آیا تاکنون از خود سوال کردهایم که اگر رژیم دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران سرنگون شود چه اتفاقی روی خواهد داد و بازتاب آن در منطقه و جهان چه خواهد بود؟
اگر اندک شناختی از انقلابات بزرگ قرن گذشته، (منجمله انقلاب اکتبر شوروی سابق یا انقلاب کبیر فرانسه و …) و تاثیرات شگرفی که هرکدام بر جامعه جهانی برجای گذاشتند داشته باشیم میتوانیم تا حدودی به جواب این دو سوال فوق نزدیک شویم.
معمولا نگارش تاریخ واقعی و جامع یک انقلاب، بعداز وقوع آن صورت میگیرد اما میتوان از دادههای کنونی برای رسیدن به چنین نقطهیی بهره گرفته و نگارش تاریخ انقلاب ایران را برای نسلهای بعدی تسهیل و تسریع نماییم.
در یک نگاه کلی به این انقلابات درمییابیم که دو عنصر اقتصادی و سیاسی، از پایههای بنیادین در شکل گیری یک انقلاب اجتماعی هستند. زمانی که وضعیت اقتصادی و سیاسی جامعه از طرف سیستم حاکمه به خطر میافتد، به گونهیی که یک زندگی آزاد و سالم را از مردم سلب میکند، انقلاب در آن جامعه اجتناب ناپذیر میگردد. بهخصوص وقتی مردم از یک رهبری یا سازمان رهبریکننده برخوردار باشند. مصداق عینی و ذهنی و کامل این مبنا در این برهه از تاریخ منطقه خاورمیانه، ایران است.
اکنون که ۳۹ سال از حاکمیت شوم دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران میگذارد، کارنامه سیاه این مهیبترین دیکتاتور قرن بر کسی پوشیده نیست:
مردمی به شدت گرسنه که ادامه حیاتشان مترادف تن دادن به کار طاقت فرسا برای کسب لقمهیی نان، یا فروش اعضای بدن یا حتی فروش فرزندانشان شده است. ایرانی که بیش از ۱۰ میلیون بیکار در خود دارد. ایرانی که بیش از ۲۰ میلیون نفر از جمعیت آن مشمول غارتهای باندی حکومتی شدهاند و بیش از یک سال است مستمرا پولهای به غارت رفته خود را مطالبه میکنند. ایرانی با میلیونها تن بازنشسته، کودکان خیابانی و انسانهایی که زندگی خود را در خیابانها، گورها یا کارتنها سپری میکنند. ایرانی که اعتیاد و فحشاء و گرانی و …. تار و پودش را فراگرفته و کمتر خانوادهیی را میتوان یافت که قربانی این بلاهای خانمانسوزی نگردند که بانی و سودبردنده آن، ملاهای حاکم نباشند. مردمی که به چشم خود میبینند تمام بودجه مملکت و سرمایههای ملیشان توسط ”شماری اندک” صرف مسائل امنیتی و بقای رژیم یا جنگطلبی و صدور تروریسم و بنیادگرایی حاکمان ایران به کشورهای منطقه میگردد در حالی که مردم ایران زیر خط فقر جان میدهند و یا به خاطر فقدان خدمات دولتی در برابر بلایای طبیعی از قبیل زلزله یا سرما به صورت گروهی جان میسپرند.
اما در تشریح وضعیت سیاسی ایران تحت حاکمیت ملاها همین بس که هرگونه مخالفتی با سیاست و خواستههای ملاها، مجازاتش مرگ است. اعدامها به صورت روزانه ادامه دارد و تاکنون ۱۲۰ هزار تن از فرزندان مردم ایران توسط این رژیم اعدام یا ترور شدهاند. علاوه بر این کمتر خانوادهیی را میتوان یافت که عزیزانشان توسط این رژیم اعدام نشده باشد. چندین میلیون ایرانی دیگر در کشورهای دیگر، در ”زندگی در تبعید” هستند.
اکنون در برآیندی از این دو عنصر پایهیی انقلاب در ایران و در آغاز چهلمین سالگرد روی کار آمدن این رژیم ضدمردمی، مردم به قیام برای سرنگونی این رژیم برخاستهاند تا انقلابی را که در سال ۱۹۷۹ علیه رژیم دیکتاتوری محمدرضاشاه پهلوی آغاز کردند و توسط خمینی و بازماندگانش به دیکتاتوری خونریزتر دیگری بدل گردید، به پیروزی برسانند.
