با توجه به موضوع داغ تریبون زمانه ( ترانه پریود شاهین نجفی و محسن نامجو ) و طرح مباحث مختلف از سوی مخاطبان تریبون دراین خصوص لینک مقاله یی را که درباره این ترانه در گویا نیوز انتشارداده ام در تریبون زمانه نیز بازنشر می کنم. با توجه به تفاوت نگاه من در این مقاله نسبت به این موضوع با اکثر نگاه های مطرح شده و اینکه طرح این مطالب در تریبون زمانه مورد توجه کاربران قرار گرفته است، مناسب دیدم که مقاله با ذکر منبع در تریبون زمانه باز نشر داده شود.
۱- کنش های متقابل زبانی، به عنوان سیستم قراردادی منظم، شکل هایی از اقتدار جنسیتی، طبقاتی و سیاسی را در خود به نمایش می گذارند. بخش هایی از نظم موجود در این سیستم قراردادی نظم گرامری است. اما این نظم ذاتی، همه ی نظم قراردادی زبان را توضیح نمی دهد. بخش مهم نظم موجود در زبان نظمی ست که حاصل رفتار کنش گران زبان با این پدیده است و خاستگاه جنسی، طبقاتی و سیاسی کنش گر را تعیین می کند. رفتار با زبان شکل هایی از اقتدار را در خود حمل می کند و به آن استمرار می بخشد. استبداد که شکلی خشن و نامتوازن از اقتدار است بیش از هر عامل دیگری برنوعی از کنش زبانی استوار است. شکل های مختلف استبداد را می توان با کنش های مختلف زبانی باز شناخت. مهمترین این حوزه های استبدادی که در جامعه ایران با حوزه استبداد سیاسی همآمیخته و همسوست، استبداد جنسی ست که در کنش های زبانی ویژه یی خود را بازتولید می کند. بخشی از کنش زبانی مطلوب استبداد جنسی بر قراردادن جنسیت و تمایل جنسی افراد به عنوان ابژه های جنسی استوار است و بخش مهم تر آن به تعیین و تحمیل “هنجارهای رسمی” در کاربرد واژه های معرف حالت ها، رفتارها و اندام های جنسی مربوط است. طی این هنجارسازی فرد و جامعه مادامی که عضو محترم جامعه شمرده می شوند، مجاز نیستند که خارج از کنش های از پیش تعیین شده و هنجارمند، از واژه ها و عبارات مربوط به رفتار و اندام جنسی حرف بزنند. هنجارهای مسلط برای شما تعیین می کنند که کجا، چه وقت و با چه کسی دراین باره سخن بگویید. طی این فرایند تحمیلی است که عرصه ی عمومی از سخن گفتن صریح ازافعال جنسی و یا مفاهیمی که از جنسیت آغشته است محروم می شود و این مفاهیم یکسره به اندرونی و پستو ها تبعید می شود. به این ترتیب همیشه در زبان مجموعه یی از واژه ها و کنش های زبانی ممنوع وجود خواهند داشت که هنجارها اجازه استفاده از آن ها را به شما نمی دهند. هنجارهای مسلط، انرژی موجود در زبان را به نفع خود مصادره می کند و از تبعات و عوارض ناشی از آزادبودگی زبان که منجر به آزاد سازی مفاهیم و اندیشه می شود و توانایی تغییر هنجارهای رسمی را دارد جلوگیری می کند. کنش استبداد ی در زبان و قاعده مند کردن رفتار با آن، به دلیل جلوگیری از ایجاد تکثر درمراجع فهم، دانایی و در نتیجه قدرت و تصمیم گیری است. زبان آزاد شده از نظم تحمیلی به تعداد گویندگان خود مرجع رفتاری و مرجع فهم تولید می کند. با چند صدایی شدن جامعه فرایند سلب مرجعیت از استبداد که ماهیتی تک صدایی دارد آغاز می شود.
یکی از مهمترین اتفاقی که در ترانه سرایی آلترناتیو و بخشی از ادبیات زیر زمینی سال های اخیر در ایران افتاده است بازگرداندن واژه های ممنوعه از پستوهای ذهن و رفتار به عرصه های عمومی و از بین بردن قبح کاربرد آن هاست. واژه ها و مفاهیمی نظیر کاندوم، پرده بکارت و …. پریود. این تلاش بخشی از تجربه ی آزادی در هنر است و عجیب نیست که این تجربه که در مغایرت و تضاد با زیست رسمی موجود در جامعه ماست به مبارزه یی برای شکستن مرزها و قاعده ها و هنجارها تبدیل می شود. تلاشی که هر چند هنرمند قاعده گریز را به سیبل هدف کسانی که سرگرم هنجارهای مالوف و سنتی هستند، تبدیل می کند اما نتیجه ی آن خلق فضای تنفسی بازتر برای حیات اجتماعی ماست.
