گاهنامۀ هنر و مبارزه
(این شماره به بازماندگان پسا فروپاشی جهان تقدیم می شود)
۱۵ اکتبر ۲۰۱۸
هنر جنگ
یگان رزمی حشرات پنتاگون
مانلیو دینوچی
المانیفستو ( روزنامۀ کمونیست ایتالیائی)
مرکز پژوهش جهانی سازی ۹ اکتبر ۲۰۱۸
گروه حشرات با انتقال ویروس های تراریخته به مزارع کشورهای هدف گیری شده حمله می کنند و تولیدات غذائی را از بین می برند : این سناریو به هیچ عنوان علمی- تخیلی نیست بلکه یکی از طرح های پژوهش علمی پیشرفته در آژانس پنتاگون را تشکیل می دهد (ِDarpa آژانس پروژه های تحقیقاتی پیشرفتۀ دفاعی).
پنج دانشمند از دو دانشگاه آلمانی و یک دانشگاه فرانسوی در یکی از ارزنده ترین مجلات علمی این طرح را افشا کرده اند(۱). در سرمقالۀ ۵ اکتبر، این دانشمندان طرح پژوهشی در آژانس پروژه های تحقیقاتی پیشرفتۀ دفاعی زیر عنوان « حشرات همپیمان [ناتو]» را قویاً زیر سؤال می برند، و بعید می دانند که هدف اصلی از این طرح همانی باشد که آژانس اعلام کرده است : یعنی طرح حفاظت از کشاورزی در آمریکا در مقابل با عوامل آفت زا، با کاربست حشرات حامل ویروس تراریخته که تغییر کروموزومی در گیاهان به وجود می آورد. این پنج دانشمند بر این باورند که چنین قابلیتی خیلی محدود به نظر می رسد.
در وادی علم بر عکس چنین ادعائی پی برده اند که « این طرح هدف گستره تری برای توسعۀ عوامل آفت زا و حاملان آن را پی گیری می کند و بطور مشخص هدف اصلی آن کاربست نظامی ست» یعنی ایجاد « سامانۀ نوین بیو جنگ افزار». در حالی که تولید این نوع جنگ افزارها منشور مربوط به جنگ افزارهای بیولوژیک را که در سال ۱۹۷۵ به تصویب رسید نقض می کند. گرچه این منشور روی کاغذ باقی ماند به ویژه از سوی آمریکا که هیچ گاه بازرسی آزمایشگاه هایش را بر نتابید.
پنج دانشمند بطور مشخص توضیح داده اند که « به سادگی برای ایجاد نوع جدیدی از جنگ افزارهای بیولوژیک کافی خواهد بود، یعنی جنگ افزاری که قویاً قابل انتقال به انواع تولیدات کشاورزی حساس خواهد بود، و با حشرات به عنوان حامل انتقال می یابد.
سناریوی حمله به مزارع مواد غذائی روسیه، چین و کشورهای دیگر به وسیلۀ گروه حشرات (ربات) که ویروس آفت زای ترایخته را منتقل می کنند یک داستان علمی تخیلی نیست. برنامۀ ِDarpa آژانس پروژه های تحقیقاتی پیشرفتۀ دفاعی در کابرد جنگی منزوی نیست، بلکه آزمایشگاه تحقیقاتی نیروی دریائی ایالات متحدۀ آمریکا به دانشگاه سنت لوئیز در واشنگتن سفارش داده است که برای تبدیل ملخ به پهپاد بیولوژیک تحقیق کند.
با کارگزاری یک الکترود در حافظه و یک انتقال دهندۀ بسیار کوچک روی دوش حشره، هدایت کنندۀ عملیات در زمین می تواند از آنچه که آنتن های ملخ دریافت می کند مطلع شود. این حشرات قابلیت بویائی دارند و هم زمان می توانند انواع مواد شیمیائی در هوا را تشخیص دهند : یعنی می توانند انبار مهمات و مراکز دیگر را برای حملۀ هوائی یا موشکی شناسائی کنند.
