یکم آذر ماه «حسین دهباشی» در صفحه توییتر خود در راستای همدردی و یادآوری قتلهای سیاسی دهه هفتاد خاطرهای به نقل از فردی که در تیمی بوده که مرتکب به جنایت و قتل پروانه اسکندری و داریوش فروهر بوده است، منتشر کرد و مدتی بعد، آن نوشته را پاک کرد.
آقای دهباشی در آن توییت نوشته بود: «طبعا نمیتوانم بگویم چه کسی و کجا. اما امروز که سالگرد قتل فروهرها است یادم آمد روزی در یکی از مراکز پژوهشی، قاتل آنها ( که مهمان بود) با افتخار میگفت چنان کارشان را سریع تمام کرده بود که وقتی پروانه جان داد، هنوز عضلات بدن کاردآجین و تکهپارهاش ضربان داشت…»
بعد از پاک شدن آن توییت، تعداد زیادی از کاربران این شبکه اجتماعی شروع به بازنشر، عکسِ گرفته شده از توییت آقای دهباشی کردند و آن «نوشته پاک شده» واکنشهای متعددی به همراه داشت.
آقای دهباشی بعد از مدتی پیرامون پاک کردن آن خاطره مجددا در صفحه توییتر خود نوشت: «خاطره مواجهه با یکی از قاتلان فروهرها و ذکر جنایتاش را پاک کردم. هنوز با یادآوریاش بر خودم میلرزم. اما چون ابهام ایجاد شد اضافه میکنم وی گویا بعد از چند سال با رضایت شاکی خصوصی آزاد شده و ساختمان میساخت. آن روز برای ناهار به جمع نویسندگان مهمان در برنامه مرکزی پژوهشی آمد»
و بعد از آن توییتی دیگر نوشتند با این مضمون: «اینکه آیا خانم فروهر واقعا گذشت کرده بودند یا اینکه چه میزان از خاطره جنایت مبالغه یا واقعیت بود را نمیدانم. نویسندگان حاضر خودشان هم مهمان بودند و آن دیدار تصادفی. گرچه سپاسگزار میزبان شدیم که امکان شنیدن آن روایت دستاول و تکاندهنده را فراهم کرد».
سابقه و امکانات
حسین دهباشی کارگردان مستند تبلیغاتی حسن روحانی در انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری ایران، سابقه همکاری با موسسات وابسته به «کیهان»، روزنامههایی مانند عصر آزادگان، نشاط، همشهری، ایران و جامعه را در کارنامه کاری خود دارد و در سمتهایی مانند مدیر مرکز تحقیقات در انجمن فیلمسازی دفاع مقدس (مشاور امور بینالملل بنیاد سینمایی فارابی)، نویسنده و کارگردان در گروه تلویزیونی روایت فتح، مشاور دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی و مشاور وزیر در شورای سیاست گزاری وزارت جوانان و ورزش، ایفای نقش کرده است و در سالهای گذشته مستندهای تصویری «خشت خام» را به واسطه سایت «تاریخ آنلاین» و «شبکه تصویری آپارات» تهیه و پخش کرده که مورد استقبال جامعه واقع شد.
این برنامه تصویری قرار بود اطلاعاتی سوخته را مستند و هدفمند به مخاطب عرضه کند که در این عرضه موفق بود. به عنوان مثال به سراغ افراد و اتفاقاتی رفت که پیشتر گفته شده بود اما به این دلیل که مطالب نوشتاری و غیرمستقیم بیان شده بودند، یا مورد توجه قرار نگرفته یا خوانده نشد بودند. اما این بار در فضایی شبهه اپوزیسیون و تصویری (که تاثیرگذاری زیادی دارد) به واسطه حسین دهباشی عرضه میشد.
مدیریت سایت تاریخ آنلاین برعهده آقای دهباشی است که به مدت یک سال (۹۲ تا ۹۳) هم مدیر ارتباطات راهبردی مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری را بر عهده داشته و شبکه تصویری آپارات، رسانهای نیمه دولتی با نظارت و مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. این رسانه تصویری یک سال بعد از انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ که جمهوری اسلامی یوتیوب را فیلتر کرد با قابلیتهای اشتراکگذاری ویدیو تاسیس شد و در حال حاضر «آپارات» بنا به آمار آلکسا از پربیینده سایتها در ایران است.
