Brown Bear Cub`s Dreams

 

پس از سقوط حکومت کمونیستی دراتحاد جماهیر شوروی و پاره شدن زنجیر ناهمگون شوراها و بدنبال جدائی یک به یک جمهوری ها از یک دیگر  ،  روسیه  آزاد شده  از قید و بند مارکسیسم و خسته از برادران  تحمیلی قد راست کرد  ،  نفسی براحتی  کشید و ریه ها یش را از  هوای پاک پر کرد ولی  آنقدر  این  تازگی به  مذاقش خوش نشست که حیفش  آمد آنرا از ریه ها یش بیرون فرستد وحال همان هوای پاک  که متعفن هم شده  دارد خفه اش میکند !

در سال ۱۹۹۱ در پی فروپاشی رژیم کمونیستی  و در پی آن انتخابات آزاد ” بوریس یلتسین ” به عنوان اولین رئیس جمهور با آرای مستقیم  مردم به این سمت برگزیده شد ، دولت جدید روسیه  نوید پیشرفت  و استقلال را به همگان  داد ولی رفته رفته  بی قانونی  و  آزادی های  بی حد و حصر  باعث  هرج  و مرج  و بدنبال آن عامل بوجود آمدن گروهای متعدد تبهکاری  گردید ؛ بشکلی که حتی امروزه  مافیای پا گرفته در روسیه با چنگ اندازی بر اقتصاد کشور هر گونه فعالیت تجاری و تولیدی سالم را ناممکن ساخته !

در سال ۱۹۹۳ کهنه سربازان استالینیستی  خسته  از آنارشیست  حاکم  بر روسیه  و اصلاحات گورباچوف که آنرا دلیل فروپاشی حکومت میدانستند  در اعتراض به پا خواستند و چون همه چیز را ازمنظر قدرت و سرکوب می دیدند و  ایجاد رژیم تک حربی را تنها  راه حل ممکن میدانستند بر علیه  اصلاحات و دولت منتخب  شورش  کردند و حتی پارلمان  را  هم تصرف کردند اما در نهایت با ایستادگی دولت مردان جدید و همچنین با  دخالت تانک ها سرکوب شدند !

اما تانک هائی که پس مانده  های حزب کمونیست را از میدان سرخ پاک سازی کردند به همراه خود دیکتاتور جدیدی  را وارد کاخ کرملین نمودند:   ولادیمیر پوتین !

این مامور ارشد (کا گ ب)  پلیس مخفی مخوف شوروی سابق پس از نفوذ در بین نزدیکان رئیس جمهور  و بدنبال آن با بحران آفرینی در سر زمین  های اقماری روسیه  همانند چچن در نهایت  خودش را بعنوان معاون اول به یلتسین تحمیل کرد  و سپس به آرامی به همراه  همفکرانش  و با استفاده از تمامی ابزار ها تمامی ارکان  مدیریتی  کشور  را بدست  گرفتند  و  در نهایت  در سال  ۱۹۹۹  در کودتائی  بدون  خونریزی  رئیس جمهور را  وادار  به  استعفا  نموند  و  به  این شکل  پوتینیسم به  تنهائی مالک  الرقاب  روسیه شد .

پوتین و  هم  مسلکانش  با ادعای  مبارزه  با  هرج  و مرج  و بی  قانونی با  پیروی  از آرمان ها و روش های  ”   دوچه   ” با  لشکری از نئو فاشیست های روسی  و  به  سبک سیاه  پوشان  ابتدای قرن بیستم  ایتالیائی خود را  قانون خواندند  و رفته رفته  قانون  اساسی  تازه  نوشته شده را بکناری نهادند !

 بنیتو موسولینی  معروف  به ”  دوچه  ” در هرج  و مرج های  بعد از جنگ جهانی اول برایتالیای بی صاحب مستولی شد و  با لشکری  از فاشیست ها  تمامی  ارکان  حکومتی را با  ارعاب و تهدید و  ترور  تصاحب  نمود و  پادشاه  ایتالیا را  همچو  شئی  تزئینی در گوشه کاخ سلطنتی محبوس نمود  ؛  و سپس  دراولین گام جهت سامان دادن به  اقتصاد  ورشکسته  ایتالیای پس از جنگ با  پروبال  دادن  به مافیای  سنتی  کشورش به  آنان  قدرت  داد که  نه  فقط در ایتالیا بلکه  در تمامی  نقاط   اروپا  و  حتی  امریکا  تجا رت  خلاف  و  غیر  قانونی  خود  را  گسترش دهند  البته با  این شرط  که  دولت را هم شریک اصلی اقتصادی خود بدانند !

