داستان سیاست(۱) —————————————————–
*درذیل مجموعه یادداشت هایی را خواهید خواند که برخی ازآنها حدود ۷سال پیش در روزنامه مردم سالاری(بانام مستعارمحمدزمانی)منتشر شده است.امامتاسفانه به دلیل فشار«واجا»ویابه میل خودخواسته، مدیریت روزنامه ازادامه انتشار این یادداشت ها خودداری کرد.تقریبا از نیمه سال ۸۵ دیگر هیچ یادداشت ومطالبی از اینجانب در مطبوعات به دلایل متعدد،(فشارواجا،تمایلات شخصی مدیران مطبوعات ووضعیت یک بام ودوهوایی که برای اینجانب هست و درباتلاقش دارند دست وپامی زنند!)،چاپ نشد.این درحالی است که درداخل،فقط عده خاصی هستندکه یا باآنها مصاحبه می شود،یاازآنهامطالبی درج می شود وحتی می توانندبارادیوهای فارسی زبان هم گفتگو کنند.می شود گفت منتقدین داخلی هم معلوم و مشخص شده است!!؟و برخی هم که تا همین دیروزبا پشتوانه این وآن،درحفاظ امنیتی بودند،بااندوخته رانتی خودو البته ادامه پمپاژآن توسط همان حفاظ،بعد از سال ۸۸،فلفوربه آن ور آب رفتندوبه عنوان کارشناس،رسانه ها را قُرقِ خود کردندو غیر راهم بایکوت می کنند.(محمد شوری)
تاریخ سیاست
داستان وتاریخ سیاست با خلقت آدم آغازشد! خلقِ تازه خدا که با همه مخلوقاتش فرق داشت.۱ آدم دربهشت سیرآفاق وانفس می کرداما هنوزتکمیل نبود؛ و مثل فرشتهها بود؛ حوا که آفریده شد نیمه وجودی اش کامل شد. آنگاه ابلیس (که فرشته مقرب خدا بود)به اعتراض روبه خالق خود کرد وگفت:«اناخیر منه،خلقتنی من نار؛وخلقته من طین »۲ خطاب ازجانب خدا آمد که:«انی اعلم ما لاتعلمون .»۳همین حسدسرآغازاولین جرّقه سیاست شیطانی شد؛آنگاه که ابلیس ازخدا اجازت گرفت تازمان حیات آدم وابنای آدم،اونیززنده باشدوبا سیاست مکرو فریب،فرزندان آدم رااز سیاست دین به سیاست تزویر هُل دهدو برتری وحقانیت خود را به رُخ آدم بکشد!اولین حرکت با موفقیت آغاز شد؛ از راه حوا به فریب آدم موفق شد وهمین نقض تعهد قرارداد فی مابین خدا وآدم شد وجفت آدم وحوا را از سرزمین بهشت به هبوط زمین تبعید کرد!دومین حرکت کشته شدن هابیل بدست برادر قابیل بود و اولین قتل و اولین جنگ بوقوع پیوست؛وسیاست با جنگ همزادشدو این چنین داستان سیاست ادامه یافت.سیاست یعنی شیوه وراهکارهایی که بتوان باآن به مقصود رسید.و سیاست را سیاستمداران و نخبه ها آن را ترجمان کرده ودر یک عنوان کلی و مبسوط چنین تحریر کردند:سیاست یعنی تدبیر مُدن!تدبیرمدن نیزهمان برنامه ریزی و تبیین چگونگی اداره شهرو یا همان جامعه است. هرجامعهای برای خودسیاستمداری یافت و یا تربیت کرد و هر سیاستمداری از ظن خود سیاست نوشت وهمان سیاست تبدیل به یک قانون شد،قانونی که درصیرورّیت تکاملی برای هرکشورنامش قانون اساسی شد.درهمین مسیر،تاریخ سیاست نیزرقم خورد.اماهرقانون سیاست(تدبیرمُدن) نبود! گاهی ازآن قانون،قانون جنگل (قانون یاسای چنگیزمغول)بیرون درآمد وشدسیاست؛وگاه قانون ماکیاولی در شکل متمدنانهاش؛که برای رسیدن به هدف،هر وسیلهای را مجازدانست.همین نزاع سیاست با سیاست۴ آنجا که با مکروفریب عمر وعاص درجنگ معاویه باعلی (ع)،قرآن برسرنیزه رفت وموسی اشعریهادردام خدعه عمرو عاصها افتادند – نقض غرض شد!هرنظامی، هرتمدنی وهرشهر ودیاری برای خود تاریخی از سیاست نوشت؛و در کتابخانه سیاسی شهرخود آن رادرمعرض افکارعمومی گذاشت.تا ازاین مسیرنیزباز افرادی را به سیاست خود یا جذب کندو یادر دام بیندازد!ازهمین هنگام،گاهاً تاریخ نیزمکررشدوشباهتهای تاریخی که ما گاه ازآن یاد میکنیم و یا حسّش می کنیم از گذرهمین سیاست است!(محمد شوری/۵/۶/۱۳۸۵).
