نیمرخ لایه های اجتماعی “سگان شکاری خامنه ای “
تاملی بر خاستگاه جامعه شناختی این شکارچیان
طی چه فرایندی این افراد جنایت کار می شوند؟

مفهوم “سگان شکاری” را وامدارزوج فرهیخته اریل و ویل دورانت هستم که در اصل “سگان شکاری خدا” نام داشت. درجلد چهارم تاریخ تمدن، عصرایمان، درفصل بیست وهفتم، باعنوان آغاز تفتیش عقاید، بخشی مربوط می شود به نیمرخ اقتصادی و اجتماعی “بازپرسان تفتیش عقاید” که از بعد خاستگاه جامعه شناختی، شباهت هایی زیادی دارند با برخی از پاسداران گشت ارشاد و کلیه نیروهایی که بعد ازانقلاب وارد نهادهای سرکوبگر رژیم شدند و به اتکای این نیروها رژیم می تواند ساختاراجتماعی خودرا در ۴۳ سال گذشته حفظ کند.

داستان تفتیش عقاید ازاوخر قرن ۱۲ و به طور مشخص از سال ۱۳۲۷ در روم شروع شد. گرگری نهم (Gregory IX) که ۱۴ سال (۱۳۲۷-۱۳۴۱) پاپ بود نظامی را پی ریزی کرد که به مدت سه قرن توانست اروپای غربی را از شکاف و تجزیه در مسیحیت مصون نگهدارد و اتش تنور تفتیش عقاید را گرم نگهدارد. به دستور پاپ، بازرسان به اقصی نقاط گسیل می شدند تا هرجا که مصلحان مذهبی وجود داشتند انان را شناسایی کرده به محاکم قضایی که کشیشان درآن حاکم بودند بکشانند. پاپ، این پادوان شکاردگراندیشان را ازمیان لایه های فقیرمسیحی و بی سواد انتخاب می کرد که تاحدی هم ناظربه عدم اعتماد پاپ به کشیشان واسقف ها بود. علیرغم این انتخاب، هیچ بازپرسی حق نداشست که فردی را بدون صلاحدید اسقفان در حین مسیربه مجازات برساند. عده این گشت ها که از رهبانان فرقه دومینیکیان (Dominicains) بودند، آنقدرزیا بود که مردم انان را به استهزاء و شوخی، “سگان شکاری خدا” (Domini Canes)، می خواندند. اکثراین افراد دراعمال دگم های اخلاقی و مذهبی بسیارسختگیربودند، اما حد اقلی از آنان هم ازعواطف انسانی و فضیلت بی بهره نبودند. این شکارچیان خودرا قضاتی نمی دانستند که کارشان درعین بی طرفی، منادی تفکیک ادله وبراهین باشند، بلکه خودرابسیجیانی می دانستند که براساس فرامین از بالا درتعقیب وآزاردشمنان عیسی مسیح گام برمی داشتند. این جماعت طیف یکدست وهمگنی نبودند، برخی مانند “برنادوس گویدونیس”، افرادی محتاط و تابع وجدان انسانی خود بودند ولی برخی دیگر مانند ” روبردومینیکن” عناصرخونخواری بودند که ازآزارهمنوعان خویش به تعبیر توماس هابسز(Thomas Hobbes)، (۱۵۸۸-۱۶۷۹) “انسان گرگ انسان است”، لذت می بردند. تاملی در فرایند شکل گیری روحیه جنایت کاری این افراد، می تواند درفهم بیشتراین تیپ ها درجامعه خودمان مددکار باشد. روبردومینیکن، بعد از یک دوران کنشگری سیاسی و درکنار بدعت گذاران علیه پاپ، تواب شد وبه مذهب کاتولیک روی آورد و درجنایت انقدر پیش رفت که در یک روز در سال ۱۳۲۹ میلادی حکم سوزاندن ۱۸۰ نفرزندانی را، از جمله اسقفی که مقداری مداراگری پیشه کرده بود، را صادرکرد. البته وی مدتی بعد مورد غضب دستگاه تفتیش عقاید قرارگرفت و تمام عمررا در زندان سپری کرد.
شکارچیان مهسای جوان هم آیا به چنین سرنوشتی دچار خواهند شد؟