چند سال پیش با نیما راشدان، روزنامهنگار و کارشناس اینترنت در خصوص «آپارات» و دیگر رسانههای تصویری و شبکههای خانگی گفتوگویی داشتم، آقای راشدان در خصوص وابستگی این گونه شبکهها گفت:« تجربه نشان داده که اگر سایتی در ایرانساخته شود و وابسته به سپاه و نیروهای دولتی نباشد وقتی محبوبیتش از حدی بالاتر برود، مانع از ادامه فعالیتش میشوند. برای همین پروژههایی مانند «فیسنما»، «آپارات» و «تیوی پلاس» و تلویزیونهای آنلاین جدا از دستگاههای جمهوری اسلامی نیست. همان طور که در ایران جامعه مدنی دولتساخت وجود دارد، تکنولوژی خصوصی دولتساخت هم وجود دارد.»
و در همان گفتوگو علیاصغر رمضانپور در مورد شبکههای اینترنتی و رسانههای خانگی در ایران میگوید: «بعد از درک و توجه بیشتر به ضرورت فعالیتهای اینگونه شبکهها در ایران، وزارت اطلاعات و ناظران فرهنگی به طور کلی افرادی را انتخاب کردند که در این حوزه فعال و مورد اعتماد باشند و یا حداقل در مورد آنها تردیدی وجود نداشته باشد. به همین دلیل اینگونه فعالیتها از طرف مؤسساتی صورت گرفت که مورد تأیید وزارت اطلاعات بود، اگرچه نمیتوان گفت به هیچوجه از لحاظ حقوقی وابسته به وزارت اطلاعات هستند».
تا به اینجا علاوه بر اشارهای به سابقه کاری «حسین دهباشی» و چگونگی وابستگیاش به حکومت جمهوری اسلامی نسبت به عدم استقلال و سانسور تاریخ در برنامههای تصویریای که ساخته و به واسطه تاریخ آنلاین و آپارت عرضه کرده شرحی کلی دادم. آقای دهباشی خود را نویسنده، مستندساز وتاریخپژوه معرفی کند اما تا به اینجا مشخص است که ایشان به دلیل وابستگیهای سیاسی، فکری و امنیتی نمیتوانند تاریخپژوهی مستقل و روایتگری صادق باشند و از همه اینها مهمتر به دلیل نظارتهای حکومتی و وجود سانسور بر عرضه آثار فکری و تاریخی، او تاریخ و اتفاقات را تحریف شده عرضه کرده است.
قاعده هم بر این است، کسی که در رسانههای دولتی مشغول به کار است و در سمتهای اداری تا مشاور وزیر پیش میرود نمیتواند آزاد و بدون محدودیت باشد.
حالا به توییت مورد بحث و واکنش آقای دهباشی بعد از حذف آن توییت میپردازم. آقای دهباشی در آن توییت نوشته بود: «طبعا نمیتوانم بگویم چه کسی و کجا….. در یکی از مراکز پژوهشی، قاتل آنها ( که مهمان بود) با افتخار میگفت…»
ابتداییترین اصل کار یک مورخ، مستندگویی بدون واسطه است. یعنی اینکه وقتی ادعایی مطرح میکند سندی معتبر یا دلیلی محکمهپسند عرضه کند. اما در این روایت آقای دهباشی میگوید: «طبعا نمیتوانم بگویم چه کسی و کجا» و در ادامه به مرکزی پژوهشی اشاره میکند. اینکه یک محقق باید در مراکز پژوهشی رفتوآمد داشته باشد طبیعی است اما چرا نمیتواند نام آن را بگوید؟ در یک صورت حق با آقای دهباشی است و نباید شخص و مکان را مطرح و بیان کرد، آن هم هنگامی است که مکان یا شخص امنیتی بوده باشد. در این گذاره، آقای دهباشی با اعلام حضور در یک مرکز پژوهشی و امنیتی که جای هر نویسنده و پژوهشگری آنجا نیست، اشکارا وفاداری خود را در ذکر نکردن نام آن مرکز و میزبان و مابقی امنیتیها آشکار میکند.