———————————————————————-
۱-و خدای عالم همه اسماء را به آدم تعلیم داد و آنگاه…(بقره ، آیه ۳۱).
۲- سوره اعراف آیه۱۲
۳- سوره بقره آیه ۳
۴- امام علی (ع): به خدا سوگند معاویه زیرک ترازمن نیست؛سیاستمدار تر ازمن نیست؛ چیزی که هست او نارو می زند،گناه می کند از پیمان شکنی وهرزه گی باکی ندارد واگرنارو زدن،پیمان شکنی وهرزه گی زشت و نکوهیده نبود هرآینه من زیرک ترین وسیاستمدارترین مردم به شمار می آمدم. با این همه هرگز در چنبره هیچ سختی به ستوه نمی آیم.
داستان سیاست(۱)/محمد شوری
پنجشنبه, ۱۷ام اسفند, ۱۳۹۱
اضافه شده توسط محمد شوری نویسنده مطلب:مطالب منتشر شده در این صفحه نمایانگر سیاست رسمی رادیو زمانه نیستند و توسط کاربران تهیه شده اند. شما نیز میتوانید به راحتی در تریبون زمانه عضو شوید و مطالب خود را منتشر کنید.
نظرات
جالب است باز هم یک نویسنده از … برای قانون جنگل، قانون یسای چنگیز مغول را مثال زد. آخه عزیزم، اصلا یک بند از یاسای مغول را خبر داری که اینگونه اظهار فضل می کنی؟ (فقط در باب مثال عرض می کنم نه اصل مطلب)
زشته
یاسای مغول اگر همین جنگل بود که آنها ۳۰۰ سال دوام نمی آوردند.
جمعه, ۱۸ام اسفند, ۱۳۹۱
سلام.حق باشماست اطلاع چندانی از مواد قانون باسا نمی دانم.درج این جمله فقط بخاطر این بودکه یک ضرب المثل شده است و به اصطلاح یک اصطلاح رایج ویا غلظ مشهور است که بیان می شود.می روم در مورد مواد قانون یاسا تحقیق می کنم.شما چیزی می دانید؟راهنمایی کنیذ.(نویسنده یادداشت).
جمعه, ۱۸ام اسفند, ۱۳۹۱
یاسا کتاب قانونی است که براساس حقوق عرفی مغول و فرامین چنگیز خان تنظیم شده است. نگارش این قانون با همکاری اوکتای و جغتای (فرزندان چنگیز) صورت گرفت.
این قانون با خط اویغوری و به زبان مغولی نوشته شده و دستوراتی درباره چگونگی روابط با کشورهای بیگانه، جنگ، تقسیمات ارتش، سیستم نامه رسانی، مالیات، وراثت و روابط خانوادگی را دربرمی گیرد.
