
نسرین رمضانعلی
با درود!
آقای محمد رضا نیکفر من با شما بدرجه ای از طریق نوشته هایتان آشنایی دارم. اینجا اما بحثم درمورد نوشته های شما نیست. سوالم از شما این است که چگونه به خود اجازه میدهید که در کنار کسانی پانل مشترک بگذارید که شریک یکی از بزرگترین جنایت های جمهوری اسلامی و از عناصر سازمانده این جنایت ها بوده است. منظورم سروش است بعنوان یکی از دست اندرکاران اصلی انقلاب فرهنگی حکومت اسلامی.
بدون شک خبر دارید که در انقلاب فرهنگی نوع جمهوری اسلامی چه بیرحمانه به دانشگاه ها و دانشجویان حمله کردند و عده ای را کشتند و مجروح و دستگیر کردند و متعاقب آن دانشگاهها را بستند هزاران استاد دانشگاه و دهها هزار دانشجو را اخراج کردند و راه را برای اعدام های بعد از آن فراهم کردند. سروش از دست اندرکاران این انقلاب فرهنگی اسلامی بود. چگونه آن تاریخ و نقش سروش را میدانید و بخود اجازه میدهید که جاده صاف کن او باشید؟ چگونه در چشم دهها هزار دانشجو و استاد دانشگاهی که اخراجشان کردند تا دانشگاهها را مطابق سیاست های ارتجاعی و کثیف خمینی و رفسنجانی و غیره هدایت کنند نگاه میکنید؟
من اینجا بحثم درمورد مضمون بحث حول رفرماسیون دینی نیست. فقط اشاره کنم که مردم از اسلام و حکومت دین عبور کرده اند و این همیشه رسم تاریخ بوده است که کسانی نگران از بین رفتن کل دین به فکر اصلاح آن می افتند که آنرا نجات بدهند و این در ایران خیالی واهی است. دین و مشخصا دین اسلام دارد ور می افتد و عده ای ول معطلند که فکر میکنند در همراهی با سروش میتوانند این ایدئولوژی را که امروز زیر ضرب همه جانبه مردم قرار گرفته است نجات بدهند. امروز جامعه بطرف انقلابی علیه حکومت مذهبی و کل مذهب میرود و عده ای در بهترین حالت کوته فکر و عقب افتاده از تاریخ توهم نجات آنرا دارند. اما بحث من این نیست هر کس میتواند و آزاد است عقب مانده ترین تفکرات را هم تبلیغ کند. اما حق ندارد در کنار کسانی قرار گیرد که دستشان در جنایات جمهوری اسلامی آلوده است. بهتر بود حرمت خودتان را حفظ میکردید اما نکردید.
شما در سخنرانی تان از عدالت و دادخواهی گفتید اما با عملتان و نشستن در کنار سروش که جاده صاف کن تیغ کشیدن بر عدالت و دادخواهی بود حرمتی برای این دو کلمه باقی نگذاشتید. شما حرمتی برای آن هزاران هزار استاد و دانشجوی اخراجی که متعاقبا بسیاری از آنها اعدام شدند قائل نشدید. ترجیح شما سروش بود نه آن مردم نه آن جانباختگان نه آن انسان های شریف. ترجیح شما نشستن در کنار کسانی بود که به کمک حکومت رفتند تا ۴۰ سال حکومت نحس اسلامی را سر پا نگهدارند. متاسفانه این ترجیح سیاسی شما بود.
جامعه ایران نه تنها تشنه شنیدن حرفهای نو هستند نه حرف هایی که صدها سال است تاریخ مصرفش گذشته است! تشنه نقد تند و تیز مناسبات امروز و ایدئولوژی حاکمند نه پناه بردن به آن و اصلاح آن عمارت متعلق به قرنها پیش بلکه دست به کار هجومی عمیق و همه جانبه به کل آن هستند. دست دوستی دادن به کسانی که زمانی شریک این حکومت بوده اند مایه ننگ است. لطفا اسم روشنفکر روی خود نگذارید!