موسولینی در دومین  گام  با حمایت  کامل  از کلیسای کاتولیک خود را زیر چتر  مذهب سنتی ایتالیائی ها قرار داد و  به این شکل به  اعمال  خلا ف قانونش  رنگ تقدس  پاشید!

دوچه  واتیکان را همانند یک کشور مستقل به کاتولیک ها بخشید و  کلیسا هم در مقابل  اورا نزد مردم  عوام  در حد یک قدیس بالا برد .

 و  نهایتا”  در  سومین  گام  موسولینی  برای  روحیه  دادن به   مردم  و  زنده  کردن  گذشته پرعظمتشان احتیاج به  کشورگشائی داشت و  در این میان  هم ضعیف  تر و  بی صاحب تر از آفریقا  هم که جائی نبود !

ایتالیا از سال   ۱۹۱۱ لیبی را تصرف کرده  بود ولی حال دیگر  آنچنان  قدرتی در آنجا نداشت و همچنین  لشکرکشی نا موفق  آنان به حبشه  روحیه مردم را  تضعیف کرده بود ، بهمین دلیل دوچه با حمله به حبشه آنجا را  تصرف کرد و با  بردن نیروی جدید  به لیبی شورش  عمرمختار را  فرونشاند و در نهایت با  این کشور گشائی ها  مردم  ایتالیا را  آنچنان  غرق غرور و عظمت  نمود  تا  فجایع  نزدیکی که در وطنشان اتفاق می افتاد را  نبینند!

امروز هم پوتین با الگو  برداری کامل از حکومت  فاشیستی  بنیتو  موسولینی در حال  نابودی همه قوانین انسانی و حتی اجتماعی  و حکومتی در روسیه است .

همانگونه  که  ذکر شد پس  از فروپاشی  کشور  شورا ها  گروهای  تبهکار  و  جنایتکار  قدرت ظهور  یافتند  و  پوتینیسم  هم با  جمع  آوری  و  سازماندهی  آنان  مافیای  دولتی  یا  همان الیگارش های سازمان  یافته را در اختیار  گرفت  و  پس  از استیلای  کامل  بر اقتصاد  روسیه آنان  را  بصورت  ارتشی  شیطانی  روانه   اروپا  نمود  و  بدینسان  پوتین  همچو   موسولینی خود را  از لحاظ  اقتصادی  بیمه  کرد و  اضافه  بر این  با رسوخ  مافیائی  به  شرکت های چند ملیتی در تصمیم گیری های  اقتصادی ، سیاسی  و  حتی امنیتی  بقیه  کشورهای  اروپائی هم  تاثیر گذار شد .

اما  ظاهرا” در این  مورد هم  پوتین  تاریخ را  بطور کامل  مطالعه  نکرده  چون  در مورد  اتکا  و پشت گرمی به اولیگارش ها بسیار رویا پردازی میکند !

در انتهای جنگ جهانی دوم زمانی که ارتش موسولینی درجبهه ها زمین گیر شد ، گروه های مافیائی که  دوچه را  برای حفاظت از منافعه  خودشان  میخواستند از گردش  متفرق شده و تنهایش گذاشتند و حتی حاضر نشدند جانش را نجات دهند !

پوتین باید بداند که اولیگارش ها قدرت اورا میخواهند نه بودنش را حال به هر قیمتی که شده و  حتی نه به بهای نابودی منافع خود شان !

پوتین برای رسیدن به بلوغ کامل در دومین گام هماننددوچه با استفاده از مذهب سنتی مردم و به کمک کلیسا سعی در خاموش نمودن مخالفینش نمود ، هر چند موسولینی  یک  مذهبی  افرطی بود اما پوتین یک لائیک  افراطی است و بسیار متنفر از هر آئینی،البته مذهب همیشه ابزاری بوده در دست سلطه گران برای رام کردن مردم عوام !

مردم  روسیه  که  بیش  از    ۷۰   سال از کیش  سنتی  و  کلیسا  محروم  بودند حال  تشنه  از مذهب درب کلیسا ها  را  باز  شده  دیدند و  بفکر شکوفائی  دوباره  گذشته  روحانی خود  افتادند  و  ”   پوتین مقدس   ”     Святой Путин

 هم  خوشحال  از  این  همه  شوق و ذوق  سعی نمود مردم  عامی  را در حوضه  کلیسا ها محبوس کرد و  هر گونه  تعرض به این اماکن را هم در حد ارتداد دانست !

