شاید در هیچکدام از نهادهای اجتماعی، تضاد و نابهنجاری تصلب سنت با واقعیت زندگی روزمره همانند آنچه در ساحت خانواده امروزی میگذرد متجلی نشده باشد. ناهمخوانی قانون و مناسک با واقعیت، عدم تجانس رفتار آمرانه سنت و قانون با هنجارروزانهی زندگی مدرن مبتنی بر تفاهم، به تزلزل نهاد خانوادهی نوین دامن میزند. بسیاری از زنان و مردان ایرانی که اینک بیش از نود درصد باسوادند و ده میلیون نفر از آنان ازطریق رسانههای اجتماعی اینترنتی بطور دایم با جهان در ارتباطند خواهان خانوادهای بر اساس تعامل احساسی و عقلی و تفاهم و مساواتند. ولی از طرف دیگر، سنتها و قوانینی که عمدتا پسمانده رسوم قبیلوی هزاره هاست هنجاری را تحمیل میکند که بر اساس الگوی “معامله پایاپای” تشکیل شده و مبتنی برروابط آمرانه وتبادل جنسیت با نفقه است.
عقد سنتی براساس مبادله پایاپای نانوشتهی جنسی – مالی است. مرد با تعهد پرداخت “عندالمطالبه” مهریه وارد حیطه خانواده میشود. زن تعهد خاص نوشته شدهای ندارد ولی بایستی “صفت خاص” مورد نظر قانونگذاردرماده ۱۱۲۸ قانون مدنی را واجد باشد، یعنی باید باکره باشد، “دست نخورده” باشد. دست خوردگی عروس به تازه داماد اجازه میدهد که اورا طلاق بدهد و قیمت اورا هم نپردازد. برای پیش گیری از این واقعه، خانواده داماد عروس را برای معاینه بکارت روانه مطب پزشک میکند. گاه عروس برای پیشگیری از نارو زدن همسر آینده، خود داوطلب این امر خفت بارمیشود. با همهی این تمهیدات، اگر شوهر به هردلیلی تصمیم به فسخ معامله قبل از همخوابگی گرفت تنها به پرداخت نصف مهریه مکلف است، شاید به این دلیل که جنس کمی دستخورده شده و ارزش روز آن کم میشود. از آنجا که “ریاست خانواده از خصائص شوهر است” (ماده ۱۱۰۵) پس اوست که میتواند دبه دربیاورد و مال ناقص یا نامطلوب را پس بفرستد البته اگر ازدواج دوام آورد، شوهر حق ضرب و شتم زن را هم در”حدود عرفی” دارد.
فقها، و اتفاقا شماری از فمینیستها از رسم قبیلوی مهریه در ازای بکارت دفاع میکنند. بنظر آنان مهریه باعث ایجاد نوعی تعادل قوا میشود. مرد ایرانی زورگو است و حق طلاق یکطرفه دارد و حق تعدد زوجات. تنها مکانیزم مهار این موجود، مهریه سنگینی است که هراس از به اجرا گذاشتن آن به دوام خانواده کمک میکند. تصور زن و مرد از یک دیگر در زمان پیش ازازدواج چنین است: مرد خشن و غیرقابل اعتماد و بی مسئولیت است و بایستی بااهرم “قانون” و جریمهای بنام مهریه اورا سربراه کرد. البته مکملهای هم این تصوردارد: چندتابچه ضامن ماندن مرد در حصارخانواده است. از سوی دیگر، تصویر معوج زن دراین رابطه این است که او برای جمع کردن مهریه آمده و درمورد “عفت” خود دروغ میگوید و تنها “دکترها» مجازند که صحیح و سالم بودن جنس را مهر تایید بزنند. دراین مبادلهی سنگدلانه، ازاول فرض برفریب و ناسازگاری است که تنها با ساز وکارهای عرفی و فقهی میشود آن را تداوم بخشید. تفاهم و احساس و جذابیت و خوش بینی نسبت به رابطهی دراز مدت در زیر سایه احتیاط و ترس و عدم اعتمادی که در ذات معاملهی تهاتری مهریه در مقابل بکارت و همخوابگی درمقابل نفقه است رنگ میبازد. ازدواج نه از سرتفاهم بلکه صرفا معاملهای است باهدف غائی تولید مثل.
