من هشتم مارس را “روز زن” نمینامم و به وجود روز زن اعتقادی ندارم چرا که زن بخاطر زن بودن مزیتی بر مرد ندارد تا بخاطر آن ستایش شود و تبریک بگیرد. هشتم مارس روز جهانی مبارزه با تبعیضهای جنسی علیه جنس زن و برای آزادی زن از مالکیت جنسی مرد و کسب حقوق و فرصتها و امکانات شکوفائی برابر با مردان است. تبریک چنین روزی به زنان بخاطر زن بودنشان، مسخ مهفموم و مضمون این روز است. من هشتم مارس را به زنانی تبریک میگویم که آگاهانه در این پیکار دشوار درگیر و سهیم اند؛ و ترجیح میدهم وجود زنانی را که خود را به قله رهائی رساندهاند به هشتم مارس تبریک بگویم.
به مناسبت نزدیکی هشتم مارس ۲۰۱۸ چند نکته را در رابطه با جنبش زنان ایران علیه تبعیضات جنسی، با همراهان و همرزمانام در میان میگذارم.
۱- شناختن، افشا و بازگو کردن ستمهای جنسی کار مهمی است، اما این هم که جنبش زنان در واکنش به این ستم در چه موقعیت و مرحلهای است اهمیت دارد. زنان ایران که علاوه بر همه تبعیضات نظام و فرهنگ مردسالارانه و پدر سالارانه، در چنبره قوانین شریعت و آپارتاید جنسی سازمان یافتهی یک دولت سرکوبگر هم گرفتار آمدهاند، در شرائط بسیار سختی به سر میبرند و به همان نسبت نیز مبارزهشان با ستم جنسی در این ابعاد و در مقابل دولتی دینی که از این تبعیضات بمثابه یکی از پایههای ارزشی و هویتی خود دفاع میکند، مثل کندن صخره با ناخن، دشوار و دردناک است. مقاومت منفی و نافرمانی در زمینه هائی نظیر حجاب اجباری و مبارزات غالبا انفرادی و با چنگ و دندان اما در ابعاد گسترده در زمینههای دیگری مثل حق طلاق یا سرپرستی فرزندان یا نجات از مجازاتهای سبعانه قرون وسطائی، از روز تأسیس جمهوری اسلامی تا به حال یک دم تعطیل نشده است.
۲- در ادامهی همین مبارزات مستمر، در ششم دی ماه ۱۳۹۶ ویدا موحد روسریاش را چنان که موشی طاعونی را با انبر از دُماش بگیرند که در اتش بیاندازند، بر سرچوبی کرد و در بالای جعبه تقسیم تلفن به نمایش عابرین خیابان انقلاب در تهران گذاشت. او برای نخستین بار در تاریخ، پارچهی سفید بر سر چوب را از علامت صلح و تسلیم، به پرچم طغیان و تمّرد تبدیل کرد. بی باکی این زن جوان با داشتن کودکی نوزده ماهه، چیزی کم از رقصیدن در کام سوسمار نداشت. ویدا موحد در کتاب تاریخ مبارزات زنان ایران ورقی تازه گشود و مثل همه مبتکران و پیشتازان، الهام بخش زنان دیگری شد که هر یک با تکرار کار او و خطر کردن خواسته و دانسته، یکبار دیگر ترادف نترسی با “مردانگی” را به سُخره گرفتند.
۳- جنبش ویدائی را، با همه تأیید و تحسین و شور و هیجانی که در میان زنان و مردان مخالف حجاب اجباری، و هول و ولائی که در رژیم ضد زن ایجاد کرده است، نباید بیش از یک حرکت سمبولیک بها داد. این جنبش، فقط حجاب را که در رژیم جمهوری اسلامی مظهر و علامت اختصاری تمامی جوانب کهتری زن از هرجهت در ایدئولوژی و قوانین و رفتارهای تبعیض آمیز رژیم اسلامی است بر سر چوب کرده است. این اعتراض به حجاب، البته اعتراض به همه جوانب تبعیضهای جنسی و سرکوبگری علیه زنان در جمهوری اسلامی را در خود مستتر دارد؛ اما اعتراض مستتر کافی نیست. حکومت را باید با تمامی مطالبات آزادی خواهانه و برابری طلبانهی زنها به چالش کشید و نگذاشت پشت روسری رو پنهان کند. همه مطالبات باید به صراحت و با صدای بلند در عرصه مبارزات علنی امروزی مطرح شوند. یکی از ضرورتهای گذار از سمبل روسری به لیست صریح و تفصیلی مطالبات زنان این است که ابعاد تبعیض و ستمی که این رژیم بر زنان روا میدارد، توسط خود زنان در همان ” مظهر” خلاصه نشود، گوئی که دردشان همان روسری و خواستشان افشاندن موهاست. جنبش زنان نباید به جنبش علیه حجاب تقلیل داده شود. در عرصه عمومی و در چشم زنان و مردان عابر در خیابانها همای بسا همین برداشت به وجود میآید و نقبی از روسری به ستم هائی که بر زنان میرود زده نمیشود. آنها فقط پارچهی سر چوب را میبینند و بقول ضرب المثل معروف، انگشت را نگاه میکنند و نه ماه را که انگشت نشان میدهد.
