تبلیغات حکومتی در ایران قصد دارد که مخالفان نظام سیاسی را ضد حکومت دینی و مخالف اصول دین اسلام معرفی نماید. آنچه حاکمان ایران به عنوان معیار دینی و شیعی بودن حکومت معرفی میکنند، احکام و تکالیف شرعی، و اعتقاد به حق امامان معصوم و ولی فقیه به عنوان جانشینان پیامبر برای حکمرانی در جامعه است.
اما احکام و تکالیف شرعی در دوران حکمرانی بنی امیه و بنی عباس نیز در جامعه جاری بوده و حاکمان نیز با آن مخالفتی نداشتند. بنابر این نمیتواند ملاک مشروعیت دینی حکمرانی باشد. باور به حق حاکمیت سیاسی امامان نیز بدون پیروی از سنت آنان ارزشی ندارد.
معیار درست برای مشروعیت دینی حکومت التزام به ارزشهای اساسی اخلاقی و دینی است که جامعه را برای سعادت افراد آن مساعد میسازد. این ارزشها را هم عقل عقلا درک میکند، هم در قرآن ذکر شده، و هم در سنت حکمرانی پیامبر، امام علی، و سیره دیگر امامان دیده میشود. به عنوان معیار ارزیابی دینی بودن این نظام مدعی تقدس، دو مورد از آنها در اینجا ذکر میگردد.
یکی جان و سعادت مردم است. در قرآن آمده “مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا” “هر کس، کس دیگری را نه به قصاص قتل کسى یا ارتکاب فسادى بر روى زمین بکشد، چنان است که همه مردم را کشته باشد. و هر کس که به او حیات بخشد چون کسى است که همه مردم را حیات بخشیده باشد”
از جمله عملکردهای حکومت ایران که مغایر با اصل اساسی فوق است:
کشتن تعداد زیادی از مخالفان و معترضان، یا زندانی و شکنجه کردن آنان (مثلا آنچه سال ۸۸ در بازداشتگاه کهریزک انجام شد)
صرف صدها میلیاردها دلار از ثروت ملی برای غرب ستیزی، تبلیغات ایدئولوژیک و حمایت از وابستگان خارجی
عدم اهتمام برای استقرار عدالت، و تامین اجتماعی برای اقشار فرودست، و بی اعتنایی به فقر و تباهی میلیونها نفر از مردم
انتساب ناشایستگان سرسپرده، یا متظاهر به ایدئولوژی حاکم به مناصب مدیریتی، که بجز ناکارآمدی، بخشی از آنان عاملان فسادهای کلان مالی و آسیبهای اجتماعی و سیاسی بزرگ شدهاند.
دوستی و اتحاد با حکومتهای ضد دینی و جنایتکار؛ مانند:
حکومت کره شمالی که مردم خود را به بردگی گرفته و به تباهی کشانده، جبارانه از آنان ستایش میطلبد، راه هرگونه ارتباط با جهان خارج را بر آنان بسته و در بیخبری کامل نگاه داشته، هیچ حریم خصوصی برای مردم قائل نیست، جان مردم برایش هیچ ارزشی ندارد و به اندک بهانهای آنها را میکشد.
حکومت چین که آزادی سیاسی و اجتماعی مردم خود گرفته، مسلمانان کشور خود را نیز با بیرحمی تمام رسما به بردگی گرفته، اردوگاهها و کارخانجات کاراجباری برایشان دایر کرده، فرزندان را از والدین جدا میسازد، آنان را شکنجه و مورد ضرب و جرح قرار میدهد، اصلا اجازه ارتباط با دنیای خارج را به آنان نمیدهد. سیاستهای شدیدا منفعت جویانه دارد؛ و با وجود روابط استثماری گسترده با ایران از تحریمهای غرب هم پیروی میکند.
حکومت روسیه که صرف نظر از تجاوزات گذشتهاش و غصب بخش بزرگی از ایران، بعد از انقلاب نیز بزرگترین حامی صدام بود. نیروگاه اتمی بوشهر را چندبرابر قیمت و با بیش از ۱۰ سال تاخیر ساخت، در سوریه همدست اسرائیل است و با خاموش کردن پدافند هوایی خود در هنگام حمله اسرائیل هزاران نفر از ایرانیان را به کشتن داده است. حمله اخیرش به کشور مستقل اوکراین و کشتار مردم غیر نظامی نیز نشاندهنده خوی تجاوز و سلطه طلبی دیکتاتور حاکم بر آن است.
حکومت دیکتاتوری بشار اسد، که سوریه را ویرانه ساخته، چند صد هزار از شهروندانش را کشته و معلول ساخته، و میلیونها نفر را فراری داده است.