جامعهی مدرن و سنت تهاتری ازدواج
شواهد بربحران مفهوم تجاری ازدواج گواهی میدهد. نسل نو ازدواج طرح کهن را برنمی تابد. آمار افزایش روزافزون طلاق و گزینش سیستمهای جایگزین از بحران مفهوم سنتی خانواده خبر میدهد. مطابق آمار ادارهی ثبت احوال، درسال ۱۳۹۶ ازهرچهار ازدواج یکی به طلاق انجامیده است و ازطرف دیگر، در همان سال، ازدواج افت هشت درصدی داشته است. درعین حال از ده علت اصلی مراجعه به دادگاهها، طلاق تفاهمی دردرجهی هفتم و تقاضای به اجراگذاشتن مهریه دردرجهی نهم قراردارد. دراین میان، به اجرا گذاشتن مهریه قابل تامل است. این اقدام همیشه هم پس از طلاق نیست بلکه چه بسا که مقدم بر آن و مشوق جدایی است. براساس مصاحبه با یک قاضی شرع در تهران و با معاونش که خانم قاضی در امور عرفی بود، هشتاد درصد متقاضیان طلاق زنان هستند. آنها مدعی بودند که انگیزهی اصلی این طلاقها تصاحب مهریه و آغاز زندگی مستقل است. آنها ازمواردی میگفتند که دختران عملا برای پسری از خانواده متمول – و ترجیحا تک پسر – دام پهن میکنند تنها به قصد تملک مهریه پس از ازدواجی کوتاه مدت. اگر این ادعا صحیح باشد، عمل زنان سودجویانه و ظالمانه به نظر میاید. زنان فراوانی شوهر را که در شور ازدواج ارقام بس فراتر از وسع خودرا مهر کرده است به زندان میاندازند. ولی باید پرسید از زنی که در این رابطه از دقایق اول خوار و خفیف شده و با تسلیم شدن به “متخصص” بکارت کالا بودن خودرا به نحوی تایید کرده است چه میتوان انتظارداشت؟ معامله معامله است. از این گذشته، این سنت بدوی مهریه در مقابل بکارت است که راه را برای سوء استفاده باز میکند و شوهر و زن را ازاول به هم بدبین کرده و به آنان احساس معامله بجای همسری و هم عهدی میدهد. درمعامله هم هرکس نفع خودش را جستجو میکند.
رسوم کهن ازدواج با روح پیوند انسان معاصردرتعارض است و آن را مختل میکند. خانوادهی امروزین دچاراین تضاد است. از یکسوتصوری از روابط رمانتیک وانسانی واشتراک زن و شوهردرتصمیم گیری و اداره امور دارد که براساس توافق دو انسان مدرن خودبنیاد و متفرد آغاز شده است، ولی بلافاصله در ساخت متصلب فقاهتی گرفتار میشود. مناسک ازدواج بدبینی وعدم اعتماد را حتی قبل از ازدواج دربطن خود دارد. زن و شوهر نمیتوانند ازدواج فرد مدار و علاقمندی رمانتیک امروزی را با طرح سنتی خانواده به عنوان واحد تولید مثل یکجا جمع کنند. قالب محتوی را درهم میشکند. نظارت و دخالت محله و خانواده که زمانی ضامن بقای ازدواج معامله بنیاد سنتی بود اینک به عکس خود تبدیل شده وشکل دخالت و فضولی به خود گرفته است. درکناراین، بیکاری و کم درآمدی، نارسایی جنسی مردان ایرانی (که تا چهل درصد هم هم گزارش شده است)، عدم آگاهی از رموزعشق ورزی، ازدواج اجباری، ازدواج نوجوانان، اعتیاد مرد، مهاجرت (بیشتر درمیان خانوادههای افغان) و خشونت “مردانه” ایرانیان را باید اضافه کرد تا تصویری ازچگونگی بحران خانوادهی سنتی پدیدار شود.
غلبهی روابط مدرن بر فقه وظهور “ازدواج سفید”
«ازدواج سفید» همان پدیدهی روایط زناشویی مانند یا “همخانگی” است که سالهاست در اروپای شمالی رایج شده و درکشورهای صنعتی دیگرنیزدرحال گسترش است. در کشورهایی مثل آیسلند و سوئد ازدواج سنتی استثنا است بر قاعدهی همخانگی. تحقیقات هم نشان میدهد که بقای رابطهی بدون ازدواج رسمی کم ازازدواجهای سنتی نیست و غالبا رضایت بخش تر است هرچند وجود کودکان رابطه را غامض میکند.. پدیده همخانگی محصول رشد دیرباز جامعهی مدنی و تفرد در غرب است. درایران اما این پدیده زودهنگام است و شاید تابع رشد طبیعی جامعهی مدنی نباشد. ازدواج سفید درمیان دانشجویان و نیز کارمندان خارج از شهرهای خودشان بیشتر رواج دارد و کم کم ازحمایت کم و بیش خانوادهها نیز برخوردارمیشود. خانوادههای حامی ازدواج سفید فرزندان در ایران عمدتا به تلخ کامیهای فرزندان خود و یا دیگران در ازدواج سنتی اشاره میکنند. علل این مشکلات گوناگون است ولی مشکل مهریه برتارک سایر مشکلات میدرخشد. خانوادههای مرفه از به “تله افتادن» پسرانشان و مهریههای نجومی ترس دارند و خانوادههای فقیر متقاضیانی برای ازدواج نمییابند. چندسال پیش که اقداماتی برای مالیات گذاشتن برمهریه به منظور جلوگیری از مهریههای نجومی درمجلس پیشنهاد شد شورای نگهبان مخالفت و طرح را غیرشرعی دانست.
