به من اعتماد ندارد. توضیح میدهم و آشکارا تلاش زیادی میکنم تا اعتمادش را جلب کنم، اما او میگوید به جز مشاورش تا به حال با هیچکس در این مورد گفتوگو نکرده و از این بابت خیالش راحت نیست.
میگوید: «به دل نگیر.»
در عمر نه چندان طولانیاش آسیبهای زیادی دیده. آسیبهایی از سوی همین آدمها که دلش میخواسته دردش را بفهمند و بعد هم ضربه پشت ضربه گیجش کرده و در نهایت تصمیم گرفته از خانه و از همه آدمهای پیرامونش بگریزد و برود.
او یک ترنس جندر است. دوستم که یک فعال حقوق دگرباشان جنسی است واسطه میشود و «لیلی» را به من معرفی میکند و دقایق زیادی توضیح میدهد تا مطمئن باشد حتی یک کلمه دو پهلو نخواهم گفت که منجر به آزردگی دخترک بشود: «حواست باشد هیچ توهینی بالاتر از این نیست که او را رحیم صدا کنی. او تمام عمرش جنگیده تا رحیم نباشد.»
لیلی از همان روزهای اول کودکی متوجه تفاوتهای آشکارش با پسرهای همسایه و فامیل و برادرانش شده. او احساس میکرده در پوست هویت جنسیاش نمیگنجد. دومین پسر یک خانواده تو در تو و به غایت مذهبی و متعصب. بچه حوالی شاه عبدالعظیم تهران. با یک عالم برو بیا در محله و مشارکت در مراسم مذهبی عاشورا و دعای ندبه و فرج پنجشنبهها.
لیلی میگوید: «اوایل نوجوانی بود که این احساس عجیب را در خودم درک کردم. با دوستانم سر کوچه مینشستیم و آنها در مورد علاقهشان به دخترها و رازهای کوچکشان حرف میزدند، اما من احساس خوبی نداشتم. هیچگونه گرایش جنسیای به دخترها نداشتم در عوض تا در خانه تنها میشدم لباسهای مادرم و دامن و کفشهای خواهرم را امتحان میکردم. بارها بابت پوشیدن لباسهای زنانه به شدت کتک خوردم و تحقیر شدم. هر بار میگفتند که من مایه شرمساری و سرافکندگی آنها هستم. چیزی که هنوز هم رنجم میدهد این است که پدرم به خاطر این گرایش من، تقریبا هفتهای چند بار مادرم را کتک میزد. معتقد بود مرا درست تربیت نکرده. تا سن نوجوانی مرا حمام میبرده. کنارم میخوابیده و اجازه نداده من اسباب و لوازمات مردانگی را یاد بگیرم. احساس میکردم به هیچ جای این جهان وصل نیستم. نه خانوادهام مرا قبول میکنند نه جامعه به من احترام میگذارد. برای همین هم تا مدتها تلاش کردم به همه اصول و نرمهای مردانهای که مرا از آن خشونتها محافظت میکرد به زور هم که شده تن بدهم و وانمود کنم مشکلی با هویت مردانهام ندارم. بارها تحقیر شدم. با الفاظ رکیک و فحشهای کاهنده و تحقیرآمیز.»
ماجرا اما در این سطح از خشونت متوقف نمیشود. یکی از اعضای درجه دو خانواده لیلی با این استدلال که «تو روحیه زنانه داری و لابد یک مفعول هستی و دلت میخواهد به زور هم که شده با تو آمیزش جنسی کنند»، بارها او را مورد تجاوز جنسی قرار میدهد:
«تا مدتها دچار شقاق و سوزش مقعد بودم. هیچ اطلاع و آگاهیای از سلامت و بهداشتم نداشتم. نمیدانستم باید برای درمانم به کجا مراجعه کنم. مراجعه که کردم چه بگویم؟ موضوع بهداشت جنسی یک ترنس نه تنها برای خانواده بلکه برای جامعه پیرامون او هم اهمیتی ندارد. آنها هیچ اعتبار اخلاقیای برای تو قائل نیستند. بهتر است هر چه زودتر خودت را گم و گور کنی و بروی جایی که کسی تو را نبیند. شاید همان روزها بزرگترین آرزوی پدر و حتی مادرم این بود که من دست به خودکشی بزنم و کل خانواده را از این دمل چرکی و بیآبرویی برهانم. آنها درک نمیکردند که این شرایط انتخاب من نبود. من درگیر یک اجبار ذهنی بودم.»
