۱-
«سکوت»
خسته ام ازسیاهی شب
شبی که دلم رامی آزارد
ونیززمستانی سردوطولانی
که برپیکرآدمی تازیانه می زند
مویه نکن!
ای مسافرسرزمین آفتاب
اشکهایت کویرتشنه را
سیراب خواهدکرد
ودربستراین خاک سرانجام
گل سرخی خواهدروئید
من نیزمصمم واستوار
راهم را
درسرزمین آفتاب
خواهم پیمود
وسکوت رادرهم خواهم شکست
……………………………………..
۲-
«خاطرات»
نگاهت می کنم
نمی شناسم ات
انگارهرگز!
توراندیده ام…
به آلبوم خاطراتم
نگاه می کنم
دوستی می بینم:
که باهم ازسفربازمی گشتیم
باچمدانی دردست…
چمدانی پراز:
پشیمانی وفراموشی
……………………………………
۳-
«آوارگی»
درکوچه پس کوچه های غربت
مردی باکوله باری ازرنج
خمیده پشت می گذرد
نگاه های غریبانه اش
درتنهایی کشیده می شود
واشکهای مرواریداش
درآلبوم خاطرات دیارش
موج می زند

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com