۴- حجاب اجباری، تنها در حکومت دینی است که مظهر و نماد همه تبعیضات و ستمها بر زنان است. زنان از همین امروز باید خود را برای چالش با رژیمهای لائیک که حجاب را اجباری نمیکنند مجهز و آماده کنند. زنان ایران برای نبرد با ستم جنسی تنها با رژیم دینی و قوانین شریعت رو به رو نیستند. ساختار و فرهنگ پدرسالار و مرد سالار را جمهوری اسلامی حمایت و تقویت کرده ولی به وجود نیاوده است. نباید لحظهای غافل شد که طرفدران مرد سالاری و پدرسالاری بمراتب بیش تر از طرفداران جمهوری اسلامیاند! نه فقط مردها بلکه همچنین بخش بزرگی از خود زنها حامل فرهنگ و سنن پدرسالارانه و مرد سالارانهاند که باید آگاهی داده شوند وآموخته شوند. نظام سرمایه داری – چه بومی و چه امپریالیستی، و بورژوازی – چه سنتی و چه مدرن – نیز از نابرابری و تبعیضات جنسی برای بهره کشی کم خرج تر و پر سودتر دفاع کردهاند و خواهند کرد. لغو قوانین ضد زن تا جمهوری اسلامی هست، ممکن نیست، اما لغو قوانین ضد زن بعد از سرنگونی این رژیم هم فقط حد اقلی از مطالبات جنبش فمینیستی رهائیبخش و اجتماعی سوسیالیست میتواند باشد. برای برابری حقوقی زنان با مردان و رهائیشان از پدر سالاری و مرد سالاری و از مالکیت ناموسی مرد بر زن، و نیز رهائی از سؤ استفاده سرمایه داری از درجه بندی جنسی شهروندان، بسیار چیزها باید تغییر کنند: حکومت، قوانین، ساختار و مناسبات اجتماعی، خانواده، سنتها و فرهنگ و اخلاق.
۵- جنبش ویدائی، نمیتواند تودهای شود. هم به لحاظ شکل حرکت که اقدام فردی در نقاط منفصل و ناهمزمان است، هم به دلیل مضمون مطالبهاش که مطالبات داغ و حاد انبوهی از زنان را در این شکل سمبولیکاش بیان نمیکند؛ و نیز بخاطر آن که تا زمانی که سرکوب خشن و ارعاب چیره است، قهرمانی، تودهای نمیشود و همچنان استثنا میماند. از جنبش ویدانی نباید انتظار گسترش و پایداری بیش از اندازه محدوی را داشت. جنبش ویدائی کار خود را تا همینجا کرده و اثر تاریخی و اجتماعی و سیاسیاش را گذاشته است. اصرار بر تداوم بیش از ظرفیت آن، این حرکت را بر ضد خود تبدیل میکند و تلفات و آسیبهای سیاسی و روانی به دنبال میآورد. بجای پر کردن خلا حضور تودهای با سوق دادن قهرمانان به کام نهنگ، باید راههای مشارکت جمعی زنان در این پیکار دشوار را جستجو کرد.
