حال و روز ایران دارد بسویی میرود که فاجعه احساس میشود. همه لب به انتقاد گشودهاند و اربابان قدرت گوش شنوایی ندارند. ایدئولوژی این حکومت چیزی جز تخریب و خونریزی و کشتار و میکروب پراکنی نبوده است. کار بجایی رسیده که کسانی که روزی اداره کنندگان این حکومت سیاه بودهاند هم شروع به انتقاد و مکتوب نمودن عقاید خود بر ضد حکومت نمودهاند. یکی از آنها نامه «کروبی» به «خامنهای» است؛ نامهای که سرشار از عبرت است. مردی که روزی رییس مجلس جمهوری اسلامی بوده و امروز در حبس خانگی بسر میبرد و در تنگنای فکر و اندیشه خود بقدری اندوهگین و نومید بنظر میرسد که لب به انتقاد و سخن گفتن از ولایت مطلقه فقیه و سپاه پاسداران و نزدیکان «خامنهای» گشوده است. این نامه میتواند شروع نوشتههایی اینچنین در باب انتقاد از بزرگترین مقام جمهوری اسلامی توسط نزدیکترین ایشان باشد. او کسی است که الوهیتی خاص برای خود قائل است و این چنین انتقادات میتواند نشان دهد که او هم نمیتواند زیر تیغ انتقاد نرود. امروزه ایران وضع بسیار اسفناکی بخود گرفته است. هم در داخل بسیار خطرات بزرگ بوجود آمده است و هم در خارج از کشور. سیستم جمهوری اسلامی بگونهای است که در بحران مانند غدهای سرطانی شروع به رشد میکند و میکروب و کزازش همه جا را در بر میگیرد. جنگ هشت ساله به گفته «خمینی» برای آنها برکتی الهی بود. جنگ داخلی لبنان پای آنها را به آن کشور باز کرد. حمله آمریکا به عراق توانست پایگاههای قدرتی برای جمهوری اسلامی در میان شیعیان عراق بگشاید و آغازگر رویارویی بسیار جدی بین شیعیان و سنیان باشد. جنگ داخلی سوریه ارتشی برای جمهوری اسلامی در ورای مرزهای کشور بوجود آورد که هم اکنون نه تنها مورد نفرت منطقه بلکه مورد انزجار ایرانیان نیز است. روابط منطقهای این حکومت کینه توز با کشورهای دیگر بسیار افتضاح شده است. چهل سال است که کشور را در بحران و خط قرمز نگه داشتهاند و کینه و نفرت را بجای مهر و دوستی همه جا گسترش میدهند. از قدیم گفتهاند با سرنیزه هر کار توان کرد الی تکیه بر آن. حکایت جمهوری اسلامی هم همین است. با یک ایدئولوژی تندروی مذهبی میخواهند در دنیای مدرن باقی بمانند. این خیالی بینهایت پوچ است. رسیدن به هر چیزی فاکتورهای خود را دارا میباشد. در دنیای کنونی اگر خود را با سرعت پیشرفت هماهنگ نکنیم رو به اضمحلال و نابودی میرویم و تلاشهای برعکس در این راه، ابتذال را برای عمل کنندگان همراه خواهد داشت. تیم اداره کننده این نظام بسیار دور از چیزی است که منطق دنیای کنونی روی آن حرکت میکند. این مقاومت تا کنون عقب ماندگی و نابودی منابع طبیعی و انسانی کشور و زوال جان رو روح بسیار کسان را در ایران همراه داشته است. دیر نیست روزی که کسانی که کنون برعکس منطق جاری روزگار حرکت میکنند تاوان پس خواهند داد. منطق روزگار همیشه بگونهای بوده که کفارۀ گناه را باید پس داد. این کسانی که تا کنون ایران را به این روزگار انداختهاند غافل از عبرتهای تاریخی هستند و اگر ذرهای تاریخ مطالعه کرده بودند به عواقب کار خویش پی میبردند. درست است که قدرت همه را دیوانه میکند و تقریباً استثناء های این راه کم بودهاند ولی غافل از این نباید بود که همه خودکامگان در اوج غرور خود همه چیز را باختهاند و در لمحهای مطرود و نابود شدهاند. گذری کوتاه بر کتاب «تاریخ ایران پس از اسلام» نوشته «عباس اقبال آشتیانی» این درس بزرگ را به ما خواهد داد که نتیجه حکومتهایی چون جمهوری اسلامی چیزی جز نابودی نبوده است.
هم اکنون درهای حکومت بر پایۀ فساد و تباهی و غارت و دزدی میچرخد و بیایمانی و انحطاط و سستی اخلاق بر حاکمان کشور غلبه دارد. روزگاری است که اداره کنندگان کشور اعتقاد دارند، مردم برای زحمت کشیدن و فرمان بردن و خزانۀ حاکمان را انباشتن خلق شدهاند. روزگاری است که محتشمترین و فرزانهترین و یگانهترین مردان کشور، این آب و خاک را هدایت نمیکنند. کسانی مملکت را اداره میکنند که از تسمه گردۀ مردم فقیر میکشند و مالیاتهای روز افزون طلب میکنند و گرانی را متحمل همین مردم میکنند؛ اینان کسانی هستند که ایران را سزاوار نام و تاریخ و فرهنگ و جایگاه آن اداره نمیکنند. مردم ایران سالها آرزوی نابودی این حکومتها را داشتهاند تا به پیشرفت و جایگاه حقیقی و در خود شأن خود برسند و همیشه هم موفق شدهاند؛ با همین آرزو است که مردم این سرزمین نفس میکشند، میکوشند و با ایمانی استوار در برابر بیخردان کشور میایستند. این ایستادگی امروز رنگ اعتراضهای تند و سرکوبگری خشن حکومت را همراه داشته است. امیدوارم روزی برسد که قانون به گونهای در کشور نوشته و اجرا شود تا کسی نتواند دیکتاتور شود و با نظر شخصی خود کشور را اداره کند و مردم را در تنگنا و سختی قرار دهد. امیدوارم روزی برسد که قانونی در خور احترام و سزاوار با تاریخ و فرهنگ ما در این کشور حاکم شود. امیدوارم آزادی به معنای واقعی خود در کشور بوجود بیاید و همگان بتوانند نظر خود را بیان کنند و بیم از دست دادن جان را در برابر کلام خود نداشته باشد. امیدوارم روزی برسد که کشور ثروتمند ما مردم فقیر به خود نبیند و همه در خور جایگاه خود در ایران عزیزمان زندگی کنند. امیدوارم قانونی در ایران نوشته شود که همه خواستههای برحق مردم کشور را در بر داشته باشد و در نزد آن ثروتمند و درویش برابر باشند. ما ایرانیان همیشه مردمی تلاشگر و درستکار بودهایم. نظری کوتاه بر گذشته میتواند همه چیز را در چشمان ما عیان سازد. این آرزوهای کنونی ما خواب و خیال نیست. ما روزگارانی در چنین کشوری زیست میکردیم و چنین است که چند صباحی دست بیخردان افتاده است. من مطمئن هستم که مردم این آب و خاک با تلاشهای بیدریغ خود که سالهاست شروع کردهاند به این آمالها خواهند رسید.
شهرام امیرپور سرچشمه
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.