سناریوهای نگران کننده تری از صفحۀ اول روزنامۀ علمی به قلم پنج دانشمند به گوش می رسد : برنامۀ ِDarpa آژانس پروژه های تحقیقاتی پیشرفتۀ دفاعی نخستین برنامه برای گسترش ویروسهای تراریخته جهت انتشار در محیط زیست است که می تواند نه فقط محصولات کشاورزی بلکه ارگانیسم های دیگر را نیز آلوده کند. به سخن دیگر، میان ساخت و سازهائی که ویروس آلوده از طریق حشرات مورد حمله قرار می دهد، انسانها نیز می توانند هدف آنها باشند.
می دانیم که در آزمایشگاه های آمریکائی و ازمایشگاه های دیگر در کوران جنگ سرد پژوهشهائی در زمنیۀ باکتریها، ویروسها و انتقال آنها از طریق حشرات (شپش، مگس، کنه) می توانند به بیماری همه گیر در کشور دشمن دامن بزنند. بین آنها باکتری یرسینیا پستیس که موجب طاعون خیارکی می شود (که در سده های میانه به مرگ سیاه شهرت داشت) و ویروس ابولا، همه گیر و کشنده است.
با فن آوریهائی که امروز وجود دارد، امکان ایجاد عوامل بیماری زای جدید وجود دارد و حشرات نیز می توانند آن را منتقل کنند، در حالی که در مقابله با چنین رویدادی مردم آن کشوری که هدف گرفته شده بی دفاع هستند.
«زخمهائی» که در داستان کتاب مقدس روایت شده که با گروه عظیم حشرات، مگس و ملخ به ارادۀ قدسی خداوند روی مصر فرود می آید، امروز واقعاً می تواند به ارادۀ انسان روی سر جهان فرود آید. این واقعیت را پیغمبران به ما نمی گویند بلکه تعدادی از دانشمندانی که هنوز انسان باقی مانده اند به ما اطلاع داده اند.
Manlio Dinucci
پاورقی :
۱) Science
The Pentagon Wants to Make an Army of Virus-Spreading Insects. Scientists Are Concerned.
https://www.livescience.com/63765-darpa-insect-allies-or-biological-weapon.html
لینک متن اصلی :
https://www.mondialisation.ca/larmee-dinsectes-du-pentagone/5628300
ترجمۀ حمید محوی
گاهنامۀ هنر و مبارزه/پاریس/۱۵ اکتبر ۲۰۱۸
پی نوشت مترجم :
مانیفستاسیون زامبی ها در خیابانهای اروپا پدیدۀ شگفت آوری نیست
آنچه در این گزارش می بینیم، به ما می گوید که در سیاستهای امپریالیستی و فرادست مدارانۀ آنگلوساکسونها تغییری روی نداده، و خاصه کشتار جمعی توده های مردم با ایجاد قحطی همواره یکی از راهکارهای آنان بوده و امروز فقط شاهد مدرنیزاسیون ابزارکارهائی هستیم که برای تخریب مواد غذائی از طریق انتقال ویروس های تراریخته به مزارع و حتا به خود انسانها در نظر گرفته شده است. ویروس های جدید و ابزار انتقال آنها هر دو جزء این نوآوریهای جهان سرمایه داری غرب هستند. با این حساب بهتر است که به شکل جدی تری فیلمهای زامبی را ببینیم و دربارۀ آنها حرف بزنیم. برای اشراف بیشتر به چنین موضوعی، من به زودی ترجمۀ کتاب «خرده فلسفۀ زامبی» نوشتۀ ماکسیم کولومب استاد تاریخ هنر در دانشگاه های فرانسه را به خوانندگانم تقدیم خواهم کرد تا ببینیم که خود غربی ها چگونه دربارۀ ویروس های تراریخته حرف می زنند و چگونه نگرانی های دوران ما را از دیدگاه خودشان با بازنمائی زامبی ابزار می کنند. در حالی که ما ایرانی ها از این