واژه «یاسا» در زبان مغولی و اویغوری به معنی حکم و فرمان یا «حکم و فرمان شاه» است و در لغت نامه دهخدا رسم ، قاعده و قانون نیز معنا شده، عبارت ترکی «توره ی چنگیزی» نیز گهگاه به کار می رود. توره (tura) در مغولی به آداب قومی و دستور اجدادی گفته می شود. و به قوانینی گفته می شود که زیر دستان جنگیز آن را با دقت اجرا می کردند .
پیدایش یاسا
در دورانی که سلطان محمد خوارزمشاه بر ایران حکم می راند، شخصی به نام تموچین با مطیع ساختن قبائل پراکنده مغول و تاتار در دشت های وسیع مغولستان در شمال چین امپراتوری خویش را بنیان نهاد. در سال ۱۲۰۶ مجمع بزرگ قوریلتای لقب چنگیز خان را (که احتمالا به معنای فرمانروای جهان بوده است) برای وی برگزید.
از آن هنگام چنگیز خان همزمان با کشورگشائیهای خود در چین ، ترکستان ، ایران و روسیه ، احکام و قواعد متعددی را برای سر و سامان بخشیدن به زندگی اجتماعی مردم مغول وضع کرد.
از آن جا که به دلیل ناآشنایی قوم مغول با خط و نگارش حقوق عرفی آنان مکتوب نبود. چنگیز خان دستور داد برای نگارش فرامین و قوانین خود و گردآوری آداب و رسوم مورد قبول او خط اویغوری به کودکان مغول آموخته شود.
ا
همیت یاسا
یاسا در نزد مغولان بسیار مقدس و شایسته احترام بود. چنگیز خان در زمان حیات خویش جغتای را مأمور نظارت بر اجرای یاسا کرده بود و فرمان داده بود ، مقررات یاسا را روی سنگ های بزرگ جاده هایی که مسیر عبور سربازان بود، حک کنند. ماده اول یاسا که با حروف در شت روی صخره سنگی بزرگی در فلات پامیر حک شده، این است: «هرکس از یاسا سرپیچی کند ، سرش را به باد خواهد داد.» و در پایین آن آمده است: «همچنان که اسمان بیش از یک خدا ندارد، زمین نیز بیش از یک خدا ندارد و آن خدا هم منم: چنگیزخان.»
یاسا با احکام سخت و خشن خود نظام مغول را حفظ کرد، همه مردم را مطیع کرد و تحت فرمان یک نفر درآورد و یکی از علل پیشرفت چنگیز خان گردید. قوبلای قاآن تا حدی به رعایت یاسا اهمیت می داد که یکی از فرزندانش را به دلیل خیانت کردن به یاسا چوب زد و حبس کرد. اقتدار یاسا در دوران تیمور لنگ و جانشینان او تا زمان سلطان بابر نیز حفظ شد.
مفاد یاسا
یاسا مانند بسیاری از قوانین قرون گذشته از اصل تناسب میان جرم و مجازات پیروی نمی کرد. اصل شخصی بودن مجازات ها نیز اعمال نمی شد و در بعضی موارد ، فرزندان مجرم به جای او مجازات می شدند یا حتی به عنوان غرامت تحویل محکوم له می شدند. از رایج ترین مجازات ها در میان مغولان ، مجازات اعدام بود و در متن یاسا برای بسیاری از اعمال کم اهمیت کیفر اعدام در نظر گرفته شده بود.
به نظر می رسد به دلیل پیشرفته بودن تمدن مسلمانان و یا علاقه شخصی چنگیز به اسلام ، پیروان این دین از وضعیت بهتری نسبت به سایر مردم برخوردار بودند. در یاسا میزان خون بهای یک مسلمان چهل بالش طلا (معادل ۲۰ هزار مثقال طلا) و خون بهای چینی ها یک الاغ تعیین شده بود! مجازات قتل یک مغول نیز مرگ بود. ضمنا مغولان به قصاص اعتقاد نداشتند و نظام برده داری نیز در مورد بیگانگان اعمال می شد و گرفتن اقرار از طریق شکنجه مجاز بود.