آیا آن مرکز پژوهشی که آقای دهباشی نمیتواند بگوید کدام است «مدرسه شیعی وتر» است که چند روز پیش خطاب به پرستو فروهر نوشت: «کشتن داریوش فروهر جنایت عبث ابطالطلبها بود پرستو فروهر اما مستحق دردناکترین مرگها است…»
در معرفی این مرکز پژوهشی که پرستو فروهر را مستحق دردناکترین مرگ دانسته، آمده است:
مدرسه شیعی وتر، به روایت منصرف نهضت در مراتب زبان و ذهن و ذوق مشغول است؛ روایت اقلیت در مدرسه وتر، در حلقات پژوهش و رسانش و پویش سامان یافته است…
آقای دهباشی در سالهای گذشته مخصوصا در برنامه «خشت خام» خواهان روشنگری و آزادی بیان و روشن شدن موضوعات مهم تاریخی و اجتماعی در عبایی روشنفکرانه بوده است، البته با رعایت قوانین اسلامی و با حفظ مصلحت نظام جمهوری اسلامی.
دقیقا این نگاه و خواست، نگاه و خواست متهم ردیف اول قتلهای زنجیرهای «سعید امامی» بود. سادهانگارانه است اگر ما سعید امامی را به فردی چماقدار و قاتل خلاصه کنیم.
از سعید امامی یک سخنرانی وجود دارد. این سخنرانی در سال ۱۳۷۵ و در دانشگاه همدان است. به صورت کلی به چند بخش از گفتههای سعید امامی در آن سخنرانی اشارهای میکنم. تا علاوه بر روشن شدن وجه تشابه افرادی مانند «حسین دهباشی» با «سعید امامی»ها تصویر حقیقی سعید امامی را برای کسانی که او را قاتلی بدون فکر میدانند روشن کنم.
سعید امامی در آن سخنرانی لازمه آزادی در کشور را انتقال آزادانه اطلاعات و فضای باز اجتماعی میداند. در مورد دانشگاه و فضای باز اجتماعی و اسلامی در دانشگاهها میگوید: « آیا اگر برای رشتههای پزشکی درسهای اسلامی بگذاریم به این معناست که ما پزشکی اسلامی عرضه کردهایم؟»
در بخشهایی از سخنرانی به تحلیل سینمای «محسن مخملباف» میپردازد و میگوید: ما صنعت سینما داریم و نمیتوانیم سلیقه خودمان را به کارگردانها اعمال کنیم. در مورد زیباییشناسی و تکنیک سینما حرف میزند که نشان از سواد حداقلی معاونت وزارت اطلاعات از این هنر دارد.
در مورد فیلم «عروسی خوبان» ساخته «محسن مخملباف» از نشانههای تصویری فیلم، تحلیل سیاسی میکند. به کرات در مورد سینما و الگوبرداری جامعه از سینما حرف میزند در حالی که چند وقت پیش خبری مبنی بر این منتشر شد که اغلب نمایندگان مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۹۶ نه تنها به سینما نمی روند بلکه تمایلی هم به موضوعات فرهنگی و آگاهی نسبت به اهمیت هنر ندارند. در حالی که سعید امامی نه به صورت اکادمیک اما به خوبی قدرت تحلیل سینما را داشته است. او به انتقال فرهنگ باور دارد.
در مورد فضای باز سیاسی در دانشگاه سخن میگوید. اشراف به اهمیت فرهنگ و خوانش رمان دارد و نقد میکند و ادامه میدهد: «مقاممعظم رهبری میگوید رمان بخوانید».
در برخورد با سعیدی سیرجانی دربارهی ارزشهای اخلاقی حرف میزند و میگوید همین ارزشهای اخلاقی بود که سبب شد همه را جذب کنیم.