دشمنی ورزیدن با حکومتهای غربی؛
در حالی که در کشورهایشان آزادی بیان برای پرسش و نقد و اعتراض وجود دارد، حاکمان به انتخاب آزاد مردم بر صدر مینشینند، مسئول و پاسخگویی عملکرد خودند، و به اراده مردم جایگزین یا خلع میشوند؛ آزادی دینی وجود دارد و حتی شیعیان در آنجا دستجات بزرگ عاشورایی راه میاندازند، دستگاه قضایی مستقل و آزاد با قضات و هیات منصفه شرافتمند دارند، و … اینها عواملی است که زندگی در این کشورها را حتی برای طرفداران ایدئولوژیک حکومت ایران مرجح ساخته است!
با این وجود در این چند دهه تبلیغات صدا و سیمای جمهوری اسلامی شدیدا بر نظامهای لیبرال دموکراسی متمرکز است و کمترین اشکالات یا بیپایه و اساس ترین اتهامات را بطور گسترده نشر میدهد و برایشان گزارش تحلیلی تهیه میکند؛ و در مقابل بر تمامی فسادها و جنایتهای ضد انسانی نظامهای ضد دینی و استبدادی متحد و دوست خود چشم و زبان بسته است!
دومین ارزش مهم آزادی بیان است. در قرآن آمده است وَالَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ، الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُولَئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ
و آنان که از پرستش طاغوت دوری جستند و به درگاه خدا روی کردند آنها را بشارت و مژده رحمت است، (ای رسول) تو هم بندگان مرا بشارت ده. آن بندگانی که سخن بشنوند و به نیکوترین آن عمل کنند، آنان هستند که خدا آنها را هدایت فرموده و هم آنان به حقیقت خردمندان عالمند.
بنابر این لازمه پرهیز از بندگی طاغوت وجود آزادی بیان و امکان آگاهی و سنجش حق و باطل است. طاغوتی ترین حکومت آن است حاکم آن خدایی کند؛ یعنی مردم را به اطاعت مطلق از خود وادار نماید و توانایی مردم برای تشخیص حق و باطل و تکلیف دینی فرد فرد آدمیان برای پیروی از حق را انکار کند. حضرت علی(ع)، امام معصوم، در جنگ جمل به کسانی که در حقانیت او به تردید افتاده بودند فرمود که باید ابتدا حق را بشناسید و سپس اهل حق را؛ و آنان را امر به پیروی از خود نکرد. آزادی بیان و نقد عملکرد حاکم نیز در آن دوران چنان بود که خوارج آشکارا و در همه جا حتی هنگام نماز جماعت او را به کفر متهم میکردند؛ و آن حضرت در جوابشان حجت و دلیل بر عدم کفر خود میآورد؛ و تا زمانی که دست به مبارزه مسلحانه زدند محدودیتی بر آنان اعمال نکرد بلکه حقوق آنان از بیت المال را نیز پرداخت میکرد.
پس حکومت ولایت مطلقه فقیه که اجازه نقد ایدئولوژی و عملکرد خود را نمیدهد، طالب کشف حقیقت نیست و مردم را به خداپرستی هدایت نمیکند؛ بلکه حکومتی است طاغوتی که از مردم بندگی و عبودیت در برابر یک انسان را میطلبد.
اساسا مبنای دینی ولایت مطلقه فقیه، که به عنوان یک اصل دینداری بر مردم حاکم کردند، چند روایت نامربوط است، که پایه یک سری استدلالات ناموجه و جهت دار گردیده است. یکی از این روایات این است که امام زمان فرموده “و اَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَهُ فَارْجِعوُا فیها اِلی رُواهِ حَدیثِنا” یعنی “در رویدادها پیش آمده به راویان حدیث ما رجوع کنید”. دیگری اینکه امام صادق در مورد دو نفر که بر سر ارث اختلاف داشتند، مراجعه به قاضی یا سلطان زمانشان را دادخواهی از طاغوت دانسته و گفتهاند به راویان حدیث ما مراجعه کنید. روایت دیگر باز از امام صادق است که فرمودهاند: مَنْ کانَ مِنکُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَی حَدیثَنا و نَظَرَ فی حَلالِنا وَحَرامِنا و عَرَفَ اَحْکامَنا فَلْیَرْضَوا بِهِ حَکَماً فَاِنّی قد جَعَلتُهُ عَلَیْکُم حاکماً. یعنی هر کدام از شما که حدیث ما را روایت کند و در حلال و حرام ما صاحب نظر باشد و احکام ما را بداند، به حکمیت او راضی شوید، که من او را بر شما حاکم (در اختلافات) قرار دادم.