از طرف دیکر، عنصر ناگفتهی ازدواج سفید طغیان علیه رسوم فرسودهای است که رژیمی ازهمان قماش آن را اجبار میکند. هرچه رژیم رسوم فرسوده را بیشترتاکید میکند، جوانان درست درجهت خلاف آن کارمیکنند. مثلا آیت الله هاشمی رفسنجانی بارها بر برسهولت رابطهی زن و مرد تاکید میکرد، و از جوانان میخواست که تنها با جاری کردن صیغه “به زبان فارسی» رابطه را حلال کنند. واضح است که غرض او از این تمهید نگه داشتن جوانان در حوزه فقه و درنتیجه درحوزهی اقتدارملایان و سیستم جمهوری اسلامی بود. جوانان هم درست به همین دلیل سربازمیزدند. هستهی اصلی آنچه که اصطلاحا به آن “انقلاب جنسی در ایران” گفته میشود تمرد از فقه است. این پدیده درواقع طغیان برعلیه مهریه، تقدس بکارت، تصویرکالایی زن، مجازدانستن مرد به ضرب وشتم زن “درحد عرف” و درنهایت درک نادرست زعمای جمهوری اسلامی از انسان و جنسیت است.
عامل اقتصادی هم البته تاثیر گذار است. گرانی اجاره بهای مسکن بر ازدواج سفید تاثیرمستقیم دارد. همخانهها مخارج را تقسیم میکنند. ولی انگیزه واقعی ازدواج سفید فاصله کرفتن از رسوم سرکوب گر ازدواج کهن است که از روز اول اولویت “احساس” و “تفاهم” را رد میکند وقانون و ترس را جایگزین میکند؛ ترس از اجرای مهریه، ترس از طلاق و بدنام شدن، ترس از “ضرب و شتم در سطح عرف معمول. ” درعین حال، شاکلهی دیگراین پدیده، تمدن بورزوایی است که در خانواده سفید بازتاب پیدا میکند: رابطهای مبتنی بر خانوادهی سفید را میتوان به راحتی پایان داد و آن را به بیرون از خانه پرتاب کرد، مثل بطری خالی نوشابه و نرم افزار کهنه. جامعه به زبالگی کردن اجسام کهنه و ناخواسته عادت کرده است و این بر رابطهی زن و مرد هم مصداق دارد. “ما یک بار که بیشتر زندگی نمیکنیم،» این شعار انسان متفرد و قائم به خود است. اگر پیشینیان نسل و تباررا درنظرداشتند و دامنهی انتظار خودرا حتی به پس از مرگ هم تسری میدادند، انسان متفرد امروزی “حال – زیست” است. او در درزمانی منقطع، بریده از گذشته و بی انتظار از آینده سیرمیکند.
ازدواج سفید در ایران البته استثنایی بر قاعدهی ازدواج معاملاتی سنتی است. آماری ازتعداد خانوادههای مبتنی بر ازدواج سفید در دست نیست ولی خود این پدیده چنان سیستم عرفی ازدواج معاملاتی را تهدید میکند گه سران رژیم علنا و بارها به آن حمله کردهاند و فرزندان حاصل از از دواج سفید که آن را “زنای رایگان” مینامند کم و بیش حرام زاده شمردهاند. باید اضافه کرد که آیت اللههای “لیبرال” مثل آیت اللهها سیستانی و شبیری زنجانی و سبحانی سر عناد با ازدواج سفید نداشته و معتقدند که رد و بدل کردن صیغهی عقد به فارسی هم کفایت میکند و فرزندان حاصل این روابط هم حلال زادهاند. ولی محافظه کاران مثل محمد محمدی گیلانی، رئیس دفتر رهبر، بارها به ازدواج سفیدیها تاخته و گفته است که این کارها باعث تولید فرزندان حرامزاده است و مکارم شیرازی هم بر حرام بودن به قول او”ازدواج سفید یا سیاه” تاکید دارد.
به این قرار، تفرد و تجدد آرام آرام زیر پوسته متصلب جامعهی سنتی ودولت دینی میخزد و ازدواج معاملاتی که براساس رسوم و مناسک قبیلوی دیرینه بنیاد شده است را نفی میکنند. اصول ازدواج معاملاتی سد راه ازدواج تفاهمی شده و قالب بی انعطاف آن در حال ترک برداشتنن است. درعین حال دولت شیعی اجازه نمیدهد که نهاد ازدواج رشد طبیعی خودر طی کند و هنوز آیینهای دیرباز قبیلوی را در قالب الفاظی مثل “قذف” و «لعان» و “زنای محصنه” و “حرامزاده و حلال زاده” و “بکارت بعنوان شرط ضمن عقد” و تایید خفت آور پزشکی بکارت و غیره بر واقعیتهای پیش رو تحمیل میکند وچشم بر واقعیتهای رشد یابندهی دورو برخود میبندد؛ واقعیت هائی مبتنی بر احقاق حق فرد خودبنیاد، واقعیت هائی مبتنی بردادخواهی تاریخی زن. و اینها همه از که طغیان جوانان و و رد سنتهای فسیل شده وخبراز شورش محتوی بر قالب متصلب اجتماعی میدهد. جوشش میدرحال شکستن خم است.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.