او تحلیل میکند و میگوید زندانی سیاسی نداریم (گفتهای که محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه دولت مورد تایید حسین دهباشی هم چند سال پیش در گفتوگو با چارلی رز، مجری تلویزیون پیبیاس آمریکا، بیان کرد). او میگوید برخورد حذفی در کشور نداریم. هرچند بعدها مشخص میشود که شخص سعید امامی، سرپل حذف دگراندیشان سیاسی و اجتماعی بوده است.
در موضوع ناپدید شدن «فرج سرکوهی» در فرودگاه مهرآباد، در حالی که مغز متفکر آن اتفاق است، میگوید، فرج به خاطر اختلافات خانوادگی نیت داشت به آلمان برود و بچههایش را بیاورد (که البته بعدها مشخص شد دروغ میگوید و آقای سرکوهی در ایران بازداشت بوده است). سعید امامی آن دسیسه امنیتی را به یک اتفاق سطحی خانوادگی تقلیل میدهد. در حالی که فرج سرکوهی، در نامه خود به آن اتفاق اشاره میکند و با جزئیات به آن میپردازد که نشان از برنامهریزی عمیق اطلاعاتی دارد. در آن نامه فرج سرکوهی اشاره میکند « آقای هاشمی روزی به من گفت با مقام بالاتر قرار است ملاقات کنی و من با آن مقام بالا ملاقات کردم» بعدها آقای سرکوهی اشاره میکند که آن مقام بالا «سعید امامی» بود. سعید امامی هم مانند بسیاری از هم مسلکهایش دارای اندیشه بود و لفاظی خوش خط و خال.
اگر نام سعید امامی را از گذارههای بالا حذف کنم، آیا نمیتوانم نام حسین دهباشی را بگذارم؟ حسین دهباشی در سخنرانی خود با تیتر «افسران جنگ نرم» در شهر قم، که در سایتهای تصویری فایل آن موجود است از اهمیت تاریخ و روشنگری تاریخی میگوید و ادامه میدهد دانستن تاریخ به شعور انسان میافزاید. از باور پذیری مخاطب نسبت به درک تاریخ در راستای اهداف سیاسی حکومت ایران میگوید و شیر نفت را نقطه مشترک اصلاحطلب و اصولگرا میداند و میگوید همه وابسته به شیر نفت هستیم. در همان سخنرانی خواهان همبستگی فکری اصولگرایان و اصلاحطلبها در راستای اهداف کلان حکومت است.
حسین دهباشی بیست سال بعد از سخنرانی سعید امامی، در قم به نوعی دیگر گفتههای امامی را (با این تفاوت که او در مسند قائم مقام وزارت اطلاعات در بین دانشجویان سخنرانی کرده اما حسین دهباشی به عنوان یک فعال رسانهای و تاریخ پژوه برای افسران جنگ نرم سخنرانی میکند) بازتولید میکند. در آن سخنرانی خودش را بچه «روایت فتحی» مینامند و میگوید نمیخواستم به جزیره کیش بروم، چرا؟ به این دلیل که هر وقت به نقل از امام «اسلام امریکایی» را شنیدم یاد کیش افتادم، هرچند بعدها در امریکا زندگی کردم اما باز به کیش نرفتم. تا اینکه آقای ترکان گفت با همین روحیه باید بروی و اصلاح کنی…. کیش در افکار عمومی مثل لاسوگاس است، اگر کسی امام جمعه لاسوگاس بشود ملت نمیگویند امام جمعه لاسوگاس شده میگوید طرف رفته لاسوگاس، کیش هم بدنامی میآورد. ( مثالهای زیادی میتوان زد، اما به این دلیل که اگر مثالی بیاورم قاعدتا نمیتوانم کل گفته را نقل کنم، و میتواند اینگونه برداشت شود که مصادره به مطلوب کردهام شما را ارجاع میدهم به گفتوگوهایی که آقای دهباشی داشته و منتشر شده است).