بابت ها چندان نگران بنظر نمی رسیم. شاید علت این طیب خاطر نزد ما ایرانیان به دلیل انتظار هزاران سالۀ آن کسی بوده که امروز با استفاده از رسانه های نوین برایش پیامک می فرستیم، و حملۀ زامبی ها خیلی دور از ذهن ما بنظر می رسد. زامبی ها به ما ربطی ندارد ! ولی مانلیو دینوچی در گزارش بالا به ما هشدار می دهد که در اشتباه هستیم. به زودی تدارک یک کتاب راهنما برای آموزش شگردهای «سورویوالیستی» در سرزمین زامبی ها برای علاقمندان به امنیت ملی در همۀ کشورها ضروری خواهد بود. زامبی ها در راه هستند ولی فعلاً در آزمایشگاه های پنتاگون پشت میله های فولادی تلوتلو می خورند…
پیش از این در کتاب «قحطی بزرگ ۱۹۱۷-۱۹۱۹» به قلم استاد محمد قلی مجد دریافتیم که چگونه امپراتوری آنگلوساکسون طی جنگ اوّل جهانی برای حفظ و گسترش نفوذ خود در ایران دست به جنایت جنگی زد و با ایجاد قحطی و جلوگیری از ورود مواد غذائی به ایران و مسدود کردن مناسبات ایران با جهان خارج و تخریب اقتصاد ایران موجب کشتاری به وسعت نیمی از جمعیت ایران شد. گرچه احمد شاه نیز در توسعه بخشیدن به این فاجعه شرکت داشت. در آن روزگار مانند امروز که اهالی ممتاز دستگاه دین اسلام و طبقۀ حاکم که همیشه به ایران و ایرانیان خیانت کرده اند به فکر خروج ثروت از کشور هستند، (یعنی روندی که دائماً روی داده و اساساً این نوع انتقال ثروت بخشی جدائی ناپذیر از مناسبات ایران [ اسلام زده = استعمار زده ] با غرب است)، احمد شاه نیز با گمانه زنی دربارۀ پایان کار خود به فکر جمع آوری ثروت و خروج از کشور بود و حاضر نبود ذخیرۀ گندم دربار را کمتر از نرخ رایج بفروشد و کاملاً بر عکس قیمتهایش را دائماً افزایش می داد.
سیاستهای استعماری آنگلو صهیونیسم در عصر پهلوی نیز در ایران که آدمهایشان مقامات اول کشور را بخود اختصاص داده بودند، تلاشهای بسیاری کردند که محصولات کشاورزی ایران را از بین ببرند و یا با کاشت برخی درختها زمین های ایران را تا قرنها ناباور سازند. گویا در گذشته ایران یکی از تولید کنندگان گردو در جهان بوده (امروز در تولید انار و زعفران… مقام نخست در جهان را دارا می باشد) ولی صهیونیستها موفق شدند با توطئه نسل درختهای گردوی ایران را منقرض کنند، و به همین هدف بود که چوب گردو را به قیمتهای بی سابقه و باور نکردنی از صاحبان درخت گردو خریداری می کردند (لازم به یادآوری ست که من این اطلاعات را در گشت و گذارهای انترنتی بر حسب اتفاق کشف کردم و در حال حاضر مرجعی بجز حافظۀ خودم در اختیار ندارم).
نتیجه ای که از این گزارشات می توانیم بگیریم این است که امپریالیستهائی که طبیعتاً جنگ طلب هستند، همیشه از مواد غذائی به عنوان ابزار جنگی استفاده کرده اند و امروز نیز با توجه به گزارشات مانلیو دینوچی سر دبیر روزنامۀ کمونیستی ایتالیا می بینیم که نظام سرمایه داری و استعماری برای تضمین فرادستی هایش دست کم در این رویکرد که عبارت است از کشتار جمعی مردم با ایجاد قحطی تغییری روی نداده و فقط نوع جنگ افزارهایش را بهینه سازی و مدرنیزه کرده است.