همانگونه  که  شاهد بودیم  با  اعتراض سه  دختر هنر مند به  مذهب سنتی که دیکتاتوری را حمایت میکند چگونه از طرف  پوتینیسم  وحشیانه  برخورد شد .

در حال حاضر پوتین رویای تبدیل شدن به یک ابر قدرت نظامی  و اقتصادی را درسر می پروراند  و  روزگار حکومت کمونیست ها را به مردم روسیه نویدمیدهد البته با شعار مضحک : همراه با  آزادی های کامل  !!!!!

 او شیفته دورانی  است که  خرس قهو ه ای  با هر غرشش  دولتی را  تغییر میداد و ملتی را  آواره !

پوتینیسم  در کنار ابر  قدرت نظامی  بودن  میخواهد ابر قدرت اقتصادی  هم باشد  ،  و  بهمین منظور  نیم نگاهی به کشور چین دارد ، اما باز هم برداشت اشتباهی از الگوی چین  و  روحیه مردم روسیه دارد .

 مردم  کشور چین چون  سالها تحت  الگوی فقط  کار سخت  و  فقط  تلاش  ذجر آور را  تجربه کرده اند در حال حاضر هم توان کارهای سخت و طولانی  روزانه  ۱۶-۱۷  ساعته  را  دارند  اما روس ها چنین  برداشت  و  عادتی  از  کارهای سخت  روزانه  ندارند  و حتی  امروزه  کارهای به اصطلاح  سخت  ، کثیف و مشکل دار را  مهاجرین کشور های ترکمنستان  ، تاجیکستان و بقیه کشور های آسیای میانه  انجام  میدهند !

حتی اگر او بتواند با جذب نیروهای انسانی کشور های همسایه  طبقه جدید کارگری برده وار را  بوجود  آورد باز هم  بعلت  عربده  کشی  های روزانه  نمیتواند پای  غول  های  صنعتی و سرمایه گذارن را به کشورش باز کند  چون  طبق قانونی کلی  ”  سرمایه ترسو  ” است .

پوتین  برای شکوفائی  صنعتی احتمالا”  ابتدا چشم به نفت  ، گاز و معادن  روسیه  دارد  که این هم انتخاب اشتباهی است چون اگر منابع  طبیعی  ضامن رفاه حال  ملت ها  بودند مردم کشورهای های آفریقائی، آسیای میانه ،هندوچین و حتی خاورمیانه در رفاه زندگی میکردند!

پوتینیسم برای ایجاد کنفدارسیون  جهانی خود خوانده  ضد امپرالیسم همچنین سعی نموده همانند شوروی سابق  با  جمع  آوری  مخالفین  سرمایه  داری  پیمانی استراتژیک ایجاد کند حال با  هر مهره سوخته ای هم  که  شده ؛ او در این راه با ملغمه ای  مسخره  از استالینی ترین کشور ها  چون  کره شمالی  تا   مرتجع  ترین حکومت مذهبی تاریخ  یعنی  رژیم حاکم بر ایران در حال آماده کردن و پختن معجونی است که برایش  معجزه کند و یک  شبه  اورا  به بلو غ کامل برساند !

در این سوپ هر علف  هرزی و  با  هر تفکری  یافت میشود  که تنها ترین  نقطه اشتراکشان هم  محالفت با امپریالیسم است و صد البته  آن  هم  فقط  بصورت  صوری  و کلامی چون با نگاهی گذرا  به  کشور هائی  که  در  این  اتحادیه قرار  دارند در می یابیم  که  همگی  آنان بشکلی در خدمت شکوفائی اقتصاد و  بخصوص  بازار داغ  فروش سلاح جریانی  هستند که خود  را دشمن  آن میدانند !

با دقیق شدن به  دست پخت پوتین  می بینیم که رهبر  نیکاراگوئه  از  مادورو  حمایت میکند شاید تشابه فراوان او با دیکتاتور  قبلی کشورش را از  یاد برده ، رهبران  بلامنازع  کوبا  آنقدر عاشقانه بشار  اسد را می بوسند که  انگار بوی خون های خشکیده  اجساد زنان  و کودکان  را که بر شنل او  بجا مانده را  استشمام  نمیکند ! اگر چشمانشان را باز کند شنل  دیکتاتور سابق کوبا  را بر تن دیکتاتور سوریه می بینند !

شاید در ظاهر بتوان قبول کرد که ولادیمیر پوتین  شعبده باز قابلی است چون او  موفق شده کاسترو  را دست در  دست  ژنرال  باتیستا   ،  دانیل اورتگا  را  دست  در  دست   ساموزا  و تمامی دولت های لائیک و کمونیست را دست در دست دایناسور های مذهبی در یک سطل جا دهد !

