امروز نه روزهای غرور ایرانی بلکه روزهای پرشکستگی و تنگدلی و حزن و اندوه است. بحران هویت چنان بر ایرانیان فشار آورده که در ایران و هر گوشهای از جهان خود را تنها و غریب میبینند. حکومت جمهوری اسلامی چنان هویت ما را به خطر انداخته که ترس، ژرفای وجود عده زیادی را فرا گرفته است. این حکومت جز زندگی پر درد و یأسآوری تبلیغ نکرده است و وضع کنونی که ما شاهد آنیم جز روند یک فکر بیمارگونۀ خشک مذهبی، منجمد و متحجر نیست. شاید تا روزی که زندان و شکنجه و اعدام در برابرمان قرار دارد نتوان از دست این بختک شوم رها شد ولی میتوان با دانستن روزهای شکوه ایرانیان بر قدرت و توان این ملت کهن و توانا آگاه گشت و این شروع چیره شدن است.
جمهوری اسلامی با همه راههای موجود و حتا حذف حکومتهای ایرانی قبل از اسلام در کتابهای مدرسه سعی در پاک کردن هویت ایرانی دارد که این یکی از ننگینترین و کثیفترین کارهای ممکن در ردۀ حمله تازیان به ایران در طول تاریخ بوده است. از این نمونهها در تاریخ ایران زیاد داشتهایم. «قتیبه بن مسلم» سردار «حجاج» روزی که با لشکر خود «خوارزم» را فتح کرد و وارد آن شد گفت که تمام ایرانیانی که خط و زبان و ادب پارسی میدانند، بکشید و تمام کتاب هاشان را به آب اندازید تا از گذشته خود هیچ به یاد نیاورند. ولی ایرانیان سالها مقاومت کردند و این مقاومت چون از لحاظ نظامی ممکن نبود و هر قوم غارتگری به فلات ایران راه یافته بود، از طریق پرورش فکر و اندیشه و خرد و فرهنگ و ایستادگی درونی انجام گرفت. به درستی امروزه چگونه میتوان یک ایرانی بود؟ چگونه میتوان پایداری اندیشه ایرانی را امتداد بخشید؟ هم اکنون حاکمان ایران -که تنها حکمرانانی هستند که اصل و ریشه خود را در طول چهل سال گذشته انکار کردهاند- دست بروی محو کردن هویت ایرانی و بخصوص هویت قبل از حمله تازیان گذاشتهاند. اگر ما ایرانیان روی این ایران ویران نشسته و در انتظار دیو مرگ باشیم و به بطلان بنگریم و هیچ کار نکنیم و مدام در خلوت خود تکرار کنیم که روزی همه چیز درست خواهد شد، کاری جز خیانت و فریب به خود، مرز و بوم، فرزندان و آیندگانمان نکردهایم.
کوچکترین کاری که هر ایرانی میتواند برای حفظ سرفرازی و غرور خود انجام دهد شناخت اصل و ریشه خود است. این کاری بس دشوار نیست. بهترین هدیهای که هر ایرانی میتواند به فرزندان خود بدهد، نشان دادن قدرت وجودی و جوهر زندگی فرزندش است که هزاران سال در ذات ایرانیان از پدر به پسر انتقال پیدا کرده است. این کار یک وظیفه وجدانی است؛ هنر هستی و ایستادگی است و هدف از آن پی بردن به کنه ذات و دریافت قدرت درونی است. امروز باید در مقابل حکومتی که همه چیز ایرانیان را به خطر انداخته ایستاد و این ایستادگی فقط از نوع شعار دادن در خیابانها نیست، بلکه بزرگترین مقاومت که همیشه ما در تاریخ ایران شاهد آن بودهایم، شناخت جوهر درونی است که این وظیفه خطیر بیش از هر چیز به دست والدین انجام میگیرد. فرزندانمان باید بیاموزند که چگونه این ملت کهن، هزاران سال تا کنون دوام آورده است. همه باید از کودکی، خردگرایی بیاموزند و درست تفکر کنند. باید با تفکر به امور زندگی و رویدادها و اطراف بنگرند و در آن اندیشه کنند.
باید تاریخ و ریشه فرهنگ خود را بیاموزند تا بدانند که این ایران کهن، دژخیمانی به مراتب دهشتناکتر از آقای خمینی و آقای خامنهای به خود دیده و آنها را پشت سر گذاشته و دوام آورده است. «فردوسی» که سخنگوی دوران سرافرازی و بالندگی ایران قبل از حمله تازیان است میگوید: «ناسگالیده هیچ کار مکن.» این ایستادگی رمز و دلیلی دارد. اولین پیامبری که مردم را به کشت و کار و راستی و درستی رهنمون کرد زرتشت بود. هیچ ملتی آثار ادبی کهنِ دلانگیزتر و دلکشتر از ادب پارسی ندارد. ما باید تلاش کنیم که جوهره این آثار ارزنده را به فرزندان خود بیاموزیم. بزرگترین میراثی که بزرگان میتوانند برای فرزندان خود ارث بگذارند، آموزش درست و نوع اندیشه کردن صحیح در امور زندگی و آینده است. این نوع اندیشه سالها در ایران مرسوم بوده و هزاران انسان همچون حکیم توس و زکریای رازی و ابن سینا و فارابی و ابوریحان بیرونی و ناصرخسرو را در خود پدید آورده است. پیدایش بزرگانی اینچنین یک اتفاق نیست بلکه محصول و فرجام اندیشههایی است که توسط گروهی از ایرانیان سالیان متوالی در ایران جاری بوده و این شخصیتهای بزرگ و بیهمتا را بوجود آورده است. این بزرگان آزاد اندیشانی بودهاند که گردن زیر یوغ قوانین خشک و انعطاف ناپذیر روزگار خود نگذاشتهاند.