لیلی تا سالهای متوالی بارها مورد تجاوز برخی اعضای دور و نزدیک خانواده و جامعه پیرامونش قرار میگیرد. آنها هرگز او را برای مشاوره روانی نزد روانپزشک نمیبرند تا از مشکل واقعی او آگاه شوند:
«یک روز صبح وقتی چای خورده بودم و آماده رفتن به مدرسه بودم پدرم وارد آشپزخانه شد. مادرم استکان چای مرا آب کشید و آن را برای پدرم از چای تازه پر کرد. پدرم استکان چای را وسط سینگ ظرفشویی پرتاب کرد و گفت که نجس است. او حاضر نیست از ظرف یک بچه … و منحرف جنسی استفاده کند. آن روز تا خود مدرسه گریه کردم. با خودم عهد بستم از این ایده دست بردارم و همانی باشم که پدر و مادرم میخواهند. اما نشد که نشد. حالا با اینکه سالهاست از آن خانه فرار کردهام هرگز از کابوس آن روزها رها نشدهام. ای کاش به جای آن همه درگیری و تحقیر، به بهداشت فیزیکی و روانی من توجه میکردند. مرا دکتر میبردند تا سطح آگاهیشان را افزایش بدهند و درک میکردند که مساله من یک اجبار فیزیکی است. شاید اگر به بهداشت روانی من توجه میشد آسیب بسیار کمتری میدیدم و این روزها تا این حد منزوی نمیشدم.»
از او میپرسم آیا در آلمان که اکنون محل زندگی اوست با چنین نگاهی مواجه شده؟
او میگوید راه زیادی مانده تا جهان به طور واقعی و عملی حقوق دگرباشان جنسی را به رسمیت بشناسد: «دگرباشان جنسی روی کره زمین بهشتی ندارند.»
جهان و تاریخی سرشار از خشونت نسبت به دگرباشان جنسی
موضوع امتحان نهایی کلاس مقالهنویسی ترم گذشته ما ترس و هراس و اعمال تبعیض و خشونت نسبت به «ال.جی.بی.تی»ها یا دگرباشان جنسی در جوامع انسانی بود.
آنچه همه ما را که از ملیتهای مختلف زیر یک سقف جمع شده بودیم متعجب میکرد، میزان خشونتی بود که دگرباشان جنسی در طول ۱۰۰ سال گذشته، در سراسر جهان متحمل شدهاند.
دگرباشان جنسی در حقیقت همه آنهایی هستند که گرایش جنسیای متفاوت از «دگرجنس خواهی» دارند. دگرباشها شامل همجنسگرایان، دوجنسگرایان، تراجنسیتیها و کوییرها هستند که هویت جنسی ثابت را باور ندارند.
استادمان در مورد «تجاوزهای اصلاح جنسیت» در برخی کشورهای آفریقایی گفت. اینکه به زنان همجنسگرا توسط مردان طایفه و حتی در برخی موارد توسط محارم، تجاوزهای مکرر میشده، تا شاید آنها را از ارتباط با جنس موافق منع کنند. از طردشدگی نوجوانان آمریکایی که همین گوشه جهان و درست بغل گوش ما از خانوادههای سنتی و اخلاقگرا برای همیشه از خانه رانده میشوند. از عدم دسترسی برابر به حق آموزش و بهداشت دگرباشان در کشورهای اسلامی و مجازات آنها حتی تا مرحله مرگ در ملاء عام در کشورهایی همچون پاکستان.
طناز نیاقی، کارشناس ارشد علوم اجتماعی با گرایش مردمشناسی به خانه امن میگوید: «متاسفانه هنوز هم جوامع انسانی آمادگی به رسمیت شناختن حقوق دگرباشان جنسی را به عنوان بخشی از حقوق عادی بشر ندارند.»
او میگوید: «آنها بیش از بقیه افراد جامعه حتی بیش از کودکان و زنان در معرض انواع و اقسام خشونتاند و بیش از بقیه آحاد جامعه از هر گونه امکانات بهداشت سلامت جسم و روان محروم. با اینکه روشنگری در مورد حقوق دگرباشان جنسی در حال افزایش است و جوامع انسانی در حال تلاش برای عادی کردن این مفهوماند که هر دگرباش جنسیای باید از حقوق بشر مساوی با سایر افراد جامعه برخوردار باشد، اما کماکان آنها در سراسر جهان و خصوصا در جوامع سنتی و اسلامی به عنوان نخستین نقطه هدف متعصبان مذهبی مورد آزار و خشونت قرار میگیرند، آمار خودکشی و آوارگی در آنها بالاست و جزو گروههایی هستند که بیشترین رنج جامعه بشری را بر شانههایشان حمل میکنند.»