پوتینیسم حتی موفق شده شیفتگان سوسیالیسم  را  هم در این اتحادیه مسخره قرار دهد ایدآلیست هائی که بدنبال  تحقق رویاهایشان  چشم از واقعیت های  روز  بر گردانده اند !

آنان مخالفین  دیکتاتورهای  وحشی ای همچون  مادورو  ،  بشار اسد و…. یعنی مردم عادی را  تروریست  می نامند و  به  این شکل  از  جنایتکاران  حمایت  میکنند و خوشحال  از  اینکه رهبر اتحادیه شان پشتیبان تمامی  قصابان روزگار است متاسفانه این شیفتگان ماتریالیست که خود  را  مخالف  سرمایه داری   میدانند و  بسیار  هم مشتاقند که  چپ نامیده  شوند با روی بر گرداندن از  واقعیت های روز فقط بدلیل اینکه  رژیم های  دیکتاتورئی که در این پیمان شوم قرار دارند شعارهای ضد امپریالیستی میدهند مردم به پا خواسته بر علیه آنانرا لمپن و مزدور سرمایه داری مینامند !

در  اینجا میتوان  سوالی  ساده  از این مخالفان  دو  آتشه  امپریالیسم  پرسید ؛  مگر معنی امپریالیسم  به این شکل نیست  ؟ :

     ” سیاستی که مرام وی بسط نفوذ و قدرت کشور خویش بر کشورهای دیگر است “

آیا رژیم مذهبی حاکم بر ایران که با وقاحت  و بشکلی علنی اعلام  میکند قصدصدور انقلاب مذهبی خود به تمامی نقاط جهان را دارد نمیتوان ”  امپریالیسم مذهبی  ” نامید ؟

آیا از نظر شما فقط امپریالیسم اقتصادی است که محکوم است ؟

حتی اگر منظورتان  از آمپرالیسم فقط  مورد اقتصادی است ببینید کشور چین  بعد از نابودی روابط  اجتماعی  و  رواج  برده  داری  در کشور خویش با  کشور های  فقیر آسیا  ، آفریقا، آمریکای مرکزی و جنوبی چه میکند ؟!

همانگون که در بالا آمد به ظاهر پوتینیسم با ایجاد  این اتحادیه موفق  شده سپری آهنین به دور خود ایجاد کند ، اما با فروپاشی هر کدام از این حکومت ها بدر پس شورش های مردمی همان بلائی بر سر پوتینیسم خواهد آمد که باعث فروپاشی  کشور شورا ها  شد  و  بسیار اعجاب آور است که چنین تجربه ای نزدیک  را سردمداران کرملین فراموش کرده اند !

با توجه  به تمامی برنامه های مزورانه  پوتینیسم  شاید  از  همه  مسخره  تر موضع گیری و برخورد کشور های  سرمایه داری  بخصوص  اروپائیان با  اختاپوس  تازه  پا  گرفته  در  روسیه است ، آنان با پوتین  و  الیگارش هایش  همانگون  برخورد میکنند  که  اسلافشان با دوچه و فاشیست ها داشتند !

بعد از پا گرفتن  فاشیسم در ایتالیا و باز گشت نظم به کشور حال به هر قیمتی هم که شده و  همچنین حمایت  موسولینی از روحانیون  مسیحی  ، اروپای ترسیده  از کمونیست تمامی حمایت  های  مالی  و  معنوی خود  را  به  پای  رهبر  فاشیست  ها  ریخت  ولی  در نهایت دیدیم که موسولینی به همراه هیتلر اروپا  و جهان را به  آتش کشید !

در  ابتدای  قرن ۲۱ هم  کشور های سرمایه  داری از ترس قدرت گرفتن مجدد کمونیست ها در  روسیه  و  همچنین جهت  کنترل   یورش  گروه   های  مافیائی  اروپای  شرقی  بسمت اروپا به نئو  فاشیست های  پوتینیسم  به حدی قدرت دادند که  حال ناچارند بنشینند و ناظر و شاهد ظهور جنگ جهانی سوم باشند و البته این بار باز هم در اروپا!!

این جنگ  نه  سرد  است  و نه فقط  اقتصادی  و نه حتی  روانی  بلکه آنقدر  گرم  و داغ که  اروپا و جهان را در آتش خود بسوزاند !

 

 

سید محمد سیدی

 

SEYEDMOHAMMAD  SEYEDI

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)