۶- ستم جنسی عمدتاً مختص زنان است اما مستقل از ستمهای سیاسی و طبقاتی و ملی نیست. تبعیض جنسی نقطه تلاقی و تراکم همه تبعیضات و نابرابریها در جامعه است. ستم جنسی در عین حال وسیلهای برای حفظ تبعیضات و نابرابریهای دیگر است. به این دلیل اگر چه تنها زنان هستند که میتوانند پیگیرانه علیه مرد سالاری و پدرسالاری مبارزه کنند، اما به تنهائی نمیتوانند به آزادی و برابری دست پیدا کنند. جنبش دمکراتیک برای آزادیهای سیاسی و مدنی و حقوق شهروندی، جنبش کارگری، جنبش دانشجوئی و جنبشهای مترقی ملی همانقدر برای پیروزی خود محتاج یک جنبش نیرومند فمینیستی برای آزادی و برابری هستند که جنبش زنان برای پیشروی و موفقیت خود به پیوند با این جنبشها نیازمند است. اما جنبش فمینیستی برای نیرومند شدن نه تنها به حمایت شدن از جانب دیگر جنبشهای آزادی خواه و برابری طلب نیازمند است، بلکه باید خود به جنبشی تودهای تبدیل شود و در محدوده زنان روشنفکر و طبقات میانی و تحصیل کرده نماند. اکثریت عظیم توده زنان را زنان طبقات زحمتکش تشکیل میدهند. اگر جنبش فمینیستی خود را صرفا محدود به اعتراضات و مطالبات حقوقی و محدود به مطالبات اقشار مدرن و تحصیل کرده طبقات متوسط (که اهمیت و جای خود را دارند) نکند و مبارزه با تبعیضات و آپارتاید جنسی را فراتر از محیطهای دانشگاهی و اداری، در سطح وسیع جامعه هم در نظر داشته باشد، رفتن میان زنان طبقات پائین و زحمتکش امری اساسی است. جنبش مترقی فمینیستی تنها در صورت نمایندگی کردن مطالبات مساوات طلبانه این اکثریت زحمتکش زنان است که میتواند آنان را به سوی خود جلب کند و تا زمانی که آنان این جنبش را مال خود ندانند و در آن با مطالبات جاری و ملموس خودشان شرکت نداشته باشند، این جنبش نمیتواند تودهای شود.
۷- مبارزه با آپارتاید جنسی کلیدی ترین و فراگیرترین عرصه مقابله با تحقیر و توهین زن بعنوان انسان درجه دوم و مستحق بی حقی یا حقوق کم تر است. آپارتاید جنسی در جمهوری اسلامی تنها در عرصه جدائی زن و مرد در حیات عمومی جامعه، در کلاسهای درس و اتوبوسها نیست که اعمال میشود، بلکه در جدائی مشاغل زنانه و مردانه یعنی در تقسیم بندی بازار جنسیتی کار هم با شدت تمام پیاده میشود. تبعیض جنسیتی افقی در بازار کار (موانع انتخاب شغل) و تبعیض عمودی در اشتغال (موانع ارتقا تخصصها و مسئولیتها) بیش از همه اقشار جامعه، زنان طبقات کارگر و زحمتکش را محکوم به محرومیت و فقر، و در نتیجه، مجبور به زندگی زیر سایه مردان و در کنترل پدر سالاری میکند. مسئله به این محدود نیست که ٪ ۵، ۶ ۹ مشاغل مدیرتی در اختیار مردان است یا محل کار زنان و مردان را از هم جدا میکنند، بلکه امروز در رژیم سرمایه داری اسلامی کار به جائی رسیده است که کارخانهها از استخدام زنان خود داری میکنند. زنان را به سمت کارهای موقت حتا یک روزه و غالبا بی قرارداد در کارگاههای کوچکی که از شمولیت قانون کار معاف شدهاند، و یا به کار گرفتن در خانههای خود کیش میدهند. این فقط استثمار وحشیانه نیست، آپارتاید جنسی هم هست، و نئو لیبرالیسم اقتصادی از آن استقبال و در بازار کار حد اکثر استفاده را از آن میکند.
۸- جنبش فمینیستی ایران در آغاز کار است و راه درازی در پیش دارد، اما اساس این است که به راه افتاده است و هرچند به دشواری، به کندی و با پرداخت هزینه، اما دارد به جلو میرود و به نظر نمیرسد هیچ نیروئی توان متوقف کردناش را داشته باشد. آنچه از این پس اهمیت دارد، تلاش در راستای گسترش پایگان تودهای، نمایندگی اکثریت زنان کشور و ایجاد پیوند متقابل با دیگر جنبشهای ستمْ ستیز، آزادی خواه و برابری طلب است.
۹- آزادی خواهی و برابری طلبی جنبش مترقی زنان، سرشت مشترک آن با جنبش سوسیالیستی کارگری است زیرا هر دو عیله سلطه و هر دو خواهان برابری فرصتها برای رشد و شکوفائیاند، یکی در مناسبات طبقاتی و دیگری در مناسبات جنسیتی. جنبش سوسیالیستی بدون رهائی زنان و جنبش آزادی خواه و برابری طلب زنان بدون جنبش کارگری به مقصد نمیرسند. اگر آگاهی و همراهی وجود داشته باشد، جنبش مترقی فمینیستی میتواند نزدیک ترین متحد جنبش کارگری و جنبش سوسیالیستی کارگری، حقیقی ترین مدافع جنبش رهائی زنان باشد.
شهاب برهان
۱۲ اسفند ۱۳۹۶ / ۳ مارس ۲۰۱۸
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.