دولتها بدون توجه به خواسته واقعی دگرباشان جنسی، آنها را وادار به جراحیهای تطبیق جنسیت میکنند تا شرایط عمومی جامعه را عادی جلوه دهند. آنها به ندرت به جلسات مشاورههای روانی و پزشکی دسترسی دارند و اگر هم به جراحیهای ناخواسته تن بدهند، هرگز به نقطه ثبات نمیرسند چون بعد از جراحی، باز هم توسط خانوادههایشان مورد هجمه و خشونت قرار میگیرند.
خانواده «آنا» که او را در قالب و هویت یک پسر میدیدند، وقتی تمایلات زنانه او را دیدند با هورمون درمانی و اقدامات پزشکی خطرناکی که هنوز اثراتشان دامن آنا را رها نکرده، تلاش کردند او را به نقش مردانهاش قانع کنند. همه اینها باعث شده که او اکنون در یک خانواده متوسط القامت، زنی باشد با قد یک متر و ۹۴ سانتیمتر.
او میگوید: «بدون مشاوره روانپزشک مرا نزد دکتر میبردند و به توفانی از داروهای غیر ضروری میسپردند.»
ایران هم یکی از کشورهایی است که حقوق دگرباشان جنسی را به رسمیت نمیشناسد و تنها ازدواج رسمی در ایران، ازدواج دو جنس مخالف با یکدیگر است.
تقریبا همه دگرباشان جنسی در ابتدای امر از سوی خانوادههایشان تحت فشار و خشونت خانگی قرار میگیرند. خشونت جنسی و تجاوز در مورد آنها نسبت به سایر افراد جامعه بیش از سایرین اتفاق میافتد. آنها به ندرت برای اثبات تجاوز به مراجع قانونی رجوع میکنند چون ممکن است توسط همان مراجع قانونی بازداشت و زندانی شده و یا مورد آزار قرار گیرند.
این موضوع تنها مختص به ایران هم نیست. در کشور تونس روبهروی برخی مغازههای عبوری تابلوی «ورود همجنسگرایان ممنوع!» نصب شده و وزیر بهداشت اندونزی این تمایل شخصی را یک نوع اختلال روانی میداند.
طناز نیاقی، کارشناس جامعهشناسی به عدم وجود خانههای امن برای دگرباشان جنسی در ایران اشاره میکند و میگوید: «آنها نمیتوانند خدمات بهداشتی دریافت کنند. به مشاوره و بهداشت روانشان توجهی نمیشود و هیچ مرجعی برای رسیدگی به این مشکلات وجود ندارد. دگرباشان دو برابر بیش از افراد عادی در معرض خودکشی قرار دارند. استرس، واماندگی اجتماعی، طرد شدن و همچنین تبعیض در جامعه از یک طرف و خشونتهای خانگی عدیده، این گروه را بیش از سایرین با مشکلات جدی روانی و فیزیکی و حتی مشکلات مرتبط با تغذیه مواجه میکند.»
به گفته نیاقی این خانوادهها هستند که حتی پیش از قانون علیه فرزند متفاوتشان اقدام میکنند: «خصوصا در خانوادههایی که بر پایه عرف و سنت شکل گرفته، اعمال خشونت، تحقیر و حتی آسیبهای جدی فیزیکی و مرگ دور از ذهن و غیرمحتمل نیست. این خشونتها میتواند الزاما توسط والدین نباشد. بلکه گاهی توسط سایر اعضای خانواده رخ دهد.»
به کانال تلگرام خانه امن بپیوندید
بزرگترین آرزوی لیلی اما دیدن دنیایی عاری از خشونت جنسی و فوبیای جمعی نسبت به دگرباشان جنسی است: « آنها خیال میکنند ما بیمار روانی هستیم. ما بیمار نیستیم. بخشی از طبیعت و زمینیم و به همان اندازه عادی هستیم که شما. فقط با شما تفاوت داریم. به همین سادگی.»
مشاوره حقوقی رایگان برای قربانیان خشونت خانگی
مشاوران خانه امن با شما در تماس خواهند بود
تلفن: ۸۵۳۱۲۶۰۰-۰۲۱
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.