۲- ترانه پریود نجفی روایتی ست از ناکامی در آغوش کشیدن معشوقی استعاره یی. چنین معشوقی می تواند یک معشوق عمومی باشد. می توان این معشوق اجتماعی را فرشته آزادی و عدالت نامید. معشوقی که “ما”ی پریود در تمنای در آغوش کشیدن آنست. وضعیتی که از مای اجتماعی در این ترانه ترسیم شده ، ضرورت در آغوش کشیدن چنین معشوقی را نشان می دهد. ( ببین چگونه درگیر مغز من/ مرا ببوس از عشق حرف بزن) اما معشوق درست در زمانی که بیشترین نیاز را به درآغوش کشیده شدن دارد (داریم) ” پریود” است و همبستری ناکام می ماند. چرا ؟
این ناکامی معلول شرایطی است که ما را ساخته و برسازنده یی جز ما ندارد. “مایی که یاد گرفته ایم در شرایط قاعده گی با هیچ زنی همبستر نشویم”. اما سراسر این گزاره “استعاره” است. استعاره یی که یک وضعیت عمومی و به شدت واقعی و بیرونی را نشان می دهد. آموزه های دینی و فرهنگی چنین فرمانی را برای ما تدارک دیده است. در صورتی که بیشترین لذت جنسی را اتفاقا زن – اگر درد بگذارد- در دوره ی قاعدگی می برد و مرد به تبعیت از این لذت – اگر از خونریزی داخلی احساس چندش نکند- جواز دخول را خواهد داشت. اما عرف، دین و دیگر عوامل فرهنگی مانع از همبستری در این شرایط است و نوعی انضباط رفتاری و پذیرش اقتدار عرفی، دینی و احساس امنیت ناشی از رعایت هنجارها را جایگزین کامجوئی می کند. مای تبیین شده در ترانه پریود را دوباره مرور کنید و استعاره را تعمیم دهید…
نتیجه از پیش معلوم است. بایدها و نباید های عرفی، دینی و فرهنگی که از پشتیبانی قدرت سیاسی نیز برخوردار است ، امنیت برآمده از اراده ی قدرت حاکم و تبعیت از نرم و هنجار مسلط ، پریود ناکامی های اجتماعی ما را با همدستی ما در طول تاریخ تکرار کرده است.
ترانه پریود ترجیع بندی هوشمندانه را برای نشان دادن گره کور ناکامی های اجتماعی ما برگزیده است (تو هم که هردفعه که مارو می بینی پریودی ). هوشیاری در کاربرد این ترجیع بند در اولویت دادن و جایگزینی مکانیسم روانی حاکم در روبرو شدن با وضعیت پریود به جای مکانیسم فیزیولوژیک آن است.
پریود نارسایی بدن نیست. نارسایی نوع نگاه و تعامل ما با بدن آماده باروری ست. پریود ناکامی در پذیرش اسپرم های بارور کننده است که دچار تاخیری جبران ناپذیر شده اند. پریود بیرون ریزی تخمک معطل شده در فضایی آماده برای باروری و پیوند با اسپرم به همراه تمامی مخاط جدا شده از رحم است. اگر پریود استعاره یی از ناکامی ست، دراین صورت چه کسی در واقعیت امر متهم به این ناکامی ست؟ انگشت اتهام در ترانه ی پریود به سمت ناتوانی یا عدم حضور اسپرم هاییست که یا معیوب اند ویا تاخیر کرده اند.
