در هفته ای که گذشت استفان هِسِل (Stéphane Hessel) دیپلمات، نویسنده و شاعرِ آلمانی تبارِ فرانسوی و تنها بازمانده از هیأت دوازه نفری تدوین کنندگان «منشور جهانی حقوق بشر»، در نود و پنج سالگی درگذشت. هسل در سن ۹۳ سالگی کتاب کوچکی به نام «بر آشوبید» را منتشر کرد که در عرض ۵ ماه یک میلیون و چهارصد هزار نسخه از آن به زبان فرانسه به فروش رفت. سپس این کتاب به سایر زبانها منتشر شد.
این کتاب به همت انجمن زنان ایرانی در فرانسه منتشر شده است. این کتاب را از این جا می توانید مطالعه کنید.
گزارش خسرو ناقد در مورد مرگ استفان هسرل در بی بی سی را از اینجا می توانید مطالعه کنید.
————————————-
این بخش از وبلاگ آنارشی نقل شده:
« برآشوبید! » کتاب ۳۰ صفحهای استفن هسل، نویسنده و روشنفکر ۹۳ ساله، در فرانسه جنجال برانگیخت. این روشنفکر فرانسوی که از نویسندگان بیانیه حقوق بشر است خطاب به فرانسویان میگوید: به وضع موجود اعتراض کنید!
به گزارش بخش فرهنگی رادیو زمانه استفن هسل روشنفکر و نویسنده ۹۳ ساله فرانسوی و از اعضای مقاومت ملی در جنگ جهانی دوم در اکتبر سال گذشته زیر عنوان «Indignez-Vous» کتابی منتشر کرد در فقط ۳۰ صفحه که اکنون به یکی از مهمترین موضوعات فرهنگی روز فرانسه بدل شده است. عنوان این کتاب که بهدشواری میتوان آن را به فارسی ترجمه کرد، بسیار تحریکآمیز است و معنای تحتالفظی آن این است که قیامت به پا کن.
این کتاب کمحجم که توسط یک ناشر کوچک و نه چندان مهم منتشر شده، و میتوان آن را نوعی مانیفست اعتراضات مدنی بهشمار آورد، تاکنون بیش از ۸۰۰ هزار نسخه به فروش رسیده است. این کتاب در همه دکههای مطبوعاتی پاریس عرضه میشد و اکنون نایاب است. استفن هسل با بهرهگیری از تجربیات خود در مقاومت ملی فرانسه و مبارزه مسلحانه بر ضد ارتش اشغالگر نازی و همچنین تجربه اقامت در اردوگاههای کار اجباری و بهعنوان یکی از نویسندگان بیانیه حقوق بشر خطاب به نسل جوان بر ضرورت اعتراضهای مدنی برای حفظ دستاوردها و آزادیهای مدنی پس از جنگ جهانی دوم در فرانسه تأکید میکند.
او از اشغال فلسطین، از تنهایی مهاجران و همچنین از تضاد روزافزون میان فقیر و غنی انتقاد میکند و نسبت به از بین رفتن دولت رفاه در فرانسه و غارت منابع طبیعی اظهار نگرانی میکند. استفن هسل با برشمردن مشکلات اجتماعی و اقتصادی و با تأکید بر بیعدالتیها از هموطناناش میخواهد که برخیزند و به وضع موجود اعتراض کنند. استفن هسل در سال ۱۹۱۷در برلین متولد شد و همراه با پدرش، فرانس هسل که از نویسندگان آلمان بود و مادرش، هلن گروند که در آن زمان روزنامهنگار بود به پاریس مهاجرت کرد. او با پیکاسو، ماکس ارنست و والتر بنیامین دوستی و آشنایی داشت. استفن هسل در سال ۱۹۴۱ به مقاومت ملی فرانسه پیوست، در سال ۱۹۴۴ توسط گشتاپو بازداشت و شکنجه شد و به اردوگاه کار اجباری برگن بلزن فرستاده شد. او در سال ۱۹۴۵ اندکی پیش از پایان جنگ موفق شد از این اردوگاه فرار کند. پس از پایان جنگ بهعنوان دیپلمات به سازمان ملل رفت و بیانیه حقوق بشر را همراه با تنی چند از دیگر همکاراناش در طی دو سال بیانیه حقوق بشر را به شکل ۳۰ مقاله نوشت. استفل هسل بهعنوان یکی از نویسندگان بیانیه حقوق بشر اعتقاد دارد که انسان اجازه ندارد نسبت به بیعدالتیها و سیاهکاریها بیتفاوت بماند. او در طی جنگ الجزایر و هنگام تشکیل اتحادیه اروپا عقاید خود را آشکارا و بیپردهپوشی بیان کرد.