با احترام نسرین رمضانعلی
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
آقای سروش زمانی که در انقلابات فرهنگی بود هنوز اعتقاد نداشت که قرآن کلام محمد است ولی امروزه چنین اعتقادی دارد…شما از این بابت نگران نباشید…
شما نگران این باشید که سند اصلی دین مغفول مانده باشد و شما و امثال آقای سروش با مطالعه سطحی از آن و نگاه به عملکرد کسانی که رنگ و لعابی از قرآن را بکار میگیرند در مورد آن قضاوت کرده باشید…
بر حذر باشید از اینکه آخرین سند برای التزام به عدالت و آخرین روزنه نجات بشریت را به فراموشی بسپارید…
شنبه, ۱۲ام خرداد, ۱۳۹۷
پاسخ به این نامه:
سیاست را بر پایه Ressentiment قرار دادن بسیار خطرناک است. پیشبرد سیاستی اینچنین در برابر ج.ا. مقابله به مثل در مفهوم دقیق کلمه است. تفکیک قایل نشدن میان مسائل، قضاوت های کلی، اتهامزدنی به دگراندیش و دادن سرخودانهٴ حکم اخراج (مثلا از جرگه روشنفکری) از مشخصه های این سیاست است. تصمیم بگیریم که میخواهیم نیروی تکرار باشیم یا تغییر.
محمدرضا نیکفر
یکشنبه, ۱۳ام خرداد, ۱۳۹۷
با درود بر شما خانم نسرین رمضانعلی،
ضمن تایید صحبتهای شما، به عرض می رسانم که بعید است آقای نیکفر از روی غفلت و یا نا آگاهی با چنین افرادی همسو شده است. نگاهی به سایت زمانه تحت سردبیری ایشان بیاندازید. این سایت که پول مالیات دهندگان کشور متمدن و مترقی هلند اداره می شود، به تریبونی برای اسلامیستها، تاریک اندیشان دینی، استالینیستها، مائوییستها، اصلاح طلبان حکومتی، غرب ستیزان، شوونیستها، فاشیستها، یهود ستیزان و دیگر فعالان مرتجع و پایوران نظم کهن و عاشقان بازگشت به لجنزار خویشتن خویش تبدیل شده است.
بارها در این مورد در زمانه کامنت گذاشته ام که سانسور شده اند.
بناچار اخیرا با خانم Marietje Schaake نماینده هلندی پارلمان اروپا مکاتبه کرده ام که تاکنون جوابی دریافت نشده است و قصد دارم در این مورد با دیگر مقامات هلندی نیز مکاتبه کنم.
پیشنهاد می شود شما نیز با مقامات هلندی در تماس باشید و معضلات این سایت را گوشزد نمایید.
متشکرم
یکشنبه, ۱۳ام خرداد, ۱۳۹۷
جناب نیکفر ظاهرا شما مخاطب خودتان و نویسنده این نامه به شما را نمیشناسید!؟ کار چندان سختی نیست. کافیست تا در اینترنت سرچ بزنید و اطلاعات لازمه را بدست بیاورید. اما در اینجا جهت اطلاعتان کوتاها تاریخچه ای از نسرین رمضانعلی را برایتان مینویسم. ایشان یکی از کادرها و مبارزین برجسته حزب کمونیست کارگریست که بمدت چهل سال است بعنوان یک کمونیست مبارزه بر علیه جمهوری اسلامی داعشی، حکومت جهل و جنایت و چپاول ادامه داده و میدهد. ظاهرا کل پاسخ شما به نامه ایشان و نقدش به شما و سروش و انقلاب فرهنگیش (اسلامیزه کردن ایران با چماق و داغ و درفش و تجاوز و اعدامهای فله ای در زندانهای قرون وسطایی، ضدیت با زن و کودک و شعور انسان متمدن و آزادی و برابری) به یک کلام ختم شده. مقابله به مثل! چرا و بر اساس کدام شناخت و استدلال به چنین نتیجه ای رسیدید؟ مگر با حزب کمونیست کارگری، برنامه و سیاستهایش در مورد آزادی بی قید و شرط بیان، ضدیت و مخالفت با اعدام و جنایت و تحقیر و توهین به حرمت انسانها آشنا نیستید؟ اصلا برای یک لحظه نه به حزب کمونیست کارگری و نه به نسرین رمضانعلی و نامه اش کاری نداشته باشیم. شما دم از تغییر میزنید؟ سوال من در مورد این متد و هدف و برنامه و ایدئولوژیتان این است که کدام تغییر؟ نشستن و پولمیک و جلسه کردن و خوش و بش با جانیان و برپا کنندگان حکومت فاشیزم اسلامی هم شد تغییر؟ در کجای دنیا سرغ دارید که بجای دستگیری و محاکمه عاملین و آمرین قتل و جنایتها و سرکوبهای گسترده و کم سابقه علیه مردم با آنها نشست و برخاست کرده و گپ و گفتگوی تغییر براه بیاندازند؟ شما مدعی هستید که جنایتکار بودن و یا در خدمت جنایتکاران اسلامی بودن عبدلا لکریم سروش اتهام و دروغ است؟ پس باز هم زحمت کشیده و در همین رابطه چند سرچ در یوتیوب بزنید تا ببینید که این موجود تا مغز استخوان خرافی و در خدمت تحجر و جنایت و بقاء حاکمیتش در زمان انقلاب ضد فرهنگی شان بعنوان یکی از گردانندگان و مسئولان اصلی آن چه ها گفته اند. تاریخ را که نمیتوان پاک و جعل کرد؟ میشود؟!
یکشنبه, ۱۳ام خرداد, ۱۳۹۷
آقای نیکفر! بکار بردن کلمه مقابله به مثل در مورد افشاگری دوستانی امثال خانم نسرین رمضان علی علیه سروش به معنای یک مقدار زیادی گردو خاک راه انداختن در یک بحث سیاسی است. سروش یکی از دست اندرکاران یک حکومت آدمکش است. به معنای حرفتان دقت کنید. مقابله به مثل با سروش یعنی ترور. آیا مخالفین سروش آدم کشته اند؟ این چه حرف بی پایه ای است که پرتاب میکنید تا جو را علیه مخالفین سیاسی جمهوری اسلامی گل اورد کنید؟ عزیز من! این آدم در جنایت حکومت سهیم بوده است. الان چه میکند؟ آمده بازهم از جنبش ارتجاعی اسلامی دفاع میکند و یک کلمه نه از کارنامه اش معذرت خواهی کرده و نه گامی در جهت روشنگری در مورد پشت پرده جنایات دوره انقلاب فرهنگی برداشته است. شما میخواهید نیروی “تغییر” باشید اما تغییر از این جناح حکومت به جناح دیگرش. مطمئن باشید مردم ایران با چنین “تغییر” رسوایی کنار نمی آیند. زنده باشید
یکشنبه, ۱۳ام خرداد, ۱۳۹۷
پاسخی به مدعیان آزادی بیان!
آزادى بیان از نوع دوم
شبحى بر فراز اروپا (و تاحدودى آمریکا و کانادا) چرخ میزند! سوالى تاریخى محافل سیاسى تازه دموکرات و اخیرا “دگر اندیش” ایرانى در خارج کشور را آشفته و سر درگم کرده است. معضلى عمیق و فلسفى طرح شده است که پاسخى ژرف میطلبد: آزادى بیان.
اما اشتباه نکنید. صحبت بر سر آزادى بیان ما مردم، ما زنان، ما کارگران، ما کمونیستها، ما آته ایستها، ما دوستداران علم و هنر و زیبایى و عدالت و حقیقت و شادى در ایران نیست. خیر، بحث این محافل بر سر آزادى بیان رژیم و شخصیتهایش در خارج کشور است! سوال اینست آیا ما نیروها و افراد مخالف رژیم در خارج کشور آنقدر از این بیست سال آموخته ایم، آیا آنقدر از چشمه گواراى انتخاب رهائیبخش سید محمد خاتمى به راس قوه مجریه رژیم اسلامى سیراب شده ایم، آیا آنقدر “تمرین دموکراسى” کرده ایم که همصدا با ولتر فریاد برآوریم که حاضریم جانمان را بدهیم تا لاجوردى ها و مهاجرانى ها و سروش ها در خارج کشور بتوانند آزادانه حرفشان را بزنند؟!