در رمان «زامبی» که هنوز منتشر نکرده ام، واندربیلمورگها که شبکه ای (تخیلی) از بیلدربرگ مشهور هستند، برای رهائی از بحران عظیمی که گریبانشان را گرفته بود بجای تسلیم به جنبش جهانی که کمونیستها نیز جزئی از آنان بودند، جنگ را انتخاب کردند و سرانجام بشریت را از بین بردند. این رمان مربوط است به پسا پایان جهان. ولی نه کاملاً. واندر بیلمورگها در جنگ از شیوه های متنوع و از جمله پخش ویروس استفاده کردند ولی در اثر یک گردباد عظیم کنترل مناطق ویروسی از دستشان خارج شد و متعاقباً پناهگاه های خودشان نیز مورد حملۀ ویروس های تراریخته قرار گرفت. آرمان یگانه بازمانده از پایگاه پنجم سازمان ملل متحد نوین، از یگان هوابرد ارتش سرخ ایران، مکانیسین، خلبان و متخصص نبرد با ربات و پهپاد و از دوران کودکی در همین پایگاه های سازمان ملل متحد نوین بزرگ شده بود. آرمان یگانه بازمانده از پایگاه پنجم ویژۀ کمک رسانی به مناطق بحران زده بر آن است تا در پسا فروپاشی جهان بازماندگان را بیابد و نجات دهد و در دژ سوپر مدرن و عظیم خود یعنی باراندازهای سازمان ملل متحد نوین پناه دهد. واندربیلمورگها هنوز امیدشان را برای تسخیر این پایگاه مهم از دست نداده بودند و از یگانه پایگاهشان روی کرۀ ماه هنوز دست به توطئه می زنند و زامبیها را به سوی این پایگاه هدایت می کردند. ولی دیگر بحرانی در کار نیست، جنگ به پایان رسیده زیرا دیگر چیزی بجز زامبی ها و تعدادی بازماندۀ بی پناه با سلاح های اسقاطی و شهرهای خالی از سکنه باقی نمانده است. ولی زندگی با داستانهای عاشقانه اش ادامه دارد. در این دوران، عشق راز و رمز اصلی بازماندگان برای بقای بشریت بنظر می رسد. ذخیرۀ غذائی سازمان ملل متحد نوین و شیوۀ نگهداری دراز مدت آنها فوق العاده است… یگانهای مهندسی ارتش سرخ بین المللی خیلی روی دفاع غیر عامل کار کرده بودند، زیرا واندربیلمورگها گرچه حملاتشات را به شکل دراز مدت از پیش طرح ریزی می کردند ولی به حملات برق آسا با نتایج فوری عادت داشتند، ولی با مانع برخوردند : دفاع غیر عامل.
ایجاد قحطی، تخریب اقتصاد دولتهای مستقل، محاصره… جزء جدائی ناپذیر استراتژی فرادست مدارانۀ غرب است، و خلاف همۀ دعاوی حقوق بشری می بینیم که «غرب متمدن و بشر دوست» در نخستین حرکت خصمانه آتش خود را روی مردم غیر نظامی متمرکز می کند. ایالات متحدۀ آمریکا از اواخر جنگ دوم جهانی در همه جا همین سیاست را به اجرا گذاشته و کشتار مردم غیر نظامی نخستین هدف متفقین بوده و هست. بی گمان سابقۀ نسل کشی در تاریخ آمریکا قدیمی تر از جنگ اول و دوم جهانی ست. پژوهش های علمی آزمایشگاه های نیروی دریائی آمریکا در زمینۀ بیو تروریسم یا جنگ بیولوژیک همچنان در پی کشتار جمعی مردم غیر نظامی ست. در حالی که بالا بردن دقت بمبها و موشکهای نقطه زن به بهانه و با شعار جلوگیری از خسارات جانبی انجام گرفته است. حملۀ جراحی شده از دوران جنگ آمریکا علیه عراق و افغانستان رایج شد. با این تفاوت که دست کم در افغانستان به مشکل بزرگی برای جراحی روبرو شدند و آن هم این بود که هدفی برای بمباران نمی یافتند، به همین علت باید به جراحی چوپانان افغان و بز و