مراسم تشییع پیکر حسین شاه حسینی برگزار شد

ترکیب عشق به امام حسین(ع)، مصدق ، تختی و کسب حلال در بازار می شود عصاره شاه حسینی ! سرباز وطن بود و سرباز وطن کسی است که همه نشانه های وطنش را همچون مدال برسینه می چسباندو به هنگام رزم یا به وقت خدمت سینه ستبرش سپر میهنش خواهد بود. ظهر دیروز(سه شنبه) حسین شاه حسینی در قطعه ۴۹ بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.مردی که وطن دوستی اش را در مکتب مصدق آموخته بود و مبارزه با استبداد و مقاومت در برابر کودتا را در کنار آقا سیدرضا زنجانی مشق کرده بود و همراه «آقا تختی» فتوت و جهان پهلوانی و مردم دوستی را در خیابان های تهران به یادگار گذاشته بود.

شاه حسینی می گفت من سرباز جبهه ملی هستم و تا آخرین روز عمرش عضو وفادار تشکیلاتی بود که از مصدق به یادگار مانده بود. او آخرین سرباز این سرزمین نیست اما شاید آخرین کهنه سرباز رنج کشیده وطنی بود که مقاومت در سال های کودتا و ایستادگی صبورانه در راه آزادی خواهی و وطن دوستی ایران زمین را لحظه به لحظه نفس کشید.

کهنه سرباز امروز بر دوش دوستان قدیم و جدیدش تشییع شد. همه چهره ها برای خداحافظی با او آمده بودند؛ مصدقی ها ، ملی مذهبی ها ، ملی گرایان ، پهلوان صفتان، مدیران ورزشی کشور و چهره هایی که هر کدام در برگی از تاریخ معاصر ستاره درخشان آسمان وطن بودند.

همراهان او در جبهه ملی ایران ، اعضای نهضت آزادی و یاران داریوش و پروانه فروهر ، شاگردان شریعتی و وفاداران به آرمان مصدق در کوچه باریک کاکوتی به صف ایستادند تا پیکر پیرمرد بر دوش آن ها به سمت آرامگاه ابدی اش حرکت کند.

پدرش زین الدین شاه حسینی ، که از کسبه خوش‌نام تهران و از یاران دکتر مصدق بود ، نام حسین را برای فرزندش برگزید و پسرش نیز وصیت کرد تا به هنگام تشییع و تدفین پیکرش آخرین ذکر مشایعت کنندگان ذکر «یاحسین» باشد.

این گونه بود که پیرمرد بلند قامت جبهه ملی این بار بر دوش دوستانش خوابیده بود و صدای عصایش به گوش نمی‌رسید. این گونه بود که پس از ذکر «یاحسین» به هنگام خروج از منزل دوستانش با فریاد «عزا عزاست امروز، روزعزاست امروز/ مصدق بت شکن، صاحب عزاست امروز» او را مشایعت کردند.

این گونه بود که دیروز نام مصدق در انتهای خیابان دکتر شریعتی پیچید و احسان شریعتی ، فرزند دکتر؛ یکی از صدها چهره ای بود که این شعار را زیر لب زمزمه می کرد.

حاضرین در مراسم دیروز اما فقط رفقای قدیمی شاه حسینی نبودند . کناریاران و رفقای سابق، نگاه های بسیار از نسل امروز نیز پیکرش را همراهی می‌کردند. این گونه بود که ازمحمدرضا جلایی پور ، عماد بهاور و احمدزیدآبادی و … در کنار دکتر محمدملکی ، حبیب ا…پیمان ، لطف ا… میثمی ، مهندس سیف ، مهندس توسلی و … شانه به شانه یکدیگر زیر عکسی راه می رفتند که در زیر آن نوشته شده بود: «حسین شاه حسینی ، اولین رئیس ورزش جمهوری اسلامی ایران».

بسیاری از یاران سابق شاه حسینی و بازماندگان وقایع تاریخ معاصر در گوشه و کنار مراسم حضور داشتند و شاید از آرایش جمعیت می‌توان در یافت که حسین شاه حسینی روزگاری بنیان گذار نهضت مقاومت ملی در برابر رژیم شاه بود همواره وظیفه سترگ خود را تا سال های اخیر ادامه داد.

وقتی که پیکر پیرمرد به آمبولانس رسید و مشایعت کنندگانش با اتوبوس ها راهی بهشت زهرا شدند.در این میان حضور یک چهره جدید توجه حاضرین را به خود جلب کرد و چشمان جمعیت را به سوی خویش چرخاند.دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی ، شاعر و استاد ادبیات دانشگاه تهران نیز یکی از حاضران در این مراسم بود.

بخش نخست مراسم وداع با کهنه سربازان وطن به پایان رسیداما بغضی غلیظ در فضای کوچه انگار باقی مانده بود. شاه حسینی می گفت پدرم آخوند دوست بود و دوستان او نیز می گفتند حسین شاه حسینی هم آخوند دوست است. بغض دیروز کوچه شاید این بود که تا آن زمان تنها چهره روحانی حاضر در مراسم تشییع پیکر شاه حسینی ، محمد تقی فاضل میبدی بود.

پیکر پیرمرد راهی غسالخانه شده بود و شاید دیگر اثری از خمیدگی سال های اخیر در او باقی نمانده بود. دوستانش اندک اندک در کنار قبر کوچکی که برای خواب ابدی‌اش آماده می شد، جمع شدند و غربت مهندس عباس امیرانتظام که روی ویلچر نشسته بود و خیره به خاک گور یار دیرین خود چشم دوخته بود انگار خاطره آن روز تلخ در احمد آباد مستوفی را زنده می کرد. آن روز حسین شاه حسینی به همراه جمع اندکی پیکر دکتر محمد مصدق را شستند و کفن کردند.

