یکی از سؤتفاهم هایی که در بارۀ لائیسیته موجود است، به نادرست در ذهن بعضی هست و متأسفانه توسط برخی، رواج داده میشود این است که لائیسیته مؤمنان را تحت فشار میگذارد!
شنیدن این سخن برای هر کس که مختصری در بارۀ لائیسیته مطالعه کرده است و یا در کشوری لائیک زیسته و به دور و اطراف خود هم مختصر نگاهی انداخته که ببیند مردم چگونه زندگی میکنند، اسباب حیرت است. اصلاً مگر لائیسیته مذهب است که بخواهد مردم را به خاطر مذهبشان تحت فشار قرار بدهد؟ بعد هم قرار است مذهبی را که آزار و اذیت میکند، با چه جایگزین نماید؟ اگر جایگزینی ندارد، هدف از اذیت چیست؟ و سؤالاتی همین اندازه منطقی که زود به ذهن خطور میکند و پیدا کردن جوابشان هم بسیار ساده است.
نکتۀ اصلی در بارۀ لائیسیته این است که اصولاً با جمع مؤمنان طرف نیست. مخاطب لائیسیته روحانیت است نه عموم پیروان یک دین. چرا اینطور است؟ هدف لائیسیته، محدود کردن اقتدار مذهبی است تا پا از گلیم خود بیرون ننهد. اقتدار هیچ مذهب بزرگی هم، هیچ مذهبی که از بابت سازمانی حداقلی پیشرفت کرده و مختص قبیله و قوم خاصی نیست، عملاً در بین عموم مؤمنان تقسیم نشده و توسط آنها اعمال نمیگردد، حتی اگر محض تعارف چنین ادعا شود. این کار توسط گروهی متخصص که روحانیت نام میگیرند، انجام میشود. پس لائیسیته که میخواهد تکلیف این اقتدار را روشن کند و در حقیقت جلوی بی حسابی آنرا بگیرد، باید با روحانیان طرف شود، نه با مؤمنان، چون گروه اخیر اصلاً در این میان محلی از اعراب ندارد.
چرا باید با روحانیان طرف باشد؟ برای اینکه کار تعیین حد و حدود هیچ اقتداری را، اعم از سیاسی و مذهبی و… نمیتوان فقط به اعمال کنندگان آن واگذاشت. چنین کاری در حکم استبداد صرف است زیرا گروهی را از این بابت بر سرنوشت عموم مردم مسلط میسازد، بدون امکان هیچ بازخواستی. اینکه در مورد مذهب، صاحبان اقتدار یا روحانیان، کارشان را تحت عنوان نمایندگی یا ولایتی که از طرف خدا بدانها عنایت شده، پیش میبرند، مطلقاً تغییری در صورت مسئله نمیدهد.
به این دلیل که قبول وجود چنین وکالتی فقط به اعتبار اعتقاد ممکن است و کسانی که چنین اعتقادی ندارند، مطلقاً ملزم به پذیرش ادعای روحانیان نیستند. کاری که لائیسیته میکند، در وهلۀ اول قبولاندن این امر بدیهی است به روحانیت که وکالت مدعاییش از طرف همه پذیرفته نیست و چون نیست، نمیتواند بر همه اعمال گردد و بهتر است دست و پایشان را جمع کنند.
و اما نکتۀ دوم: نه فقط نفس وکالت موضوع شک جدی است، تعیین حوزۀ این وکالت هم با خود روحانیت نیست و نمیتواند باشد.
به یک دلیل ساده: اقتدار الهی که فراگیر است، با علم الهی که آنهم فراگیر است همراه است و با آن توجیه میگردد. در جایی که یقیناً علم الهی در کار نیست، یعنی نزد روحانیان، ادعای اقتدار فراگیر بیجاست. پا را به حد همان دانشی دراز کنند که دارند، یعنی همان «علوم دینی». شبهه از این برمیخیزد که «عالمان دین» تصور میکنند چون راجع به همه چیز اظهار نظر میکنند، در باب همه چیز هم دانشورند که نیستند. اینرا هم لائیسیته به آنها یادآوری میکند که کار بسیار مفیدی است.

۱۶ اکتبر ۲۰۱۸
این مقاله برای سایت (iranliberal.com) نوشته شده است و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است

rkamrane@yahoo.com
 
 
 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com