ملت ایران درحال رقم زدن تجربه جدیدی از زیست مشترک ملی است .همبستگی که این روزها درکف خیابان هادرشعارهای معترضین وخیزش انقلابی مردم ایران بگوش می رسد ،نوید بخش تفویت همبستگی ملی وخنثی سازی نگرانی ها وتردید هائی است که بصورت مصنوعی بوسیله جریان ها ئی با اهدافی مشکوک به جامعه یکپارچه ایرانی القامی شده است.
این واقعیت که ایران کشوری متکثر ومرکب از خرده فرهنگ های زبانی قومی ودارای تنوع دینی است ازطرف حاکمیت های تمامیت خواه مرکزی درهیچ مقطعی از تاریخ معاصر ایران لااقل بعد از قدرت گرفتن رضا شاه برسمیت شناخته نشده است.این درحالی است که تجربه تاریخی حکومت داری در ایران برغم أشکال استبدادی سلطنتی آن درنوعی عدم تمرکز تعریف شده است .این تجربه تاریخی تا دوره انقلاب مشروطیت درسال ١٢٨۵ ش.تداوم یافت ودر قالب ممالک محروسه در ادبیات سیاسی عصر قجر صورت بندی شده بود انقلاب مشروطیت آنرا درقالب قانون ایالات و ولایات رسمیت قانونی داد اما با پایان عمر سلطتنت قاجار تمرکز قدرت در دولت مرکزی هواداران جدی درمیان روشنفکران مرکزگرا که گرد دیکتاتوری رضا شاه جمع شده بودند یافت.در واقع تصور می شد که با تمرکز قدرت به وضعیت نا کارإمدی قاجار پایان داده می شود وإیران در مسیر کسب تمدن جدید غربی وتوسعه پایدار قرار خواهد گرفت .غافل از این که مشکل در جاهای دیگری بود وازطریق تمرکز قدرت قابل حل وفصل نبود .ایران در دوره استبدادی پهلوی با تمرکز قدرت توسعه را در غربی شدن در تمامی ابعاد زیست ایرانیان در همسان سازی جامعه ایرانی پی گرفت و خود قربانی آن شد وآنچه که در شکل ظاهری غربی شدن میدانست به بکباره با انقلاب اسلامی ١٣۵٧ش بربادرفت اما تمرکز قدرت به مذاق حاکمان جدید خوش آمد ودر أشکال سازمان یافته تری پی گرفته شد.نظام اسلامی نیز ازدرک پیچیدگی های جامعه متکثر ایرانی عاجز ماند ودر توهم جهان اسلامی به گونه ای متفاوت تر در مسیری قرارگرفت که سلطنت پهلوی طی کرد وبه بن بست رسید.
تمرکز گرائی جامعه ایرانی را چند قطبی کرد وتوزیع تبعیض آمیز ثروت ملی ناشئ از نفت کشور را به متن مرفه وحاشیته فقر زده تقسیم کرد.این حالت درحکومت اسلامی تشدید شد وثروت ملی بسود اقلیتی غارتگر ورانت خوار صرف حامی پروی در داخل ودرسطح منطقه ای شد درنتیجه توده های مردم حتی در متن گذشته با فقر وفلاکت بیشتری روبرو شدند.اکنون بنظر میرسد جامعه ایرانی یکبار دیگر دارد خود را باز می یابد ومتوجه خطرات ادامه وضع موجود شده است.خیزش انقلابی نسل جوان ایرانی باهدف باز پس گیری ایران ونحات ملی از خطراتی است که ساختار متوهم قدرت اسلامی برای آینده کشور وملت ایران بوجود آورده است.
در واقع این روزها درخیابان های شهرهای بزرگ وکوچک ایران شاهد آن هستیم که به عبارتی رویاروئی دو تفکر ودوبرداشت از شیوه زیست است.
١—-تفکر ایران محور
٢—تفکر إسلام محور
درفکر ایران محور ایران خانه مشترک همه ایرانیان قطع نظر از قومیت ومذهب وقطع تظر از جنسیت است.این تفکر سرنوشت مشترکی را برای ایرانیان در نظر می گیرد وهرگونه تبعیض را مانع انسجام وحفظ وحدت ملی ارزیابی میکند
ادامه دارد.
بخش دوم
از این رو است که درشعار های هوادار ان این تفکر که برای آنچه که خود از آن باز پس گیری ایران می نامند وارد خیابان شده اند ایران درمحور قرار گرفته وجان را فدای آن می کنند.این شعارها ازخراسان تا خوزستان واز آذربایجان وکردستان تا سیستان وبلوچستان طنین انداز شده است.
أمادرسوی دیگر ،حاکمیت إسلام محور وهواداران تمرکز قدرت وثروت قرار گرفته اند که جهان اسلامی فکر می کنند وجامعه را به خودی وغیر خودی به گونه تقسیم کرده اند که تقریبا بخش اصلی جامعه ایران در ردیف غیر خودی قرار گرفته وبجای آن حامیان خارجی نظام ایدئولوژیک خودی تلقی شده اند..
درچنین فضائی ازواقعیت ها است که حاکمیت ومعترضین در دو جبهه مقابل هم قرار گرفته وازفهم رفتار یکدیگر عاجز شده اند .حاکمیت صحبت از تجزیه طلبی می کندوبه سرکوب اعتراض ها تمایل پیدا کرده ومعترضین را تحریک شده ازخارج وغیر خودی تصور می کند ومعترضین حاکمیت را ضد ایرانی برداشت میکند ودرنظر دارد ایران راپس بگیردویکپارجه سازد.
در این باره که این رویاروئی خونین چگونه فرجانی پیدا کند چشم انداز روشنی وجود ندارد اما هردو طرف به پیروزی خود إیمان دارند.حاکمیت مدعی است که قادر به جمع کردن اعتراض های خیابانی است ومعترضین به ذهنیت پیروزی خود نزدیک شده اند وحاضر به بازگشت به قبل از قتل دختر جوان کرد ژینا مهسا امینی دربازداشتگاه گشت ارشاد درتهران نیستند. اما پرسش مهم اکنون است که چگونه دو طرف به أهداف خود میرسند.اهمیت این پرسش در این است که تقریبا درب های هرگونه مصالحه وگفتگوراحاکمیت بسته است ونیروئی باقی تمانده است که بشود با أو گفتگو کرد وراه حل کم هزینه تری یافت.بنابراین اگر راه حل میانه ای یافت نشود رویاروئی نهائی اجتناب ناپذیر خواهد شد.
درچنین رویاروئی احتمالی که حتی ممکن است به جنگی تمام عیار داخلی منجر شود کشور وجامعه ایرانی خسارات بسیار وغیر قابل جیرانی متحمل خواهد شد.اما غیر قابل تصور است که تفکر إسلام سیاسی که روحانیت شیعی هوادار جدی آن است حتی اگر با براه انداختن حمام خون بتواند ازمهلکه جان سالم بدر ببرد امیدی به بقا دربلند مدت تر داشته باشد .دیر یازودرویاروئی تفکر ایرانیت باتفکر إسلامیت سیاسی که ناکارآمدی خود را به إثبات رسانده است خود رادر موضع برتر حس خواهد کرد وتفکر إسلام سیاسی را عقب خواهد راند .زمان آن قابل پیش بینی نیست ولی وقوع آن حتمی است.

٣٠/٨/١۴٠١

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)