سال جدید در ایران با اعتراضاتی آغاز گشت که دگرباره مسئله اقوام و ملل غیرفارس را در مرکز توجه افکار عمومی ایرانیان قرار داد. طی یک هفته ی گذشته عربهای ساکن در بخشهای جنوبی و جنوب غربی ایران در اعتراض به یک میان برنامه که از شبکه دوم صدای سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد اقدام به برگزاری تظاهرات اعتراضی گسترده ای در شهرهای مختلف  نمودند. آنچه که در وادی امر مشاهده می گردید اعتراضات ساکنین عرب منطقه به نادیده انگاشته شدن موجودیت و حضور آنها در منطقه از سوی تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی ایران بود. پخش میان برنامه ای که در آن عروسکهایی که لباس اقوام و ملل مختلف ساکن در ایران را بر تن دارند و بر روی نقشه ایران چسبانده می شوند ولی به جای عروسک عرب عروسک دیگری در قسمت جنوب غربی ایران چسبانده می شود جرقه اعتراضات را فراهم آورد.

معترضین عرب که این برنامه تلویزیونی را نمودی از سیاستهای کلی موجود در ایران در قبال ملت عرب می دانستند ابتدا در مقابل ساختمان صداوسیما در احواز تجمع کردند و خواستار عذرخواهی رسمی صداوسیما شدند. اما بی تفاوتی مسئولین جمهوری اسلامی ایران در قبال این اعتراض عربها سبب شد که اعترضات به مناطق مرکزی احواز و سایر شهرهای عرب نشین سرایت کرده و شعارهای سرداده شده به شعارهایی فراتر از درخواست عذرخواهی رسمی تبدیل گردد.

نمود بارز این اعتراضات تاکید مجدانه معترضین بر لزوم توجه به هویت عربی در ایران، نادیده انگاشته شدن مطالبات عربها در این خصوص و تبعیضهایی با خاستگاه هویتی بود. شعارهایی که معترضین و شرکت کنندگان در تظاهرات سر دادند اگرچه شعارهایی حول محورهای مختلفی همچون حق تحصیل به زبان مادری، مشکلات بیکاری، انتقال آب از سرشاخه‌های کارون، توقف روند تخریب محیط زیست، متوقف شدن روند دستگیری و زندان کنشگران عرب و تاسیس روزنامه و رسانه‌های مستقل به زبان عربی بود. اما آنچه که بخش اعظم شعارها تشکیل می داد  تاکید بر هویت عربی مردم عرب احواز و مخالفت با اقدامات و برنامه‌هایی است که این هویت را انکار می کند.

بنا به اذعان فعالین و نهادهای حقوق بشری عرب نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران روندی قهرآمیز در قبال این اعتراضات مسالمت آمیز را در پی گرفته و بسیاری از معترضین که شمار آنها بالغ بر ۱۰۰ نفر تخمین زده می شود بازداشت گشته و پلیس برای متفرق کردن معترضین اقدام به ضرب و شتم و استفاده از گاز اشک آور نمود.

مسئله ای که در این میان نیاز به توجهی مبرم دارد این است که آیا به راستی پخش یک میان برنامه به تنهایی سبب به وجود آمدن این اعتراضات گسترده گشت؟ یا این اعتراضات برونریزی انباشت رویکردهای نژادپرستانه در ایران پس از به حکومت رسیدن پهلوی و تداوم آن در جمهوری اسلامی ایران نسبت به ملل غیرفارس بود؟ اگرچه ذهنیت مرکزگرای ایرانی که وارث شبه مدرنیسم ایرانی می باشد با توجیهات گوناگون سعی در انکار وجود نژادپرستی در ایران و تایید استبداد ایرانی دارد اما آنچه که حقیقت جامعه و حیات جمعی جاری در شهرهای ایران بیانگر آن است اعتراضات صورت گرفته  واکنشی در قبال ذهنیت استبدادزده ی حاکمان و تسری آن به فرهنگ سیاسی بخش اعظم مخالفان مرکزگرا بوده و نمودی از بیداری ضدنژادپرستانه در ایران می باشد. بیداری که هم گفتمان رسمی جمهوری اسلامی ایران که مبتنی بر تشیع شعوبیه گرا را به چالش می کشد و هم رویکرد نژادپرستانه و ایرانشهری مرکزگرایان مخالف جمهوری اسلامی ایران که تنها در ظاهر تمایل به استفاده از مفاهیمی چون دموکراسی، حقوق بشر و آزادی را دارند را با چالشی جدی مواجه ساخته است.

