این یادداشت با نگاهی تاریخی به جریانهای دانشجویی بعد از انقلاب، ایستادگی و مقاومت دانشجویان را در زمانهای که همچنان فضاهای فعالیت و مشارکت سیاسی اجتماعی محدود باقی مانده، بازگو میکند و بهدنبال پاسخی برای این پرسش است؛ آیا متشکل شدن ذیل عنوان مطالبات صنفی به عنوان بیواسطهترین راه ایستادگی در فضای دانشگاهی، میتواند متضمن تضمین تداوم و پایداری دستاوردهای دانشجویان باشد؟
با محدود شدن فضاهای مشارکت سیاسی عمومی اندکی پس از انقلاب بهمن، دانشگاه به تنها مکانی بدل شد که انواع و اقسام گروهها سیاسی میتوانستند در آن نمایندگان و حضوری علنی داشته باشند. بدین ترتیب دانشگاهها بدل به ستادهای فرماندهی و تجمیع سیاستورزی به روشی متفاوت از جناحهای تازهبهقدرترسیده شد. تسخیر این فضا شاید هم تاحدی ناشی از نقش برجستهی دانشگاه و دانشگاهیان در سپهر سیاسی ایران، به ویژه در جبههی سیاست بدیل، مجزا از سیاستورزان سنتی اپوزیسیون، اسلامگرایان، ملیون و لیبرالها، در سالهای منتهی به انقلاب بود. تمامی گروههای چپگرای مدرن ایران از میان دانشجویان، چه در داخل و چه خارج، نیروگیری میکردند. پیش از انقلاب تقریباً هر آنکه نشان داد سیاستورزی به غیر از شیوهها و صورتهای موجود ممکن است، یا پیشتر دانشجو بود یا به تازگی از دانشگاه فارغالتحصیل شده بود.
اما جشن زحمتکشان و زنان و تمامی دیگر فرودستان چندماهی بیشتر طول نکشید. به تبع آن از اردیبهشت ۵۹ دانشگاه هم، شاید به عنوان یکی از آخرین سنگرها، به دست حاکمان تازه، فتح شد. بدین ترتیب هجوم سیاسی برای تسخیر همهی فضاها به آخرین لحظات خود نزدیک میشد. از آن هنگام تا سالها بعد تمام فضاهای مشارکت سیاسی و اجتماعی منحصر به فضاهای خصوصی شد و هیچ عرصهی عمومیای شاهد حضور سیاسی و اجتماعی نیروهای آگاه و پیشرو نبود. اما بار دیگر آنجا که خفقان و حذف در لباسی متفاوت پس از خرداد ۷۶ ظهور کرد، این دانشگاه بود که به خط مقدم ایستادگی بدل شد. این بار شاید زبان و ابزار هجوم تغییر کرده بود، با دستگاه واژگان «جامعهی مدنی» و «تعدیل ساختاری» هر صدایی که پژواکی از تغییر بنیادین داشت ذبح میشد. اما دانشجویان هم در پارادیمی فراتر از آنچه در این سالها ساخته شده بود عمل نمیکردند و سخن نمیگفتند.
در دوران دولت کنونی هجوم سرمایه و فشار بر نیروی کار بیش از هر زمان دیگری شدت گرفت. از همین روست که در تمامی نقاط کشور فضاهای مقاومت شکل گرفت. بنگاههای تولیدی مختلف چون کارخانهها و معادن اعتراضات گستردهتری را از هر دورهی دیگری شاهد بودند و از طرف مقابل هم برخوردها ظاهر آشکارتر و خشونتبارتری به خود گرفتند.
سرکوبها شدت گرفت و پیوندها محدود و محدودتر شد. اندک صداهایی هم که در بیرون از دانشگاه در عرصهی مبارزهی نیروی کار یا زنان بالا میگرفت، کمتر بازتابی در دانشگاه مییافت. به عبارت دیگر جریان غالب دانشگاه حداقل به نحوی غیرمستقیم و ناخواسته، تابع جو رسمی سیاستورزی در کشور بود. اما به خلاف دانشگاه، عرصههای غیررسمی دیگر مشغول برساختن پویایی خود مستقل از پست و بلند سیاست جریان رسمی بودند. نیروی کار ایران در برابر تهاجمات هر دم فزونیابندهی سرمایهای که اکنون جای پایش را بسیار بیشتر از قبل محکم کرده بود، در حال سازماندهی و تشکلیابی مجدد خود پس از سالیان متمادی بود. تشکلهایی تازه شکل گرفتند و تشکلهایی باسابقه بازگشایی شدند.