علاوه بر ترانه، طرح کاورنیز با هوشمندی تمام این وضعیت را نشان می دهد. آن چیز که در واقع پریود است معشوق نیست. این ما هستیم که ارزش های پریودوارِ مانع از باروری را با خود حمل می کنیم. درست در همان جایی که ارزش های پدیدارکننده ی ما در قالب گزاره های زبانی، کارکرد اجتماعی ما را بیان می کند و استبداد حاکم را توسط خود ما بازتولید می کند. اندامی از ما پریود است که باید کامیابی را در قالب گزاره هایی متشکل از واژه بیان کند و بر علیه استبداد به عنوان مانع اصلی کامیابی طی کنشی زبانی شورش کند. دهان (بخشی از اندام سخن گفتن) باروری خود را- موقتا- از دست داده است و تخمک های مایوس – تنها ردی خونین از واژه های عقیم و مرده – به بیرون سرریز شده اند….
در ترانه پریود بخشی از ناکامی های ما در برابر استبداد سیاسی نمایان شده است. به چه شیوه یی؟ دقیقا به شیوه یی که بخشی از استبداد زبانی ما نیز طی آن برملا می شود. چگونه؟ دقیقا از راه به کاربردن واژه یی ممنوعه که برسازنده ی استبداد جنسی حاکم بر ماست.
بر خلاف آنچه که اقتدار زبانی مردسالار می سازد و ما آن را مصرف می کنیم “پریود” دیگر عملی یکسره جنسیتی و منحصر به اندامی با کارکردی خاص نیست، بلکه استعاره یی ست آزاد شده از اقتدار عرف، دین، جنسیت و ابزاریست برای ممنوعیت زدایی از حوزه های ممنوعه با تغییر در انگاره های سنتی و بر علیه نظم سیاسی مسلط، با طرح این پرسش نو که : چه کسی پریود است؟
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
مهران عزیز؛ سپاس از این یادداشت منجسم و خواندنی شما.
البته که حق با شماست؛ پریود اینجا “استعاره ای است که یک وضعیت عمومی و به شدت واقعی و بیرونی را نشان می دهد”… و از ناکامی های اجتماعی نیز سخن ها دارد… اما موضوع مورد نقد، اشاره به این ناکامی های اجتماعی نیست؛ مساله بهره گیری از ادبیاتی برای توصیف این ناکامی هاست که به هیچ عنوان ادبیاتی برابری جویانه نیست.
یک برداشت این است که در این ترانه از واژه یا واژه هایی ممنوعه استفاده کلامی شده؛ اول اینکه در باره این نوع استفاده می توان مفصل حرف زد ، حرف هایی که باید در بستر هنری مطرح شوند. اما همین که در این ترانه “پریود” به عنوان واژه ای ممنوعه مورد استفاده قرار گرفته خود نشان نشانه هاست. تنها یک تفکر مردسالار که به برابری کوچکترین تمایلی ندارد می تواند اینچنین از پریود در چنین بستر مفهومی استفاده کلامی کند.
به نظر نمی رسد کسی که این ترانه را سروده و ساخته اصلا به این مساله فکر کرده باشد که آیا پریود اصلا یک پدیده و یک کلمه ممنوعه است؟ اگر دراینباره فکر می شد حساسیت بیشتری هم به خرج داده می شد در استفاده از این واژه . هرچند که مشکل و مساله این ترانه فقط همین ترجیع بند نیست. اساسا این ترانه از یک ذهن یک سو نگر سرچشمه گرفته است.
دوشنبه, ۳۰ام بهمن, ۱۳۹۱
مهران گرامی، نوشته ات جنبه های روشن نگرانه ای داشت. این تامل تو درباره ترانه خوانی آن دو خواننده جاذب بود. منتها یک کمبود را حس کردم. در روند رهایش که هر دو جنس مرد و زن دخیل هستند یک کمی ناجور است که مردان فقط از زنان مایه بگذارند. این قضیه را میخواهم از این منظر بیشتر روشن کنم که، با وجود مرد سالاری، بی عدالتی است اگر که مردان مبتکرانه عمل نکنند و فقط از وضع و حالت ناگواری سخن بگویند که ویژگی زنانه دارد. چندی پیش یکی از دوستان که سردبیر یکی از این نشریات اینترنتی و آلترناتیوی هست پیشنهاد داده بود که دختران در یک عملیات دست جمعی از خود ازاله بکارت بکنند یا به فارسی معمولی پرده بکارت خود را بدرند. در حالی که با در نظر گرفتن سهم مردانه در امر رهایش می شود از مردان انتظار داشت و خواست که پرده بکارت را برای خود قله مقدسی نسازند که کلی بار بر دوش زندگانی زنان می نهد. با اینحال کار خوبی کرده ای که این تفسیر خود را نوشتی…
دوشنبه, ۳۰ام بهمن, ۱۳۹۱
واقعیت این است که با ترانه دشوارفهمی رویرو هستیم ، چند تا نکته رو تاکید و اضافه می کنم:
۱- در این ترانه با فرمی چندلایه مواجه ایم که در آن دو کاراکتر خصایص اجتماعی و هویتی ما را بازگو می کنند که به زعم من هم از سنخ تجویز است و هم از سنح توصیف. اما به عقیده من تجویز موجود در ترانه را که در ترجیع بند آن شنیده میشود- و منتقدین این ترانه را به ظن ضد زن بودن ترانه انداخته – باید به سیاق عبارت استفهام انکاری، “تجویز انکاری” نامید. تو در مقابل ما قرار گرفته است. تو در این شرایط پریودی ( پریود نباش) به این معنا به کار رفته است که مایی که توصیفش در ترانه آمده است گویا پریودیم!