گوسفندان بسنده می کردند. مأموران اطلاعاتی ناتو و شرکتهای خصوصی مانند بلاک واتر به این علت که در شناسائی تروریستها ناکام می ماندند، چوپانان از همه جا بی خبر را به عنوان تروریست خطرناک معرفی می کردند که متعاقباً مورد حملۀ پهپادها و یا شکاری های ناتو قرار بگیرد و به این ترتیب پاداش می گرفتند. در نتیجه خسارات جانبی که دائماً در رسانه های آتلانتیست جار می زنند، در واقع جزء جدائی ناپذیر استراتژی امپریالیسم غرب است که می تواند به نسل کشی علنی و عینی بیانجامد افکار عمومی مردم اروپا و غرب نیز به راحتی و با طیب خاطر این سیاست را پذیرفته اند، گرچه از سوی دیگر برای خودشان ابزار نگرانی می کنند. همکاری مردم کشورهای غربی با سیاستهای امپریالیستی یک موضوع جدی ست و سابقۀ تاریخی دارد. ب رای مثال، اوج روند استعمار یا امپراتوری استعماری فرانسه به برگزاری نمایشگاه استعماری (Exposition Coloniale) در سال ۱۹۳۱ انجامید، در زمینی به وسعت ۱۱۰ هکتار در حومۀ پاریس به جوانان فرانسوی می آموخت که « آینده در مستعمرات است» و طی ۶ ماه ۳۴ میلیون نفر از این نمایشگاه بازدید کردند، درحالی که هم زمان با همین نمایشگاه گروهی از فرانسوی ها در مخالفت با این روند و افشای انحرافات نمایشگاه ضد کلونی را براه انداختند ولی طی همین مدت فقط ۵ هزار نفر از آن بازدید کردند. بر اساس گمانه زنیِ شخصی من (…) امروز نیز این معادله کمابیش در همین حد است. البته در این مورد، گمانه زنی روزنامه نگار تجسسی مانند آندره ویچک از این هم نا امید کننده تر است.
باید اضافه کنم که شخصاً و با شناختی که از وضعیت رژیم حاکم بر ایران و ایدئولوژی دستگاه دین اسلام به عنوان عوامل و عناصر استعمار در ایران دارم بعید می دانم که مدافعان خوبی برای ایران باشند به ویژه اگر به نوع استراتژی ایران توجه نشان دهیم، یعنی شهادت، این موضوع را بهتر درک خواهیم کرد. روشن است که در مقابل یگان حشره های رباتیک حامل ویروس های رزمی از شهادت کاری ساخته نیست. در هر صورت شهادت هیچ گاه برای امنیت ملی هیچ کشوری در هیچ دوره ای کارآمد نبوده و فقط به بازار روحانیت و طبقۀ حاکم رونق بخشیده است. [شهادت یعنی پایان تمدن] دوباره می گویم [شهادت یعنی پایان تمدن]. شهادت مسئول همان گفتگوهائی ست که ایران را مجبور کرد از امنیت ملی خود قطع نظر کند و خواهی و نخواهی حتا مدیریت درآمدهایش را نیز به امپریالیستها سپرد.
اخیراً در یک ویدئو قطعه ای از سخنرانی رفسنجانی در مجلس را دیدم. این آخوند ایرانی که جزء مقامات درجۀ یک کشور ما بوده، برای حذف ارتش و نیروهای نظامی ایران تبلیغ می کرد و معتقد بود که «مخارج نیروهای دفاعی خیلی زیاد است و بهتر است از داشتن ارتش صرفنظر کنیم».
در حالی که می دانیم کشوری با منابع سوخت استراتژیک در منطقۀ خاورمیانه و با همۀ طرح های ویرانگر برای تجزیۀ کشورهای مستقل به کشورهای کوچکتر و در نتیجه قابل نفوذتر که همواره و الزاماً با جنگ و خون ریزی دائمی همراه خواهد بود… بدون نیروی نظامی به چه سرنوشتی می توانست دچار شود. و امروز می بینیم که کشورهای خاورمیانه و به ویژه ایران تا چه اندازه طعمۀ تروریسم هستند.