اکنون از نظر عینی و ذهنی جامعه ایران آبستن انقلاب دیگری است. انقلابی که توسط مقاومت ایران تحت ریاست خانم مریم رجوی هدایت و رهبری میگردد. بی جهت نیست رژیم در اعترافی آشکار به نقش رهبریت مقاومت در قیام اخیر مردم ایران به تکاپو افتاده تا هر طور شده قیام را با سناریوهای مضحکی همچون ”برگزاری همهپرسی” یا ”گفتگوی ملی” یا انتشار شایعات بیاساسی همچون ”تداوم قیام، ایران را به سوریهیی دیگر بدل خواهد کرد” و …. میخواهد جنبش مردمی برای سرنگونی رژیم به بیراه بکشاند.
اکنون بر این واقعیت انکارناپذیر یک اجماع نظر عمومی شکل گرفته که دیگر وضعیت هرگز به شرایط قبل از قیام اخیر برنخواهد گشت و سرنگونی رژیم ایران در چشم انداز نزدیک قرار گرفته است.
این واقعیت را میتوان در تازهترین موضعگیریها در باره ایران مشاهده کرد. احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان و رئیس مجلس خبرگان روز دوشنبه ۵ فوریه ۲۰۱۸ با اشاره به شتاب تحولات در مورد ایران اظهار داشت: ”از همین الان ترس سال آینده را دارم”. وی همچنین گفت: ”باید “مسأله براندازی را جدی بگیریم”. اظهارات این مقام ارشد رژیم ملاها در حالی است که تحولات در مورد ایران هر روز شتاب بیشتری میگیرد و هر گام پیشبینیناشدهیی که بتواند سرنگونی این رژیم را جلوتر بیاندازد دور از انتظار نیست. از قبیل عقب نشینی ناگهانی نیروهای رژیم ایران از سوریه یا عراق یا فرار سران رژیم از ایران به کشورهای دیگر و ….
تحریمها علیه رژیم افزایش یافته و توافقنامه اتمی بین رژیم و کشورهای غرب در آستانه تعیینتکلیف شدن و به ضرر رژیم قرار گرفته است. کشورهای اروپایی علیرغم اینکه در وضعیت بد اقتصادی قرار دارند اما النهایه متمایل با هم جبهه شدن با دولت امریکا علیه برجام هستند. کمپانیهای بزرگ جهانی همانند قبل تمایلی به تداوم سرمایهگذاری در داخل ایران ندارند. بانکهای ایران در حال ورشکست شدن قرار گرفته و مردم پولهای خود را از بانکها خارج میکنند. زیرا ارزش پول ایران هر روز سقوط بیشتری را به خود میبیند. بنابه آخرین اطلاعات، هر دلار امریکایی به رقمی نزدیک به ۵۰۰۰ تومان خرید و فروش گردد.
دولت امریکا و بسیاری کشورهای قدرتمند دیگر جهان مستمرا حمایت خود را از مردم ایران برای تغییر رژیم در این کشور مورد تاکید قرار میدهند. صحنه امروز حمایتها از مردم، برخلاف دوران ریاست جمهوری باراک اوباما که به مردم ایران پشت کرد و نزدیکی به رژیم ملاها را برگزید بسیار قوی است.
اینها و بسیاری شواهد دیگر، ما را به این واقعیت رهنمون میسازد که شرایط در هر دو سوی مرزهای ایران، در داخل و در خارج از ایران، برای سرنگونی دیکتاتور بزرگ قرن در حال آماده شدن است. این را سران رژیم خود احساس میکنند اما بیهوده تلاش میکنند که میتوانند جلوی این واقعه تاریخی جهان را بگیرند. آنها بیهوده بر آنند تا با پساندازهای میلیاردی در بانکهای برخی کشورهای منطقهیی یا غربی جان سالم به بدر ببرند.
تردید نباید کرد که پیروزی انقلاب مردم ایران نزدیک است و با پیروزی آن، همچون نمونههای مشابه که فوقا ذکر گردید، جهان دستخوش یک تغییر جدی خواهد شد. نویسنده بر این باور است که بازتاب این یکی از انقلابات ماقبل خود کمتر نخواهد بود.
عبدالرحمن مهابادی، نویسنده و تحلیگر سیاسی
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.