دولت بعدی با زبانی تازه مجدانه پیگیر همان سیاستهای پیشین شد تا بخش دیگری از حاکمان سهم بیشتری از نهادها و منابع را در اختیار بگیرند. اما در میانهی زعامت این دولت بود که دانشگاه بار دیگر جان گرفت، این بار نیروهایی تازهنفس سخن از مسائلی نو میگفتند. مسائل نو، داغهای کهنه. شاید به تأسی از فضای شکل گرفته در جامعهی آن سالها، صورتی که این مسائل در آن به بیان متفاوت از دورهی پیشین و تاحدی نزدیکتر به صور بیانی ابتدای انقلاب بود. همین مسئله شاید بهظاهر ارتباط را با دیگر جنبشهای اجتماعی سهلتر میکرد. اما به واقع مانند همیشه سرکوب و فشار مداوم و همچنین پایدار نبودن پیوندها با بیرون دانشگاه مانع ادامه دار شدن این فعالیتها شد.
در دوران دولت کنونی هجوم سرمایه و فشار بر نیروی کار بیش از هر زمان دیگری شدت گرفت. از همین روست که در تمامی نقاط کشور فضاهای مقاومت شکل گرفت. بنگاههای تولیدی مختلف چون کارخانهها و معادن اعتراضات گستردهتری را از هر دورهی دیگری شاهد بودند و از طرف مقابل هم برخوردها ظاهر آشکارتر و خشونتبارتری به خود گرفتند، شلاقزدنها، اخراجها و برخوردهای قضایی پاسخ اعتصابها و تحصنها در مقابل امنیتی شدن فضا، معوقات مزدی، اهمالهای بیمهای و تعطیلی واحدهای صنعتی بود.
تا وقتی امکان مفصلبندی حقیقی مطالبات رادیکال اجتماعی به سادگی برقرار نیست، یکی از در دسترسترین راهها، تصویری است که دانشگاه از بالقوگی این بههمپیوستگی ارائه میدهد.
فضاهای فعالیت و مشارکت سیاسی اجتماعی همچنان محدود باقی مانده است. در چنین موقعیتی دانشجویان چون دیگر اقشار اجتماعی تحت فشار قرار گرفتهاند و بهطبع مقاومتهای مختص به خود را شکل میدهند، از احیا و گسترش شوراهای صنفی تا تحصن و اعتراض به پولی شدن کل ساحات فضای آکادمیک و کسر شدن روز به روز از خدمات رفاهی. اما در برابر این تهاجم گستردهتر از همیشه به همهی شئون حیات اجتماعی از جانب سرمایه، با عطف توجه به اینکه هر بخشی از جامعه، خودبهخود و بیواسطه به سیاق خود ایستادگی میکنند، از دست دانشجویان چه برمیآید؟ آیا متشکل شدن ذیل عنوان مطالبات صنفی به عنوان بیواسطهترین راه ایستادگی در فضای دانشگاهی، میتواند متضمن تضمین تداوم و پایداری دستاوردهای دانشجویان باشد؟
از همه مهمتر اینکه بلایی که بر سر دانشگاه میآورند تنها گوشهای از آن چیزی که در تمام صحنهی جامعه رخ میدهد و در پیوستگی ضرباتی که به کل حیات اجتماعی همهی بخشهای جامعه، به ویژه نیروی کار، وارد میشود شکی نیست. مثال آن طرح کارورزی که بخشی است از تهاجم همهجانبه به نیروی کار، تحت استراتژی ارزانسازی آن. اما از طرف دیگر سازوکارهای فعالیت اجتماعی، با هر محتوایی که باشد، و روند توسعهی آن تغییر اندکی با دورههای قبل داشته، بدین معنا که فشار سیاست رسمی به فعالان و تشکلها، مانع از پیوند یافتن جنبشهای اجتماعی خواهد شد و تردیدی نیست که بدون برقراری این پیوند مطالبات رادیکال اجتماعی در سطح عمومی نه تحقق خواهد یافت و نه استمرار. این فعالیتها همچنان شکلی جزیرهای خواهند داشت، خودبخودی، واکنشی و بدون برقراری پیوندهای پایدار ارگانیک.
از این رو آنچه باقی میماند تنها عرصهای برای بازنمایی است و دانشجویان هم به دلیل امکاناتی از جمله فضاهای تا حدی امن دانشگاه، توان بیشتری در بازنمایی پیوستگی تهاجم جاری به حیات اجتماعی و مرتبط بودن مقاومتهای شکلگرفته در برابر آن دارند. شاید صدایی از هفتتپه کمتر به گوش برسد تا پژواک آن در دانشگاه. شاید هیچ کدام تجمعات گسترده و چشمگیر معلمان، در رسانههای بزرگ مطلقاُ دیده نشود، اما تاریخ آنها «از ارس تا کوه شاهو»، در دانشگاه طنینانداز شود. پس تا وقتی امکان مفصلبندی حقیقی مطالبات رادیکال اجتماعی به سادگی برقرار نیست، یکی از در دسترسترین راهها، تصویری است که دانشگاه از بالقوگی این بههمپیوستگی ارائه میدهد. این توان جنبش دانشجویی رادیکال در بازنمایی کلیت و تداوم تاریخی تهاجم همهجانبهی سرمایه، استقلال و قدرت بیشتری بدان خواهد بخشید و برقراری پیوندهای طبقاتی ارگانیک و سازنده را برای آن حداقل ممکن خواهد کرد.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.