 

استبداد ایرانی و دیگرستیزی ایرانی

نگاه به حقیقت جامعه ایران بیانگر این است که این کشور دارای پائین ترین معیارهای بین المللی از منظرهای گوناگون می باشد. در گزارشهایی که نهادهای بین المللی به صورت سالیانه در زمینه های گوناگون اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در خصوص کشورهای جهان منتشر می کنند رقابت ایران با برخی از کشورها برای تصاحب رتبه آخر امری مشهود می باشد. بخش قابل توجهی از جامعه فارس زبان ایران که هویت قومی آنان دارای ماهیتی رسمی می باشد تحت تاثیر سیاستهای فرهنگی حکومتهای پهلوی و جمهوری اسلامی ایران ملزم به پذیرش فرهنگی سیاسی گردیدند که علیرغم اینکه از حداقلهای زندگی انسانی و شرافتمندانه محروم هستند اما توان نگاه انتقادآمیز به گذشته خود را نداشته و با اعتماد به نفسی کاذب و هیستیریک خود را وارثی برتر از تاریخی برتر قلمداد می کنند. اما غافل از آنکه تاریخی که قوم فارس در ایران آن را تاریخی نمونه در جهان حس می کند در وادی عمل حکومتهایی را به عرصه قدرت کشانده است که ماهیت عملکردی آنها تنها قابل مقایسه با حکومتهای قرون وسطایی می باشد. شاید مهمترین مشکل اصلی تاریخ ایران را بتوان وجود ذهنیت استبدادزده ای بیان کرد که ثمره ای جز استبداد ایرانی به همراه نداشته است. استبدادی که به خصوص پس از حکومت پهلوی در ایران با ذهنیت آریاگرایانه قدرت دولتی و منابع ثروت را به انحصار خود درآورد. آنچه که امروز در شهرهای عرب نشین ایران در جریان است اعتراض عربهایی می باشد که در وهله نخست این ذهنیت برترجو را به چالش کشانده اند.

اصلی ترین نمود عینی این استبداد ایرانی که با دیگرستیزی بیمارگونه ای همراه است نوع واکنش آن به تاریخ خود می باشد. جهان معاصر در اقصی نقاط جهان شاهد زیروبم های گسترده ای بود که گهگاه کشوری را به ویرانه تبدیل کرده و گهگاه نیز از ویرانه های آن کشور، جامعه ای مترقی را سر برآورد. نگاه به تاریخ معاصر آلمان، ژاپن، روسیه، کره جنوبی، ترکیه و بسیاری از کشورهای اروپای شرقی بیانگر این است که این کشورها چندین بار علیرغم تمامی ناملایمات، خویشتن را از خاکستر خود دگرباره ساختند. وجه مشترک روشنفکران و طبقه ی حاکم این کشورها چیزی جز توان داشتن نگاه انتقادآمیز به گذشته خود، تحلیل مسائل و مشکلات در قالب چارچوبهای عقل گرایانه و پذیرش ایده های نوین نبود. اما ذهن استبدادزده ایرانی در مواجهه با ناملایماتی که تنها مختص به این کشور نبود محملی گشت برای تبنلی ذهنی، عجز تاریخی، عدم داشتن نگاه انتقادآمیز به گذشته، یافتن بهانه های گوناگون برای کینه توزی نسبت به هر آنچه و هر آن کس که به عظمت پارسیان رویکردی انتقادی داشت و خواستار جامعه ای گردد که پارسیان بدانها اجازه حضور انسانی با احترام به موجودیت فرهنگیشان بدهند. این ذهنیت استبدادزده ایرانی است که وقتی به تفسیر تاریخ می پردازد قلدرمابی های خود را ضرورت تاریخی، ملی، سیاسی و فرهنگی قلمداد کرده و مشکل اصلی تاریخ ایران را حملهٔ اسکندر، مسلمانان، مغولها، ترکها، امپریالیسم انگلیس، آمریکا، روسیه و… بیان می کند. این ذهنیت استبدادزده ی ایرانی است که توان و جرات نادیده انگاشتن بدیهیات را به خود داده و عرب را عرب زبان، ترک را آذری و توهین را امری نه چندان مهم در قامت فکری خود می پندارد. اما شاید خود نیز غافل از این است که قربانی نخستین این ذهنیت دیگرستیز در وهله نخست خویشتنی گشت که نه تنها نتوانست زندگی آبرومندانه ای را برای جامعه خویش به بار آورد بلکه جامعه ایران را به مرحله ای رساند که دیگر سخن گفتن از روح جمعی یکپارچه در ایران لطیفه ای بیش نیست. آنچه که امروز عربها در ایران بدان اعتراض می کنند نه اعتراض به میان برنامه ای کوتاه و نه دسیسه ای از سوی بیگانگان است. اعتراض عربها به ذهنیت استبدادزده ای است که بنیان آن بر نادیده انگاشتن تکثر ملی، انکار، توهین و عرب ستیزی استوار است. اعتراض عربها نمودی دگرباره از بیداری ضدنژادپرستانه در ایران می باشد.