شکل جنبش برآشفتگان، حرکت افقی، بدون سیاستمداران، بدون رهبر و علیه فساد در احزاب دولتی ، بیکاری و وضعیت اقتصادی است. این جنبش دارای مرکزیت نیست و شرکت کنندگان ان افرادی هستند که یا معتقد به اصلاح سیستم هستند و یا خواستار تغییر سیستم به صورت ریشه ای از بالا تا پایین. نکته شایان توجه این که دو اتحادیه بزرگ اسپانیا، CCOO (استالینیست) وUGT (تحت سلطه حزب حاکم،PSOE ) از این جنبش حمایت نمی کنند. معترضان می گویند آنها از دولت پول می گیرند تا حمایتش کنند.
برای خواندن بیشتر روی ادامه مطلب کلیک کنیم.
خشمگینها”
این جوانان خود را “خشمگینها” مینامند. نامی برگرفته شده از کتاب “برآشوبید” اثر استفان هسل، سیاستمدار و نویسنده یهودی آلمانی تبار که در جنگ جهانی دوم تبعه فرانسه شد و از معدود جان بدربردگان جنبش مقاومت فرانسه در اردوگاه کار اجباری نازیها بود.
به عقیده این جوانان، سیاستمداران هرگونه تماس نزدیک با مردم را از دست دادهاند. آنها خواهان دمکراسی مستقیمتر، شفافیت بیشتر، مبارزه با اختلاس و کنترل قویتر بر بازارهای مالی هستند.
جنبش “خشمگینها” انتظارعدالت اجتماعی بیشتر را دارد و این که سیاست، افسار خود را کمتر دست منافع بازار بسپارد. تظاهرات ماه مه در “پورتو دل سول” نشان دردی طولانی بود که نه فقط جوانها، که جامعه اسپانیا از آن رنج میبرد. رنجی که محدود به اسپانیا نبود و نیست. جنبش “اشغال والاستریت”، شورش جوانان حومه لندن، اعتصابها و ناآرامیهای یونان، تظاهرات در اسرائیل و اعتراضهایی که قبل و بعد از آن در بسیاری نقاط دیگر دنیا شروع شده و ابعاد جدیدی به خود میگیرد.
هستههای خودجوش
جنبش “خشمگینها” بیشتر به شکلی خودانگیخته شروع شد تا سازمانیافته. خیلی از این جوانان عضوی از صدها گروه کوچک و پراکنده هستند. بسیاری از آنها هم با هیچ سازمان و گروهی ارتباط ندارند و جوانان محلهشان هستند که دسته جمعی در مقابل مثلا تخلیه خانهای میایستند، که صاحباش توان پرداخت کرایه آن را ندارد.
تا به حال احزاب سیاسی واتحادیهها نتوانستهاند کنترل این جنبش را در دست گیرند. تنها کاری که آنها کردهاند این بوده که برخی خواستهای “خشمگینها” را به شعار انتخاباتی خود تبدیل کنند.
کارلوس هوئرگا، زبان شناس و از اولین فعالان این جنبش میگوید نسل جدیدی پا به عرصه گذاشته که حقاش را میخواهد و مناسبات ناسالم را به پرسش و چالش میکشد. «جوانهایی با شغل و بدون شغل، دست در دستهم میخواهند به سیاستمداران ثابت کنند که زمان برای آن که هرچه میخواهند بکنند، گذشته است.»
– آغاز جنبش “برآشفتگان” در اسپانیا و دیگر کشورهای اروپایی
مردم اروپا در اعتراض به نابرابری، بی عدالتی ، عدم دمکراسی و خسارتهای سرمایه داری در زندگی خود به خشم آمده و برآشوبیده اند. جنبشی که با کتاب کوچکی با عنوان “برآشوبید” نوشته “استفان هسل” ۹۳ ساله، از نویسندگان بیانیه حقوق بشر آغاز گردید، در روز ۱۵ ماه مه از اسپانیا به فرانسه، ایتالیا، آلمان، انگلیس، بلژیک، یونان و چند کشور دیگر اروپایی کشیده شد. کتاب “برآشوبید” تنها در فرانسه بیش از یک میلیون نسخه به چاپ رسید. “یاکوب آوگشتاین”، ناشر هفته نامه آلمانی Der Freigtag و مقاله نویس “اشپیگل آنلاین” در باره این نویسنده، دیپلمات و شاعر می گوید:”کتاب وی به معنی فراخوان برای به دست گرفتن اسلحه نیست. هسل از اردوگاه مرگ “بوخن والد” جان سالم بدر برده و از خشونت متنفر است. نوشته او فراخوانی است به مبارزه برای برپایی جامعه ای که بتوان به آن “افتخار” کرد. “افتخار” واژه ی مهمی در زندگی ملتهاست. مردم می خواهند به کشور خود افتخار کنند. “هسل” معتقد است که منافع عمومی باید مقدم بر منافع تک تک افراد قرار بگیرد. توزیع عادلانه محصول کار باید مهم تر از قدرت پول باشد. کتاب “هسل” در کیوسک روزنامه فروشیها سرسام آور به فروش می رسد. این نوشته ی مردی کهن سال است که وجدانها را بیدار می کند، آنها را به یاد وجدانهایشان می اندازد و به ابراز خشم علیه سیستمی فرا می خواند که در آن وجدان و ارزشها کمتر به حساب می آیند.”