شاید کسانى که در ایران زیر لگد اسلامند و این سطور را میخوانند از این فضاى مالیخولیایى حیرت کنند. اما باور کنید واقعیت دارد. این سوال مسخره، گاه حتى به همین زمختى، به روى مخالفان جدى رژیم در خارج کشور پرتاب میشود. و اگر فکر میکنید این “آزادى خواهى” معوج مثلا پرچم نسلى است که فرضا در خارج بدنیا آمده و شاید ایران را نمیشناسد، اشتباه میکنید. در این صف پر افتخار، هستند کسانى که هنوز سالگرد تشکیل سازمان چریکى و عروج مشى مسلحانه شان در ٣٠ سال قبل را جشن میگیرند، کسانى که هنوز خاطرات زندانشان در رژیم شاه و رژیم اسلامى موضوع اصلى گپ شب عیدشان است، کسانى که هنوز نمیتوانند تعداد دقیق عزیزان و یارانشان را که در رژیم اسلامى به جوخه هاى اعدام سپرده شده اند شمارش کنند. مالیخولیایى است، اما این مالیخولیا از حقیقتى مهم مایه میگیرد. عمیقا عقلایى است. چرخشهاى سیاسى مهمى در ایران و در اپوزیسیون ایران در جریان است.
یک فضاى قطبى و بشدت پربار بدنبال آکسیونهاى رو به رشد حزب کمونیست کارگرى علیه حضور و ابراز وجود مقامات و شخصیتهاى رژیم اسلامى در خارج کشور بوجود آمده است. فریاد اعتراض این آزادیخواهان نوین از هر منفذى برخاسته است. طومار جمع میکنند، تحریف میکنند، جعل میکنند، هشدارمیدهند، برچسب میزنند. ما از این فضا استقبال میکنیم. به حکم اوضاع داخل ایران، به حکم اعتصابات کارگرى و موج اعتراضات رو به رشد مردم، به حکم برخاستن زنان، زمان تفکیک سیاسى جدى نیروهاى اپوزیسیون فرا رسیده است. صف مخالفین واقعى رژیم باید برجسته و تفکیک شود. مردم باید انقلابیون را از خاتمیون و آزادیخواهان را از توجیه گران رژیم اسلام تمیز دهند. با هر طومار و هر رادیوى محلى و هر اطلاعیه سیاسى-هنرى در خارج که حزب کمونیست کارگرى و آکسیون هایش علیه مقامات رژیم را بنام نامى آزادى بیان محکوم میکند، صف واقعى مبارزه براى آزادى بیان در ایران صد بار بیشتر با نام کمونیسم و با حزب کمونیست کارگرى جوش میخورد.
اما بالاخره آزادى بیان چه میشود؟ در این باره باید بعدا نوشت. در این فاصله سعى کنید براى یک آکتیویست سابق جنبش ضد پینوشه، براى یک مبارز پیر ضد فاشیست، براى یک پیشکسوت مبارزه با رژیم آپارتاید، براى یک زن مبارز مخالف اوباش طالبان، براى یک معدنچى یورکشایرى تعریف کنید که در سال ١٩٩٨ عده اى بنام آزادى بیان، قربانیان و مخالفین رژیم اسلامى در خارج کشور را از پیکت کردن، شعار دادن، سد معبر کردن، تظاهرات و اشغال سالن و غیره براى جلوگیرى از پروپاگاند و پا سفت کردن رژیم اسلامى در خارج کشور بر حذر داشتند. آنها به شما خواهند گفت که این آزادیخواهى بدلى از کجا مایه میگیرد و چقدر کهنه و پاخورده و آبروباخته است.
در این میان یک چیز دارد بیش از هر زمان مسجل میشود: هر مخالف آزادیخواه رژیم اسلامى، دیگر باید به حزب کمونیست کارگرى بپیوندد.
منصور حکمت
دوشنبه, ۱۴ام خرداد, ۱۳۹۷