توجه داشته باشیم که رفسنجانی فقط یک آخوند منزوی نیست بلکه یکی از اعضای مهم دستگاه دین و حکومت و ایدوئولوژی اسلامی و طبقۀ حاکم در ایران است که چنین نظریه ای را مطرح می کند (طبقۀ حاکم در اینجا یعنی بورژوازی معامله گر ضد تولیدی – یعنی مخالف تولید هم نیستند بلکه دشمن آشتی ناپذیر تولید، ضد تولید، کار، خلاقیت، تمدن، آموزش و شناخت هستند و دستگاه دین اسلام در واقع بلند گوی ایدئولوژیک آنان است و یکی خصوصیاتشان نیز این است که بوئینگ و حج عمره را از واجبات دین می دانند). از این داستان می توانیم نتیجه بگیریم که چنین تمایلاتی کمابیش در وادی دین اسلام در ایران رایج و تقریباً همه شمول است. و بی دلیل نیست که اخیراً به وزیر امور خارجۀ ایران آقای جواد ظریف به شکل کنایه آمیزی یادآوری کرده بودند که فراموش نکند که «او وزیر امورخارجۀ ایران است و نه وزیر امور خارجۀ آمریکا». به این معنا که حاکمان ایران بیشتر نگران منافع آمریکا هستند.
با آگاهی از این امر که امنیت ملی واقعی و واقعگرا در دوران ما یعنی « امکان تخریب متقابل ». متأسفانه راه دیگری وجود ندارد. خارج از « امکان تخریب متقابل» در جایگاه امنیت ملی و دفاع به برجام و گرفتاریهائی مانند گرفتاریهای ایران برای دریافت درآمدهایش از طریق فروش نفت می انجامد… ولی می بینیم که دستگاه دین اسلام و بورژوازی دلال در ایران در پی چه کاری بوده و سالها بعد از درخواست رفسنجانی برای تعطیل کردن ارتش ایران، برای رفع خطر و به شکلی که می گویند « تعامل » با «جامعۀ بین الملل» به «برجام» تن می دهد. بدون تضادهای چین و روسیه با آمریکا – و جریان چند قطبی شدن جهان معلوم نبود چه بلای دیگری سر ایران فرود می آمد ؟ ولی مسئله اینجاست که چرا ایران باید در وضعیتی باشد که آمریکا بخودش اجازه دهد که ایران را پس از تهدید به جنگ اتمی به پای چنین گفتگوهائی بکشاند ؟ و چرا برای روسیه و یا چین برنامۀ جامع مشترک تدارک نمی بیند ؟ بد نیست این نکته را نیز یادآوری کنیم که تقریباً بخش مهمی از مفاد برجام به وضعیت نیروهای مولد ایران در عرصۀ تولید انرژی هسته ای مربوط نمی شود، بلکه امر دفاع ملی برای ایران و ایرانیان برای دراز مدت در ممنوعیت به سر می برد (با وجود این، در همین تنگنای مناسبات ایران با جهان خارج نیروهای مولد ایران در عرصۀ دفاع ملی برای نخستین بار موفق شدند موتور هواپیمای اف ۵ را تولید کنند و هم زمان این هواپیمای از دور خرج شده را به نام کوثر به هواپیمای نسل چهارم ارتقاء بدهند و این رویداد برای آنانی که به صنعت هوائی آشنائی دارند یک گام بزرگ برای ایران تلقی می شود). برجام و رویدادهای پیرامون آن از جمله مخالفت آمریکا با آن پس از امضای توافق نامه و باز گشت تحریم ها در وضعیت شدیدتر، موضع امپریالیستها به رهبری آمریکا را بازنمائی می کند و یک سیاست کلی ست. برای نمونه، می توانیم از فاتف FATF گروه ویژۀ اقدام مالی یاد کنیم که از سال ۱۹۹۰ ایران را در لیست سیاه خود به ثبت رسانده است. کار این گروه ویژه شناسائی کشورهائی ست که برای سرمایه گذاری خطری نداشته باشند. بعید بنظر می رسد که این گروهی که به ابتکار کشورهای عضو G7 در سال ۱۹۸۹ تأسیس شده زیر نفوذ آمریکا نباشد. و با توجه به اتهاماتی که روی دوش ایران سنگینی می کند، ایران را از این لیست سیاه خارج کنند.
