دوتن از مشاهیر در روزهای اخیر فوت کردند. در مورد اولی اندک اشاراتی در معدودی از وسایل ارتباط جمعی منتشر شد ولی خبر دومی گوش “دنیای آزاد” را بیش از یک هفته از صبح تا شب کر کرد. و این نمودی است از کفیت “فرهنگ” این دنیا که به آن ارجمند بهایی نداد و از مرگ این ملکه استعمار تاسف خورد.

ارجمندی ژان لوک گودار از اینروست که به استعانت بینش چپش معیارهای فیلمسازی و هنر را دگرگون و با واقعیت عجین کرد. سینما را با تاکید روی «فیلمبرداری با دست» در صحنه های واقعی، بعنوان حکایت زندگی مردم به میان زندگی و واقعیت برگرداند و از قید تکنیک و تصنع هولیودی رها ساخت. فیلمسازی را از تنگنای استودیوهای هولیودی به در آورد و به میدان مسائل اجتماعی و سیاسی نظیر جنگ فلسطین برد. از نقش ضد انسانی اروپا در جنگ فلسطین انتقاد کرد؛ فستیوال کان را در تظاهرات  ۱۹۶۸ به تعطیل کشاند و فرانسویانی را که مایلند ساعتها در خیابانهای شبه شانژه لیزه لم داده و قهوه و شراب مزمزه کنند، مجبور کرد که خود را با واقعیت نقش ضد انسانی فرانسه در تاریخ جدید آشنا کنند.

بی ارجی ملکه استعمار از اینروست که مردم کنیایی و آفریقای جنوبی که حیاتشان در سیطره غصب و کشتار استعمار طولانی سرمایه داری انگلیس تا امروز دچار مخاطره است، از مرگ اولی بی خبر ماندند و از مرگ دومی متاسف نشدند. چون از شر استعمار هنوز مخرب انگلیس نه فرصت سینما رفتن، هنر و مطالعه یافتند و نه بقول آن مرد کنیایی یادشان رفت که نظامیان انگلیسی پدر و عمویش را به زندان انداختند و زمینشان را غصب و به سفید پوستان استعمارگر دادند. و حال که مردم از دنیا بی خبر انگلیس صف کشیده اند تا از ملکه استعمار خداحافظی کنند، مردم آفریقای جنوبی عقل و انسانیت ملکه سرمایه داری را زیر سئوال می برند که نه تنها الماس تاج روی تابوتش را نظیر بسیاری از ثروت استعماری انگلیس از معادن آفریقای جنوبی دزدیده اند و پس نمی دهند؛ بلکه ملکه حتی شعور این را نداشت که در طی هفتاد سال سلطنتش یک بار از جنایات استعمار سرمایه داری انگلیس در آفریقا که سلطنتش را مدیون این جنایات بود، عذر خواهی کند. مگر راسل دهه ها پیش ثابت نکرد که چپاول معدن کیمبرلی آفریقای جنوبی بدست استعمار انگلیس تبدیل دزدی به ثروت انگلیسی است: ثروتی که ملکه استعمار سلطنت و زندگی اش را مدیون آنست.

ظریفی گفت که اگر ملکه استعمار چنین می کرد، می بایستی تمامی عمرش از مردم چهارگوشه دنیا معذرت می خواست و تخت سلطنتش را به زباله دان تاریخ می سپرد.

و اینهمه ورای آنچه که رژیم سلطنتی همین ملکه استعمار با کودتای بیست هشت مرداد بر سر ایران آورد و رقم خطا بر سرنوشت ایران زد. نه این ملکه از قِبَل استعمار انگلیس ملکه شده به این جنایت تاریخی اعتراض کرد و نه آن قاضی استعمار انگلیسی که خام فکران گوش ما را با رای بدیهی اش در دادگاه لاهه کر کرده اند. نمادی از دادگستری استعماری انگلیس که عدم استقلالش از دولت سلطنتی را با رفتار جانیانه چند ساله اش برعلیه ژولین اسانژ نشان داد.

و باز اینهمه ورای جنایات چند صد ساله استعمار انگلیس در چهارگوشه جهان که این ملکه نمادش بود: که هنوز عقل انسان از «کشتار امریتسار» استعمار انگلیس گریان است.

و من از دولتمردان جمهوری هایی نظیر فرانسه در تعجبم که چگونه بجای دفاع از جمهوری که نمایندگانش محسوب می شوند، بنام مردم این کشورها که اجدادشان این جمهوری ها را با خونشان تاسیس کرده اند، از ملکه انگلستان تقدیر می کنند که مظهر عقب مانده ترین سالطنت های دنیا بود و برخلاف روایت متداول وسایل ارتباط جمعی در سیاست دخالت مستقیم داشت.

آقای ماکرون باید می دانست کسی که ژان لوک گودار کمونیست را “گنج ملت فرانسه” بشناسد، نمی تواند الیزابت سرمایه داری انگلیس را ملکه همان ملت بخواند.

چون عقب ماندگی رژیم سلطنتی انگلیس در این توان دید که این مظهر دموکراسی سرمایه داری جهانی مزین به مجلس لردهاست که زمینه ای موروثی و اساسا غیر دموکراتیک دارد. و دخالت ملکه استعمار در سیاست را نه تنها در مخالفت آشکارش با استقلال اسکاتلند توان دید، بلکه در عملکرد مستقیمش در ساختار کشورهای باصطلاح مشترک المنافع دید که با تسمیه واقعیت مستعمرات به کلام توخالی مشترک المنافع، مضار این سازمان را به مستعمرات و رنگین پوستان و منافع را به سفید پوستان استعمارگر داد. چه اگر الیزابت انسانیت و شعور اختتام سلطنت می داشت، مردم مستعمرات و انگلستان زندگی ای بهتر از آنچه که دارند، می داشتند. اما این ملکه استعمار که با دخالت مستقیم در سیاست برعلیه استقلال اسکاتلند سخن گفت حتی این شعور و انسانیت را نداشت که دستکم یکبار از جنایات استعماری رژیمی که نمادش بود، عذر خواهی کند. درحالی که اینگونه عدم دخالت سلطنت در سیاست در عمل دخالت در سیاست و تایید سیاست حاکم است که از قِبَلش در ثروت باد آورده غوطه می زند. مگر نه اینکه هیچ فامیل سلطنتی حتی در اروپا نمی توان یافت که آشکارا آلوده به فساد و خصوصا فساد مالی نباشد. از یاد نباید برد که بقای بسیاری از سلطنت های اروپایی به بقای سلطنت استعماری انگلیس وابسته است و اگر این مختومه شود آنها نیز خاتمه خواهند یافت.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)