وظیفه هر ایرانی است که اندیشمندان، شاعران و نویسندگان خود را بشناسد و آنان را به شایستگی به فرزندان خود بشناسد. هر ایرانی باید از گذشته مرز و بوم خود آگاهی یابد و این شناخت روزی به او جسارت و جرأت انجام کارهایی بسیار عظیم خواهد داد. این نوع تفکر است که شرافت زندگی را به همگان میآموزد و رذالت و پستی و دنائت را از زندگی دور میدارد. «الکساندر دوما» میگوید: «تاریخ ادبیات یک قوم قبالۀ ملیت و سند استقلال آن قوم بشمار میرود.» ما باید تفکر عشق به وطن را بیاموزیم و آموزش دهیم تا بتوانیم سرزمین خود را مانند گذشته آباد کنیم و برای بهبودی هرچه بهتر آن بکوشیم. ما ایرانیان گنج افتخار و عظمت بشری را در آثار گرانبهای خود داریم و این آثار نفیس میتواند راهگشای هر ایرانی به آیندهای پر از افتخار باشد؛ باید این آثار را شناخت و در آنها اندیشه کرد و گذشته را از یاد نبرد. تاریخ نویسان میگویند که خواندن گذشته و تاریخی که در آینده بکار نیاید چه ارزشی دارد؟ یکی از دلایل آگاهی از نیاکان و رویدادهای گذشته همین سودجویی و اندیشه کردن در آن برای آینده است. مکنت مرده ریگ مال و ثروت که شاید از هر والدینی به اولاد ارث برسد پس از چندی پایان خواهد یافت. قسمت عمده ارثی که فرزند را در آینده بسیار خوشنود خواهد کرد نوع آموزش درستی است که میتوان به او داد. فردوسی در این رابطه میگوید: «که کردار ماند زما یادگار.»
و دیگر چیزی که باید بطور عمومی آن را بیاموزیم و بکار گیریم، صحبت کردن در امور مختلف است و تحمل نظرات مخالف. روح تساهل و تسامح و تحمل نظرات مخالف سال هاست که از فکر بیشتر ایرانیان رخت بربسته است. فکر تحمل کردن را نخستین بار ایرانیان به جهانیان آموختند. پس از حمله تازیان و بعد از آن یورش ترکان آسیاس میانه همچون غزنوی و سلجوقی و مغول، به کل روح ایرانی را دستخوش دگرگونی عظیمی قرار داد. آن ایرانی که اندیشه زیبایش زیر آسمان هزار و یک شب میدرخشید و هر اندیشمندش همچون فیروزهای می مانست که ناگهان از میان بقایای پوسیده مردگان بیرون زده باشد، به چنان راهی کشیده شد که هم اکنون شاهد آنیم. تعقل در امور و تحمل و تسامح و رفتار درست انسانی در طول سالیان دراز در این مرز و بوم از دست رفت و خرافه در میانمان پراکنده گشت و «قدرت تغییر سرنوشت» از یادها رفت. جمهوری اسلامی وارث جمود فکری آن دوران است. فکر آن خردمندی که میگفت: «درخت تو گر بار دانش بگیرد / به زیر آوری چرخ نیلوفری را»(ناصرخسرو) جای خود را به یأسآور مذهبی و تقلید ابلهانه داد. این بدان معنا نیست که همه چیز از دست رفته است. ما همه چیز در اختیار داریم و در گذشته در بیشتر موارد راه درست را انتخاب کردهایم ولی اینک از این راه خارج شده و به سنگلاخ پر پیچ و خم و بیانتهایی قدم گذاشتهایم که حکومت جمهوری اسلامی یکی از بزرگترین دلایل آن است. جمهوری اسلامی در این راه از تمام نیروی اهریمنی خود برای بیخرد نگه داشتن مردم استفاده میکند و تا کنون میلیاردها دلار هم در این راه خرج کرده است چون به زئم این حکومتگران بر مردم نادان و کمسواد و خرافه پرست، بهتر میتوان حکومت کرد تا مردم دانا. من اطمینان دارم که ما ایرانیان در این سالهای نزدیک به راه درست باز خواهیم گشت ولی باید اندیشۀ آموزش دادن به فرزندان و صحبت در باب امور و تساهل و تسامح را بهتر از پیش بیاموزیم و آن را در زندگی بکار بریم؛ باید فرزندان خود را بیش از پیش آموزش دهیم و به آنها بسی چیزها در این خصوص بیاموزیم؛ باید کتاب در دست بگیریم و خواندن را کار عادی زندگی خود کنیم؛ باید کتابهای خوب بخوانیم و خواندن آنها را به دیگران توصیه کنیم. من اطمینان دارم در آیندهای نه چندان دور این شب لزج سیاه عفن پایان ناپذیر که جمهوری اسلامی، اهریمن تاریکی آن است تمام خواهد شد.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
بسیار عالی
یکشنبه, ۳ام دی, ۱۳۹۶