روز ۱۵ ماه مه، در پی فراخوان یک کمپین اینترنتی در فرانسه، اعتراضات در پاریس با شرکت گروههایی از جمله زنان، فعالان محیط زیست و گروه “دمکراسی واقعی، حالا” آغاز گشت. پس از پایان این تظاهرات بزرگ که به جنبش M-15 مشهور شد، ۴۰ نفر از شرکت کنندگان تصمیم گرفتند میدان را ترک نکنند و همانجا چادر زده و به سبک اعتراضات “میدان تحریر”، شب و روز را آنجا بگذرانند.
در پی این تظاهرات و در همبستگی با آن، “میدان باستیل” نیز اشغال شد و به همین منوال اعتراضات آغاز گردید.
روز ۲۹ ماه مه، اعتراضات در مادرید شعله ور شد. در این روز در ۱۲۰ نقطه مادرید اعتراضاتی برپا شده بود اما بزرگترین تجمع در “پورتا دل سول” صورت گرفت. سخنرانان می گفتند:”ما حرکتی را شروع کرده ایم که در سراسر اروپا گسترش پیدا کرده از این رو باید ادامه دهیم. حمایتی که در سراسر جهان گرفته ایم، به ویژه همبستگی بزرگ پاریس و همچنین در یونان بسیار مهم است و برای ما انرژی بخش است.”
آنها پذیرفتند که زمان نا محدودی برای این اعتراضات داشته باشند. بدین صورت، روز ۲۹ مه هزاران نفر از معترضان رای خود را برای اشغال “میدان پورتا دل سول” دادند. آنها فریاد می زدند:”ما نمی رویم، نمی رویم!”
این تظاهرات در مخالفت با سیاستهای حزب سوسیالیست حاکم که منجر به ۵۰ درصد بیکاری جوانان این کشور شده، در جریان است. جوانان می گویند، دولت قصد دارد بدهی بانکها را سوسیالیزه کند یعنی، پول مردم را به بانکها بدهد تا نجات پیدا کنند.
شکل جنبش برآشفتگان، حرکت افقی، بدون سیاستمداران، بدون رهبر و علیه فساد در احزاب دولتی ، بیکاری و وضعیت اقتصادی است. این جنبش دارای مرکزیت نیست و شرکت کنندگان ان افرادی هستند که یا معتقد به اصلاح سیستم هستند و یا خواستار تغییر سیستم به صورت ریشه ای از بالا تا پایین. نکته شایان توجه این که دو اتحادیه بزرگ اسپانیا، CCOO (استالینیست) وUGT (تحت سلطه حزب حاکم،PSOE ) از این جنبش حمایت نمی کنند. معترضان می گویند آنها از دولت پول می گیرند تا حمایتش کنند.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
ربط ما چیست؟ – تولید ملی و کار-افزائی در یک جامعه مستلزم وجود داشتن بازار تقاضا برای نتیجه کار، برای کالا و سرویس، برای مدرک و خبرگی افراد آن جامعه است!
یکی از اصول تولید ملی و کارافزائی داشتن بازار تقاضا برای نتیجه کار یا کالا و سرویس و خبرگی و مدرک تحصیلی ئی است که ما میتوانیم عرضه کنیم.
اگر بیشتر کالا های مورد نیازمان را وارداتی میخریم، تعجبی نیست که تحصیلکرده ها، کارشناسان، کارکنان و کارگران و سرمایه گذاران داخلی بیکار مانده اند یا به سرمایه شان اضافه نمیشود…
اگر تمام یا بیشتر نیاز و درخواست بازار تقاضای محلی و داخلی کشور هفتاد میلیونی ما توسط واردات ارضائ شده است، نه تنها کاری برای ما نمانده که انجام بدهیم، بلکه امکان فعالیتهای اقتصادی، یعنی تولید ملی، ساختن، تولید، توزیع، مدیریت و حل کردن مشکلات و در نتیجه یاد گرفتن و خبره شدن و ابداع و پیشرفت هم از مملکت خارج شده و به مردم سازنده و تولید کننده آن واردات داده شده است.
لطفا بقیه مقاله را در بلاگفا بخوانید … ربط ما چیست؟ #۴ فصل چهارم http://soheylashakerine.blogfa.com/
ممنون میشم اگر لینکم کنید.
جمعه, ۱۱ام اسفند, ۱۳۹۱