آن روز آیت ا… زنجانی بر پیکر رهبر نهضت ملی نماز میت را قرائت کرد و دیروز سیدمحموددعایی ، مدیر روزنامه اطلاعات به رسم مالوف سال های اخیر بر سر مزار شاه حسینی حاضر شد تا نماز میت بر پیکر او خوانده شود. صفوف نمازگزاران در لابه لای بادروزهای سرد نخست زمستان شکل گرفت و انگار غم خاکسپاری کهنه سرباز وطن تمامی نداشت.

جسم بی جان شاه حسینی در گور آرام گرفت و این بار دیگر از صدای گرم مردی که همیشه از سال های دور یعنی از مراسم خاکسپاری شمشیری و روز تشییع جنازه جهان پهلوان تختی تا مراسم تشییع و تدفین مهندس سحابی و دکتر یزدی صدای رسای جمعیت بود، اثری نبود. شاه حسینی در خانه ابدی اش خفت و خاطرات دوستانش چشمان حاضرین را نمناک کرد.

مهندس لطف ا… میثمی ، نخستین سخنران و خاطره‌گوی جمعیت حاضر بود.مهندس میثمی با شعر سیاوش کسرایی آغاز کرد؛

هرشب ستاره ای به زمین می کشند و باز

این آسمان غم‌زده غرق ستاره هاست.

او در ادامه گفت:خدایا! چقدر باید تحمل کنیم؟ مهندس سحابی رفت ، هاله با عزت رفت، دکتر یزدی و طاهر احمدزاده رفتند و حالا شاه حسینی رفت. آنان کسانی بودند که سرمایه‌های ماهستند. آن‌ها انباشت تجربه بودند و انباشت تجربه از انباشت سرمایه مهم تر است. شاه حسینی ۷۰سال مبارزه کرد. یک عمر پرستش خداوند کرد و عمری را صرف مبارزه با زور و زر و تزویر کرد. مهندس میثمی در بخشی دیگر از سخنانش با اشاره به آغاز انتخابات فرمایشی مجلس شانزدهم که لیست نامزدها سفارش شده از سفارت انگلیس ابلاغ شده بود و قرار بود مجلس نئوفئودالی و وابسته برای کشور تشکیل شود، گفت: شاه حسینی و عده ای دیگر از جوانان جبهه ملی در کنار دکتر مصدق شبانه از صندوق های رای محافظت کردندو جلوی تقلب را گرفتند ، تا آن جا که شاه ناچار شد انتخابات را باطل کند و انتخابات دوباره برگزار شود.پس از این وقایع بود که در مجلس شانزدهمی که به همت مصدق و جوانان بلندهمت جبهه ملی تشکیل شده بود، ملی شدن صنعت نفت و کمرنگ شدن عنصر استبداد شکل گرفت.لطف ا… میثمی در ادامه سخنانش افزود: امثال شاه حسینی که گوهر تابناک دوران را مصدق درک کرده بودند هسته اصلی مقاومت در برابر کودتای آمریکایی-انگلیسی را شکل دادند.

او در کنار عباس رادنیا و آیت ا… زنجانی از غروب روز ۲۸ مرداد با پخش تراکت در تهران ، نهضت مقاومت ملی را راه اندازی کردند و این راه را تا آخر ادامه دادند.

پیام کتبی مهندس عباس امیرانتظام توسط یکی دیگر از دوستان شاه حسینی خوانده شد؛ پیامی که مهندس امیرانتظام و همسرش الهه امیرانتظام در آن نوشته بودند: «رفتار و منش سرشار از صداقت و پاکى زنده یاد شاه حسینى در تمامى شئون زندگانى الگوى تمام عیارى بوده است براى تمام آنانى که همواره«از دیو ودد ملول اند و انسان شان آرزوست.»پس بر ماست که بر میراث این انسان شایسته ارج نهاده و با انتقال آموخته ها راهش را پر رهرو تر نماییم».

سایر دوستان مرحوم شاه حسینی هم خاطرات رشادت ها و فداکاری های او را از سال های نهضت مقاومت ملی تا تشییع پیکر هاله سحابی بازگو کردند. مهندس احراری اما خاطره ای عجیب از قول خود مرحوم شاه حسینی روایت کرد. خاطره ای که بیشتر از هر سخن دیگری بغض دوستان پیرمرد را به گلو یشان گره زد.

شاه حسینی روایت کرده است که روزی مردی از وی حلالیت خواسته بود، بعد از پیگیری ماجرا متوجه شده بود که آن مردمسئول تعزیر او در زندان شاه بوده است.مرد از شاه حسینی طلب بخشش می کرد و می گفت وقتی که تو را شلاق زدم و در سلول انداختم متوجه شدم که زیر لب چیزی زمزمه می کنی ،لحظه ای دقت کردم ودیدم با همان حال مشغول نمازخواندن هستی.

مرد گفته بود:من از آن شغل استعفا داده ام اما این تصویر تاکنون از ذهنم پاک نشده است، تقاضای حلالیت دارم.

کهنه سرباز وطن حالا در بهشت زهرای تهران آرام گرفت و در هیاهوی باد سرد زمستانی جمعیت دوستان از اطراف مزارش پراکنده شدند به امید اینکه در بهار بر این گور لاله بروید.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com