….
این بحث به اندیشه‌ورز فرهیخته، دکتر تقی اِرانی، می‌پردازد و به «سرود آهنگران» که از فرانسه ترجمه کرده نیز اشاره دارد. دلم می‌خواست از او به تفصیل صحبت کنم اما الآن دَم‌دَمای صبح است. تمام شب بیدار بوده‌ام و خستگی امان نمی‌دهد. من مارکسیست نیستم، اما به آن انسان شریف که بذر پرسش کاشت و به جنگ تاریکی رفت، عمیقاً احترام می‌گذارم.

دکتر تقی اِرانی از اعضای برجسته گروه ۵۳ نفر بود که از اواخر سال ۱۳۱۵ تا اوایل سال ۱۳۱۶ به تدریج دستگیر و در زندان موقت تهران و قصر زندانی شدند. این گروه به ۵۳ نفر معروف شدند و عمدتاً زیر شکنجه‌های جانکاه مأموران اداره آگاهی(تأمینات) شهربانی رضاشاه قرار گرفتند و با پرونده‌هایی که برای آنها ساخته شد به زندان‌های درازمدت محکوم و راهی زندان قصر گشتند.
من در قسمت یازدهم «خاطرات خانه زندگان» – زندان قصر یکی از ارکان تاریخ معاصر ایران است، به گروه ۵۳ نفر اشاره کرده و اسامی تمام آنها را نوشته‌ام.
http://www.hamneshinbahar.net/article.php?text_id=16

دکتر تقی اِرانی در ۱۳ شهریور ۱۲۸۲ خورشیدی در «اِران» از توابع تبریز به دنیا آمد و ۱۰ یا ۱۴ بهمن ۱۳۱۸ به طرز مشکوکی در زندان جان داد. در دادگاه تصریح کرد «مرا با تصمیم عامدانه برای کشتن به کلی عریان کرده در یک سلول مجرد مرطوب اتاق ۲۸ دالان سوم زندان موقت که فرش پر حشرات آن را هم جمع کرده بودند مدت چهارماه انداختند. چون معلوم شد که من شب‌ها کفش‌های خود را زیر سر می‌گذارم و ممکن است بتوانم با وجود سختی و رطوبت زمین قدری بخوابم، آنها را هم گرفتند. میخ‌کردن پنجره اتاق مجرد من با شهادت نَجّار و طبیب زندان، به قصد منع ورود هوا و اعدام تدریجی نیز جزو این شکنجه‌هاست…»
بزرگ علوی در کتاب پنجاه و سه نفر می‌نویسد: «اولیای زندان و شهربانی از رفتاری که با دکتر اِرانی کردند هیچ قصدی جز قتل او را نداشته‌اند».
گفته شده وقتی دکتر اِرانی را شلاق می‌زدند، یک زندانی شکنجه‌شده به نام «سید ابوالقاسم موسوی» با اینکه خودش در زنجیر بود به سرهنگ آقاخانی (نیایش) می‌توپد که ای ستمگر خجالت بکش…ای ستمگر خجالت بکش…
البته او تاوانش را هم پس می‌دهد. خود موسوی را هم به قصد کشت زدند.
سید ابوالقاسم موسوی همزمان با قیام شیخ محمد خیابانی «حزب اکثریون» را با ابوالقاسم اسکندانی به تقلید از حزب بلشویک تشکیل داد. (به زبان روسی بلشویک большевики یعنی اکثریت)
دکتر اِرانی دانش‌آموخته دانشگاه برلین بود و در ۲۸ آذر ۱۳۰۷ شمسی از رساله دکترای خود با عنوان «خواص احیاکننده اسید هیپوفسفری» دفاع کرد. وی در کتاب «پسیکولوژی فردی» به خودش اشاره می‌کند و می‌نویسد:
«هیچ قضیه را نمی‌توان عاری از شرایط زمان و مکان و شخص متفکر تحقیق نمود. از طرف دیگر حالت شعور، هوشیاری و دانستن از خود دائماً تغییر می‌کند. خود اجتماعی من در چند سال پیش با اکنون فرق دارد…»


فعالیت سیاسی دکتر اِرانی هنگام اقامت وی در آلمان (۱۳۰۸–۱۳۰۱ شمسی) با پایه‌گذاری «فرقه جمهوری انقلابی ایران» در سال ۱۳۰۴ شمسی وارد مرحله جدیدی شد.
همین جا یادآوری کنم که فرقه، همیشه بار منفی ندارد. در قرن نوزدهم گروه‌های ضد ارتجاعی که به جمود کلیسا معترض بودند نیز، فرقه نامیده می‌شدند. هواداران مارتین لوتر را هم که چندین سر و گردن از واپسگرایان به اصطلاح متدین جلوتر بودند، فرقه می‌نامیدند. به «حزب کمونیست ایران» هم که از تاریخ جنبش ملی و ضد امپریالیستی ایران معاصر جدا نیست و دکتر تقی اِرانی از اعضای آن بود، فرقه می‌گفتند.

