این فسادهای عجیب و غریب هزار میلیارد دلاری که ما در این سالها شاهد آنیم نه از روی تصادف که کل ماهیت نظام جمهوری اسلامی را نشان می دهد. از روز اول تشکیل جمهوری اسلامی فساد جزئی از بدنه و دین حکومتگران بوده است. چرا چنین است؟ مسئله بزرگ اینست که بسیار چیزهایی که از لحاظ قانون فساد محسوب میشود در شرع، حق حاکم اسلامی و اطرافیان او در نظر گرفته شده است و جمهوری اسلامی سی و هشت سال است که خود اسیر این تار عنکبوت تناقضی است که اطرافش تنیده است. دیکتاتور همیشه از غایت عمل خود در رنج است. کاری را شروع کرده که پایان آن چیزی جز نابودی نیست. اسیر وسوسه عجیبی است که اگر در سرکوب پیش نرود گویی وجود ندارد و در بسیار موارد با سرکوب و اختناق میخواهد حضور و وجود خود را نشان دهد. ارادهای برای بوجود آوردن بحران دارد. چون بحرانها مایع پیشرفت اوست و اگر آرامشی حاصل باشد، بهانهای برای توجیه این وضعیت اسفناک کشور وجود ندارد؛ از فراموش شدن و آرامش در رنج است و لحظهای فراموشی او را به وحشت میاندازد. جسد پوسیده دیکتاتوری اسلامی سالهاست که سرخاب و سفیدآب میشود؛ بزک شده و سرمه کشیده میشود ولی این جسد، پوسیده و فنا شده است؛ نابود شده است؛ با موریانه عصای سلیمان در هم شکسته میشود و فرو میریزد. کرمها از درون چهار ستون فکر او را خورده و هر لحظه انتظار ویرانی میرود. در این حالت هیچ راه گریزی وجود ندارد و سرنوشت همانطور که صدها حکومت دیگر را به نیستی برده است، اینان را نیز خواهد برد. تاریخ ایران پر است از حکومتهایی اینچنین که سرنوشتشان چیزی جز زبالهدان تاریخ نبوده است. دیکتاتوری مانند خامنهای ذهنی بسته و منجمد دارد؛ اسیر وسوسه سمجی است که این قالب بیمار و فکر علیل را بزرگ جلوه دهد. گویی برای وجود داشتن و جلب توجه، این ماجراجوییهای منطقهای را راه انداخته است: «یمن، عراق، لبنان، فلسطین و سوریه.» افکار دیکتاتوری اسلامی پیچیده در آیات کهنه جنگ و رزم عقیدتی با دشمنی مبهمتر از باور خود است؛ از او رفتاری غیر اینچنینی انتظار نمیرود. رهبر حکومت اسلامی همیشه خود را در مقابل مردم دیده است و این عرض اندام نه از روی تفکر بلکه از روی عمق فکر و اندیشه کرخت اوست. او همیشه در توهمی سیاه فرو میرود که او بهترین است و همگان «بد بدکنش» هستند. او هرگز به تفکر «که کردار ماند ز ما یادگار» باور ندارد و گسترش وجود خود را در مبارزه و بهم ریختگی اوضاع میبیند: او عاشق هرج و مرج و از هم گسیختگی جامعه است. اتحاد مردم برای شخصی چون او خطرناک است و در ایجاد دو دستگی و اختناق از هیچ کوششی روی گردان نیست. شادی مردم در او هول و هراس ایجاد میکند و با تبلیغات اندوه و عزای عمومی سعی در به چنگ آوردن فکر و روح مردم دارد. او حاکم بلامنازع و قهار و بیدادگر این شب سیاه پر درد و رنج است. ظلم او را پایانی نیست و لحظهای از فشار بر مردم ایران آرام نمیگیرد مگر اینکه دم سرد مرگ به زندگی او پایان دهد ولی سیستمی که او پایهریزی کرده است ادامه خواهد یافت تا روزی که همین بیخردی از داخل وجود همهشان را همچون موریانهای بخورد و آنهنگام همه چیز فرو خواهد ریخت و این بنای به ظاهر استوار همچون سپاه نادر شاه در شب قتل او در لمحهای ناپدید میگردد و جز بدنامی و ننگ در صفحات تاریخ از او چیزی نمیماند. رهبری چون خامنهای پرچمدار این ظلمت و عفونت است. کزازی که ریشه در عمیقترین جسم نزار ایران کنونی دارد. از طرفی این را هم باید دانست که ساکنان ایران در طول تاریخ بسیار حکومتگرانی چون حکومت اسلامی را پشت سر گذاشتهاند و روزهای سیاه را به سپیدی و شادی تبدیل کردهاند. پر بیراه نیست که «سیف فرغانی» میگوید:
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد هم رونق زمان شما نیز بگذرد
وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب بر دولت آشیان شما نیز بگذرد
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت این عوعو سگان شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست گرد سم خران شما نیز بگذرد
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.