 

أنا عربی و بازتعریف مفهوم قدرت در عرصه رسانه های نوین

دیگر ویژگی بارزی که در اعتراضات عربها در ایران به عینه قابل مشاهده است تلاش رسانه ای موافقان و مخالفان مرکزگرای جمهوری اسلامی ایران در عدم پوشش خبری و تحلیلی این اعتراضات است. این تلاش برای کتمان خبری تنها مختص به رسانه های دولتی نبوده و رسانه هایی نیز که داعیه ی مبارزه با سیستم موجود در جمهوری اسلامی ایران را با تمسک به واژه هایی همچون آزادی، دموکراسی و حقوق بشر دارند رویکردی مشابه را اتخاذ نمودند. اما علیرغم تمامی این تلاشها بازتعریف مفهوم قدرت در عرصه رسانه های نوین دگرباره تاثیرگذاری خود را نشان داد و بسیاری از کاربران شبکه های اجتماعی با تغییر عکس پروفایل خود به أنا عربی و انتشار اخبار، تصاویر و ویدئوهای اعتراضات انحصارگرایی مراکز ثروتمند خبری را به چالش کشانده و بدون اینکه نیازی به پوشش رسانه ای کانالهای تلویزیونی مشهور داشته باشد به انعکاس اخبار پرداختند. پوشش گسترده ی اخبار مربوط به اعتراضات در شبکه های اجتماعی سبب شد که نه تنها اکثر افراد پی گیر اخبار ایران توان پیگیری اخبار را داشته باشند بلکه افکار عمومی ایرانیان نیز از حوادث روی داده آگاه گشت و شبهه ی موجود به رویکرد جانبدارانه رسانه های نام آشنا شدت بیشتری یافت.

با گسترش استفاده بازیگران جامعه مدنی در سطوح ملی، فراملی، منطقه ای و جهانی از اینترنت، نقش آفرینی آن در تعاملات و چالشهای سیاسی بیشتر نمایان می شود. اینترنت با جای دادن طیف گسترده ای از بازیگران و کنشگران سیاسی-اجتماعی، در فضای مجازی و سایبرنتیکی خود، از یکسو ابزاری برای تبلیغ و اشاعه نمادهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، باورها و عقاید کنشگران اجتماعی گوناگون فراهم آورده و از سوی دیگر، منبعی مهم در ارائه آگاهی های سیاسی، اجتماعی در جهان و عامل ارتباط فعالان سیاسی با مردم گشته و درنهایت برانگیزاننده ای مهم در رفتارهای اعتراضی و بسیج اعتراض ها در جهان به شمار می رود. نوع واکنش و تلاش کاربران عرب شبکه های اجتماعی اینترنتی در ایران را می توان در چارچوب این حقیقت ارزیابی کرد که استفاده بازیگران جامعه مدنی عرب از اینترنت نقش بسزایی در پوشش خبری، بسیج اعتراضات و بیان مطالبتشان داشته است بدون آنکه نیازی به همراهی رسانه های ثروتمند داشته باشند.

 

بابک شاهد- کارشناس مرکز مطالعاتی تبریز

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com