هیچ کدام از این روایات دلالت بر “ولایت مطلقه فقیه” بر تمام ابعاد زندگی مردم، آن هم جبارانه، ندارد. همه روایات جز این نمیگوید که در اختلافات و ابهامات، مختارانه به دانشمندان دینی مراجعه کنید. چگونه امر حکومت، به این اهمیت، فقط در همین روایات غیر مستقیم دو امام، آن هم با زمینههای نامربوط پرداخته شده است؟! اساسا آیا ارائه طرح برای نظامهای مدیریت اجتماعی از رسالات پیامبران است؟ چرا پیامبران دیگر چنین طرحهایی ارائه ندادهاند؟! آیا شرایع آنان پیروانشان را به سعادت نمیرساند؟! نظامهای لیبرال دموکراسی که توانستهاند ظلم و فساد را به شدت کاهش دهند و عدالت و رفاه و رضایت و تکریم مردم را فراهم آورند، در مقایسه با حکومت مطلقه ولی فقیه ایران که مملو از فساد و ظلم و نارضایتی است، چه اشکالاتی دارند که افراد جامعه را نمیتوانند به سعادت برسانند؟!
آشکار است که این حکومت مطلقه ولی فقیه نه تنها دینی نیست؛ بلکه به دلایل زیر ضد دینی است!
مردمی که به نام دین و برای استقرار حکومتی که مطابق سنت پیامبر و امامان عمل کند و دنیا و آخرت آنان را آباد سازد، دعوت فقها را برای برپایی حکومت دینی پذیرفتند و با ۹۸ درصد آرا آنان را بر عریکه قدرت نشاندند و با مخالفان داخلی و خارجی حکومتشان جنگیدند، اکنون از این حکومت و حاکمان که زندگیشان را به تباهی کشانده بیزارند. آن کسانی هم که هنوز از این حکومت حمایت میکنند، بخشی دین نشناسان سنتی هستند که هویت مذهبی خود را در تمسک به ظواهر مذهبی میبینند و از کسانی که مخالف آن ظواهر هستند میترسند؛ و به دلیل جهت دار بودن دستگاه فکریشان، تنها منبع آگاهی مورد اعتمادشان دستگاه خبر رسانی و تبلیغاتی حکومت است؛ و آگاهی و درک درستی از فسادهای عمیق و گسترده جامعه و ریشههای آن ندارند؛ و بلکه نمیخواهند داشته باشند، چون در تعارض با آن ایدئولوژی است که به آن سر سپردهاند. بخش دیگر هم مزدوران و مفسدانی هستند که از ثروت عمومی و امکاناتی که حکومت به آنان داده بهره میبرند.
فراتر از کشور ایران، اکنون تمام مردم دنیا فریاد آزادی خواهی مردم ایران از اسارت این حکومت فاسد، جبار و جنایتکار را شنیدهاند، و جنایات آن مدعیان کذاب را در ایران و کشورهای منطقه دیدهاند. حکومتی که میخواست انقلابش را به جهان صادر کند، و منادی دعوت به دین اسلام باشد و طلایه دار قیام امام زمان برای برپایی عدالت در جهان شود، اکنون افتضاح به بار آورده، و نفرت و انزجار جهانیان را برانگیخته.
مسلما بخش اعظم مردم دنیا از دانش و خرد لازم برای تمیز میان دین، و عملکرد مدعیان متوهم یا شیاد دینداری، برخوردار نیستند؛ و این حکومت موجب بیزاری و رویگردانی آنها از دین گردیده، و لذا ضد دینی است.
با توجه به این دلایل، کنشگران مخالف این حکومت ضد دینی نباید در دام تبلیغاتی آن بیفتند و خود را مخالف حکومت دینی بدانند یا معرفی کنند؛ آنان چون بنابر فطرت انسانی خود با فساد و ظلم مخالفت و مبارزه میکنند، مطابق آیات متعدد قرآن در این امر پیرو دین اسلامند. از جمله آیات سوره شمس
وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا، فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا
قسم به جان آدمی و آن که آن را نیکو بیافرید، که به انسان شر و خیر او را الهام کرد.
یا آیه ۳۰ سوره روم : فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا
پس روى خود را با راستی و پاکی، به سوى دین کن، همان سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است.
بنابر این افراد و رسانههای خبری و تحلیلی باید از بیان یا انتشار ادعای دینی بودن این حکومت پرهیز نمایند. زیرا موجب توهم مشروعیت برای حاکمان و حامیان و پیروانشان میگردد؛ و نیز از مخالفان و مبارزان ظلم و فساد مشروعیت زدایی مینماید؛ و موجب گمراهی مستضعفان دین نشناس و دشمنی بیشتر با آن مبارزان میشود.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.