در یاسا بسیاری از احکام متأثر از باورهای قبیله ای نیز به چشم می خورد. از جمله: مجازات اعدام برای کسی که در آب یا خاکستر ادرار کند! و یا حیوان را به روش مسلمانان ذبح کند. همچنین هرگونه آلوده کردن یا حتی فروبردن دستها در آب منع شده بود. پا گذاشتن بر روی آتش و ظرفی که برای تهیه غذا استفاده می شود نیز ممنوع شده بود. این احکام حکایت از احترام مغولان به آب و غذا دارند.
علاوه بر این مغولان عدد نه را مقدس می دانستند و گویا به همین جهت دزدان محکوم بودند ، نه برابر شیء مسروقه را پس دهند.
در زمینه حقوق خانواده مغولان ، در واقع زن از سوی مرد خریداری می شد. با ازدواج به عضویت خانواده شوهر در می آمد و پس از مرگ شوهر نیز به عقد برادر یا پسر شوهرش در می آمد. البته آن ها می توانستند زن را به عقد مرد دیگری درآورند.
تعدد زوجات رایج بود و مادر ، خواهر و دختر محرم به شمار می رفتند ، اما خواهران ناتنی جزء محارم نبودند و ازدواج با آنان آزاد بود. نامزدی کودکان توسط پدر و مادرشان نیز رایج بود. برای زنا و لواط نیز مجازات اعدام در نظر گرفته بودند.
تعصبات مذهبی در میان مغولان وجود نداشت ، انجام مناسک مذهبی و رعایت احوال شخصیه مطابق با مقررات مذهبی برای پیروان تمام ادیان و فرقه ها آزاد بود. استفاده از القاب افتخاری نیز در میان مغولان رایج نبود و چنگیز فرمان داده بود که از گفتن سخنان پرطمطراق خودداری کنند و وقتی با سلطان یا هرکس دیگر سخن می گویند ، تنها نام او را بر زبان آورند.
از مقررات جالب یاسا در این مورد ، مالیات نگرفتن از فرزندان ابوطالب ، فقها ، قاریان قران ، پزشکان ، دانشمندان ، زاهدان ، مؤذنان و مرده شویان بود.
منابع
* برتولد اشپولر ، تاریخ مغول در ایران ، ترجمه: محمود میرآفتاب ، انتشارات علمی فرهنگی ، چاپ پنجم ، ۱۳۷۴
* پی لن رشیدوو ، سقوط بغداد و حکمروایی مغولان در عراق ، ترجمه: اسدالله آزاد ، انتشارات آستان قدس ، ۱۳۶۸
* عباس اقبال آشتیانی ، تاریخ مغول ، انتشارات امیر کبیر
* سید حسن امین ، تاریخ حقوق ایران ، ۱۳۸۲
* یواخیم بارکهاوزن ، امپراتوری زرد چنگیز خان و فرزاندانش ، ترجمه: اردشیر نیکپور ، ۱۳۴۶
* مرتضی راوندی ، تاریخ اجتماعی ایران ، جلد اول ، ۱۳۶۴
* غلامحسین مصاحب ، دایره المعارف فارسی ، جلد سوم ، مدخل: یاسا
* هارولد لمب ، چنگیزخان ، ترجمه: رشید یاسمی ، انتشارات امیرکبیر ، ۱۳۶۲
شنبه, ۳ام فروردین, ۱۳۹۲
همچنان که اسمان بیش از یک خدا ندارد، زمین نیز بیش از یک خدا ندارد و آن خدا هم منم: چنگیزخان.»
مرسی از پاسخ.
جمهوری اسلامی ایران و قانون اساسی اش هم یک خدا بیشتر ندارد.وآن ولایت مطلقه فقیه است.
محمد شوری(نویسنده یادداشت)
یکشنبه, ۴ام فروردین, ۱۳۹۲