوست و] مال میلیونها سال پیش. [کاش روزگار کودکی باز میگشت]
کاش میشد بیشتر آن دوران را زندگی میکردم. دورانی که نگاهم به آسمان هم بود نه فقط به زمین…
Million Years Ago
I only wanted to have fun
Learning to fly, learning to run
I let my heart decide the way
When I was young
Deep down I must have always known
That this would be inevitable
To earn my stripes I’d have to pay
And bear my soul
I know I’m not the only one
Who regrets the things they’ve done
Sometimes I just feel it’s only me
Who can’t stand the reflection that they see
I wish I could live a little more
Look up to the sky, not just the floor
I feel like my life is flashing by
And all I can do is watch and cry
I miss the air, I miss my friends
I miss my mother, I miss it when
Life was a party to be thrown
But that was a million years ago
When I walk around all of the streets
Where I grew up and found my feet
They can’t look me in the eye
It’s like they’re scared of me…
قبل من ملیون عام
کل ما أردت هو بعض المرح
ان اتعلم الطیران، اتعلم الجری
ترکت قلبی یهدینی للطریق
حینما کنت یافعا
فی اعماقی لابد انی کنت دائما اعلم
ان هدا الامر محتوم
حتی أنال ما ابغی یجب ان ادفع الثمن
و ان اجرّد روحی
اعلم اننی لست الوحید
النادم علی امور فعلها
اشعر احیاناً اننی الوحید الذی
لایحتمل الافکار التی تمر بخاطره
اتمنی ان اعیش اکثر قلیلا
ان انظر الی السماء، و لیس فقط الی الارض
اشعر ان حیاتی تمر کالومضه
ولا املک الا ان اشاهدها و ابکی
افتقد النسمات، افتقد أصدقایی
افتقد امی، افتقد حینما
کانت الحیاه مجرد حفله تُقام
لکن ذالک کان قبل ملیون عام
حینما اسیر فی الشوارع
التی ترعرعت بها ورسخت بها قدمای
انهم لایستطیعون النظر فی عینی
ربما یکون خائفین منی
احاول من افکر فیالاشیاء التی علی ان اقولها
مثل نکته او ذکری
لکنهم لایمیزونی الان
فی ضوء النهار
اعلم اننی لست الوحیدا النادم علی امور فعلها
اشعر احیانا اننی الوحید الذی لم یصبح کما اراد
اتمنی ان اعیش اکثر قلیلا، ان انظر الی السماء و لیس فقط الی الارض
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.