روز سه شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ خورشیدی، (۱۳ سپتامبر ۲۰۲۲)، ساعت ۱۸ غروب، مهسا (ژینا) امینی (۱۳۷۹ –۱۴۰۱)، ۲۲ ساله ، متولد سقز، که برای دیداربا اقوام خود از سقز به تهران سفر کرده بود، هنگام خروج از متروی شهید حقانی با برادرش، توسط گشت ارشاد تهران دستگیرمی شود. پس از اعتراض کیارش امینی، برادر او، به وی گفته می‌شود که خواهرش برای گذراندن «کلاس توجیهی» به بازداشتگاه منتقل شده و تا یک ساعت دیگرآزاد خواهد شد. اما در فاصله کوتاهی پس ازدستگیری بر اثر شدت جراحات ناشی از ضربات وارده توسط مأموران گشت ارشاد به کوما رفت و سه روز بعد در ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ در بیمارستان کسری تهران درگذشت.
آدم سیرتانی که دران ماشین گشت درآن غروب سه شنبه، این بانوی جوان مظلوم را در حین انتقال به بیمارستان وحشیانه زخمی کردند، بدون هیچ تردید ازبعد طبقاتی و تاریخی با گشت تفتیش عقاید حدود ۷ قرن قبل، متقاوت هستند اما کارکردهای ابزاری مذهب در هر دو دوران یکی است. این یکی ازطنزهای تکراری تاریخ است که هنگامی که مذهب در خدمت حکومت قرار می گیرد، عدم تساهل به نام مذهب وارد سیاست می شود زیرا این نگاه افراطی به مذهب، عدم تساهل را لازمه تداوم پایه های اجتماعی نظام می داند. افلاطون در کتاب ” قوانین”، برعدم تساهل در سیاست صحه می گذارد. زیرا، افزایش تساهل، زمینه های سست شدن پایه های ایمان را درقشرهای عقب مانده و خرافی لرزان می کند و در نتیجه گشت های ادم کش خامنه ای نمی توانند به راحت به نام اسلام با اطمینان و ایقان، ادم کشی کنند. حزب اللهی کردن جامعه و ورود مذهب به زندگی اجتماعی مردم در ۴۳ سال گذشته، قبل از اینکه ازیک اعتقاد جدی مذهبی ناشی شده باشد، یک کارکرد سیاسی ابزاری قوی برای حاکمان فعلی دارد زیرا رژیم می ترسد بدون معاونت وهمراهی کلیه این نهاد های مذهبی و نطامی(ازائمه های نماز جمعه گرفته تا بسیجی های محلی و سپاه پاسداران، ….) درتلاش برای متحد کردن و همشکل گرایی دراذهان عامه، نظام اجتماعی فعلی ازنظر سیاسی ترک بردارد ومردم مانند چهار روز گذشته وارد صحنه گردند و رژیم را جاروب کنند. از سال ۱۳۹۸ این پنجمین شورشی است که مردم به طور پراکنده وار صحنه می شوند اما ماشین سرکوب توانست ازهمه گانی شدن جنبش جلوگیری کند ولی تاکتیک سرکوب رژیم روز به روزاهمیت خویش را ازدست داده است. آتش سوزی شال ها در شهرهای ایران، می توان نوید خوبی برای ورود همه جانبه عنصر اجتماعی باشد.

در بررسی تغیرات و تحولات سیاسی – اجتماعی در جهان،همواره بزرگترین انقلابات اجتماعی و سیاسی از چنین جرقه هایی شروع شد. انقلاب تونس با اتش زدن جوان فروشنده دوره گرد شروع شذ. انقلاب فرانسه از شورش در زندان باستیل و بیرون امدن زندانیان شروع شد. تحولات ماه فوریه ۱۹۱۷ درروسیه هم آن قدر خود جوش، ناگهانی، و بدون برنامه و صرفاً برای رهایی از قید استبداد تزاری بود که دقیقاً با تعریف ارایه شده شورش و حرکات چند روز گذشته کشور ما تطبیق دارد و کمتر به یک انقلاب شباهت داشت، اما در فرایند خود تبدیل به حرکت بزرگ اجتماعی و بعد سیاسی گردید.

بسیج همگانی تمامی شهرهای ایران و بویژه به هیجان آمدن، آشفتن و آتش سوزی َشال ها تا یک هفته قبل أساسا قابل تصور نبود ونشان از شورش خود انگیخته و نه قیام عمومی است. این بی نظمی نیازمند یک تشکل سراسری وآگاهانه است تا به صورت نظام مند ونهادینه عنصر اجتماعی علیرغم توحش رژیم درصحنه بماند و تبدیل به جنبش سیاسی گردد که خلع ید خامنه ای نخستین مرحله گذار به جایگزیی دمکراتیک است.

نادر وهابی، پاریس، چهارشنبه، ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ خورشیدی( ۲۱ سپتامبر ۲۰۲۲)

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)