پس از خلع احمدشاه قاجار، «فرقه کمونیست ایران» در بیانیه‌ای چنین نوشت:
«ملت ایران! وقتی که از راه دور به این سرزمین پر از بدبختی و فلاکت نگاه می‌کنیم چند میلیون مردم اسیر به نظر ما می‌رسد که همه گرفتار فقر و فلاکت و همه اسیر پنجه چپاول و غارتگری هستند. تاجر و کاسب ایران، دهقان و زارع ایران و آن اردوهای بزرگی که از هستی ساقط شده در کوچه و بازار به گدایی مشغولند همه اینها در زیر شکنجه و ظلم جان می‌دهند. چطور می‌شود حکومت ملی دایر کرد؟ هزاران قلب شجاع در این فکر و در این خیال در حال ضربان است. وقتی که شخص با عزت به این جمله مقدس فکر می‌کند، قربانی‌های رشید ایران را در نظر می‌آورد که برای آزادی ایران و خلاصی ملت از دست این طبقه ظالم جنگیده‌اند… ملت ایران باید خیلی از این قربانی‌ها در آستانه آزادی تقدیم کند… به ملت ایران سلام! به آزادی‌خواهان ایران سلام! به جهانگیرخان[صوراسرافیل] و محمدتقی خان[پسیان] سلام!»

دکتر اِرانی در نیمه دوم سال ۱۳۰۸ به ایران بازگشت و از همان آغاز سعی کرد با روشنفکران برجسته کشور تماس برقرار کند. آشنایی او با نیما یوشیج، احمد کسروی، شهیدزاده و طاهر تنکابنی نمونه بارزی از تلاش‌های او است. تدریس در دبیرستان‌های شرف، ثروت، معرفت و مدرسه صنعتی و تماس روزانه با دانش‌آموزان و دانشجویان زمینه مناسبی برای فعالیت و روشنگری به وجود آورده بود. او در جهت شناساندن میراث فرهنگی و تمدن ایران به جهان، کارهای ارزشمندی در انتشار متون کهن انجام داد، از جمله:
«وجه دین» اثر ناصرخسرو قبادیانی
رساله خیام
رباعیات خیام و بدایع سعدی
مجله دنیا، یکی از آثار مبارزه فکری او بود، که آنرا به همراهی ایرج اسکندری و بزرگ علوی انتشار داد. البته برخلاف آنچه تبلیغ شده، دکتر اِرانی بنیانگذار حزب توده نبوده‌است.

مانیفست حزب کمونیست نوشته کارل مارکس و فریدریش انگلس را نخستین بار، دکتر اِرانی به فارسی ترجمه کرده‌است. این امر یکی از موارد اتهام و جرم او در دادگاه جنائی تهران بود. علاوه بر این دکتر تقی اِرانی چند قطعه شعر نیز از زبان فرانسه به فارسی ترجمه کرده‌است که یکی از آن‌ها سرود زیبایی است با نام آهنگران. (که در آغاز و پایان ویدئوی مربوط به این بحث می‌شنویم)
آن سرود کوتاه این است:
ما آهنگران با روحی جوان
می سازیم کلید‌های بخت
می‌بریم بالا این پتک گران
می‌کوبیم بر سر سندان
سخت، سخت،سخت
و پس از هر یک ضربت سنگین
می‌گسلد زنجیر، رهیم از دام
در همه شهرها بر روی زمین
توده زنجیر کند قیام، قیام، قیام

امیدوارم در فرصتی دیگر به دادگاه و دفاعیات آن انسان شریف بپردازم. دکتر اِرانی اینک نیست، اما نه، او هست. به قول مولوی: کدام دانه فرو رفت در زمین که نرُست؟

کدام دانه فرو رفت در زمین که نرُست – چرا به دانه انسانت این گمان باشد
_________________________________________________
صفحه غبارزدایی از آینه‌ها
http://www.hamneshinbahar.net/index.php?page=ghobarzodai
همه نوشته‌ها و ویدئوها در آدرس زیر است:
http://www.hamneshinbahar.net/article_all.php

همنشین بهار
http://www.hamneshinbahar.net

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com