۲- بر خلاف آن چیز که در ظاهر شنیده می شود خطاب ترجیع بند ترانه و کل اثر به زن نیست و توجه به کلیت اثر خطابی عمومی را نشان می دهد. در این ترانه نه تنها واژه پریود در تایید ابژه جنسی بودن و در تاکید بر نگاه جنسی و ابزاری جامعه به زن استفاده نشده بلکه فاعل این ناگواری و نارسایی – که به واقع در ذات خود نه ناگوارا است و نه نارسایی بلکه عارضه یی از شرایط پیرامونی ست – از زن به کلیت جامعه – ما- منتقل شده.
۳- توجه به مکانیسم پریود نشان می دهد که برخلاف تصور رایج که از باورهای دینی و فرهنگی مایه می گیرد، پریود نه تنها نارسایی و کاستی بدن نیست که واکنشیست فیزیولوژیک به شرایط زیست بدون اسپرم( همان ما). با تعمیم این نکته و بسط استعاره پریود به بستر اجتماعی که در ترانه شناسانده می شود، شنونده به نتیجه یی یکسر دگرگون شده دعوت می شود. بدیهی ست این نتیجه با کاربرد آگاهانه نگاه سنتی به پریود ( تجویز انکاری) توسط یکی از دو کاراکتر که صدای بخشی از ذهنیت عمومی حاکم بر ماست به دست می آید.
۴- به گمان من تفسیرها و برداشت های اشتباه از این ترانه از توجه صرف به ترجیع بند ترانه و نادیده گرفتن و یا کم اهمیت دانستن سایربخشهای آن ناشی می شود. مثل اینست که فیلمسازی را که برای ساختن فیلمی بر علیه تجاوز به زن ناگزیر می شود صحنه هایی از تجاوز را در واقعی ترین شکل ممکن بازسازی کند، با بیرون کشیده این صحنه ها از فیلم و ندیدن سایر اجزا به ضد زن بودن متهم کنیم. توجه صرف به (تو هم که هر دفعه که ما رو می بینی پریودی) و ندیدن کارکرد این بند در سایر اجزای این ترانه ،حتی کاور که در انتقال مفهوم ترانه کمک می کند به مثابه برگزیدن و علم کردن “لا اله” از کل پیکره ی جمله “لا اله الا الله” است و استناد به آن که فلانی میگوید نیست خدایی.
دوشنبه, ۳۰ام بهمن, ۱۳۹۱
ناگزیریم برای عبور از لابیرنتی که ترانه در فهم خود ایجاد کرده مدام بین استعاره و واقعیت در رفت و برگشت باشیم و چه خصوصیتی مهم تر از این هنر آلترناتیو را وا میدارد که مخاطب توده یی نداشته باشد؟
دوشنبه, ۳۰ام بهمن, ۱۳۹۱
تابوشکنی و تابو ستیزی به هرشکل و مدلش لازمه هر جامعه سنتی و مخصوصن از نوع اسلام زده آن است. کارهای شاهین هنرمند هم هرکدوم به پیشترش گفته برو عقب من جات وایسادم! تلاش هنری این خواننده بی نطیرست. ای کاش کـه دیگرانی نیز در این عرصه وارد شوند.
ضمن تحسین برداشت منتقد و نقد جالبشون بسنده به همین می کنیم که این اثر گامی فراخ و به جلو در زمینه فرهنگ تابوشکنی هست و بس!
دوشنبه, ۳۰ام بهمن, ۱۳۹۱