اما چرا حسین دهباشی آن توییت امنیتی را پاک کرد
در آن سخنرانی سعید امامی منکر، تله امنیتی و بازداشت «فرج سرکوهی» میشود و در توییتر «حسین دهباشی» در کنار همدردی با خانواده فروهر، توییت خود را پاک میکند و به ارگان و فرد امنیتی وفادار میماند. هر دو در حال انکار و مخفی کردن واقعیت هستند.
در سالهای گذشته بارها با پرستو فروهرگفتوگو داشتهام و در راستای دادخواهی قتل پدر و مادرش گفتههایش را منتقل کردهام. در تمام آن گفتوگوها پرستو فروهر علاوه بر پافشاری بر «دادخواهی و برگزاری دادگاهی عادلانه» خودش را تشنه شنیدن اطلاعاتی تازه نشان داده است.
آقای دهباشی که خود را مورخ میداند و به دنبال روشنگری تاریخی است، چرا بعد از آن دیدار در آن مرکز پژوهشی و بعد از سالها که آن را مطرح میکند، طرف شخص امنیتی ( قاتل) و مرکز پژوهشی (که هنوز مجهول است و معلوم نیست کدام مرکز بوده) را میگیرد و طرف دیگر ماجرا که پرستو فروهر است و به دنبال دادخواهی است را نادیده میگیرد و در توییتی دیگر مینویسند: گویا ( منظور آقای دهباشی فرد قاتل است) بعد از چند سال با رضایت شاکی خصوصی آزاد شده و ساختمان میساخت. اولا که یک مورخ با گویا، اگر و شاید کار نمیکند. دوما پرستو فروهر همیشه برای پاسخ به سوالات نسبت به پرونده قتل پدر و مادرش در دسترس است و پاسخگو. سوما خانم فروهر بارها گفتهاند: «من و برادرم مخالف اعدام هر متهمی در این پرونده هستیم به این دلیل که پدر و مادرمان با قانون مجازات اعدام مخالف بودند و این به معنی رضایت شاکی خصوصی نیست».
حسین دهباشی آن توییت را پاک کرد. در گفتوگویی که با نادر طالبزاده (که از شبکه چهار سیمای جمهوری اسلامی پخش شده است) در مورد رفتن به سراغ موضوعات سیاسی و تاریخی انقلاب ایران دارد، میگوید: موقعیت من مانند یک سخنور یونانی است که در غاری پر از تیغ و خاشاک است و باید مراقب باشد دستش را زیاد جلو نبرد تا به تیغی برخورد نکند. این یعنی او خودسانسوری میکند تا تیغ دستش را نبرد و این با مورخ بودن به شدت در تناقض است. یک مورخ و تاریخ پژوه به دنبال روشنگری است نه مصلحت و منفعت. آقای دهباشی اگر به گفته خودش: هنوز با یادآوری آن خاطره برخودم میلرزد، چرا در آن جمع ماند و چرا حاضر نیست آن مکان و فرد را معرفی کند.
به باور من هدف سعید امامی و حسین دهباشی در یک نقطه مشترک است: سعید امامی بر خلاف ادعای خود (حالا چه خودسر و چه با دستور از مقامی بالاتر از خود) دست به حذف روشنگرانی مانند فروهرها، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده زد. در حالی که طرح اصلاح قانون مطبوعات و… را هم داشت. بعد از آن که جامعه مدنی به قتلهای سیاسی واکنش اعتراضی نشان داد سیستم امنیتی ایران نیرویش را روی شیوههای دیگری گذاشت و از آن به بعد بیشتر شروع به گمراهی روشنفکر و تحریف تاریخ و واقعیت کرد. از آنجا به بعد بود که نقش «حسین دهباشی»ها مشخص شد. اما در هر دو شیوه هدف هر دو، بقای ایدئولوژی سیاسی حکومت جمهوری اسلامی با حذف جریانهای مخالف بوده و هست. حسین دهباشی، سعید امامی تقلیل یافته از خشونت و قتل است. یعنی شیوه حذف عوض شده است اما ماهیت حذف همان است که بود.
محمد تنگستانی؛ روزنامهنگار
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.