از تاریخ باید درس بگیریم ! در دوران جنگ اول جهانی، ایران با وجود اینکه اعلام بی طرفی کرده بود اشغال شد و در نبود ارتش ملی و نبود ابزارکار و فرهنگ دفاعی برای امنیت ملی و حاکمیت ایدئولوژی اسلامی که به شهادت و نیروی ایمان اتکا دارد و با شناخت عینی نیز بیگانه است(بخوانید قاچاق متافیزیک با شعار و زبانزد رایج « انشا الله») نیمی از جمعیت ایران در اثر قحطی از بین رفتند. و از آن روزگار تا امروز ایران با اقتصاد تک محصولی زیر سلطۀ آنگلوساکسونها و عناصر آنان باقی ماند، و حتا امروز صاحب اختیار درآمدهای یگانه کالایش نیست، با یادآوری این موضوع که آمریکا دائماً به بهانه های غالباً واهی دارائی های ایران را توقیف می کند، و حتا اخیراٌ گزارشاتی حاکی از این امر است که آمریکا «حتی اجازه ورود دارو به کشور را نمیدهد» (به نقل از اسپوتنیک ۱۵ اکتبر ۲۰۱۸).
اخیراً در سایت همنشین بهار مقاله ای دربارۀ «عهد نامه های ایران در عصر قاجار» منتشر شده که مربوط است به عهد نامۀ مفصل ۱۸۱۲. http://www.hamneshinbahar.net/article.php?text_id=559 در این مقاله آمده است که انگلیسی ها بر این باور بودند که «ایران را در حالت ضعف و توحش و بربریت نگاه داریم»، و کدام عامل بهتر از دین اسلام و بورژوازی معامله گر می تواند به عنوان عامل بازدارندۀ تمدن در ایران در اتحاد با خواست آنگلوساکسونها عمل کند ؟ این رویکرد انگلیس چیزهائی از عهدنامۀ برجام سال ۲۰۱۵ در وین را تداعی می کند.
خام ترین و ساده لوحانه ترین خیال این است که ما آمریکا را برای راه اندازی چنین آزمایشگاه هائی به پای دادگاه های بین المللی بکشانیم و با شیوه های متمدنانه جلوی بیو تروریسم را بگیریم. ولی فعلاً این ایران است که به جرم مبارزه علیه داعش در سوریه به تروریسم متهم شده و حتا تسلیم به برجام نیز حرص و طمع امپریالیستها را تطمیع نکرده و برآنند تا فراتر از تحریم های گذشته علیه ایران عمل کنند. همانگونه که در بالا اشاره کردم یک راه بیشتر وجود ندارد و آن هم « امکان تخریب متقابل » است. نظام سرمایه داری و جامعۀ طبقاتی با خاصیتی که دارد یعنی دشمنی با بشریت، بجای تسلیم به قانون و سوسیالیسم، جنگ را انتخاب خواهد کرد و بشریت را از بین خواهد برد، ولی این بار همه چیز از بین خواهد رفت. هالیوود با فیلمهای «پُست اپو» پیش درآمد چنین احتمالی ست و واقعیتی را ترسیم می کندکه فراسوی بیوتروریسم و یا تروریسم اتمی در آینده ای نامشخص از دیدگاه تاریخی در انتظار ماست.
«Everything Is Possible» همه چیز ممکن است، از شعارهای آمریکائی هاست و روحیۀ ماجراجویانۀ آمریکائی ها را بازنمائی می کند که بی گمان جذبۀ خاصی نیز دارد و فریبنده است. پس اگر هر چیزی ممکن است اتفاق بیافتد، پس چرا نه فروپاشی جهان در اثر یک اشتباه یا انتخاب خطا در جعبۀ ابزار برای تخریب جهان و بشریت ؟
حمید محوی
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.