پیرامون«قتل های زنجیره ای»(قسمت سوم وپایانی)
مقدمه ای نو در ارتباط با سلسله گزارش هایی که همان ایام نوشتم.
«مرکزارشادوآگاه سازی عمومی»،«مرکزاطلاعات۳۶ میلیونی»!«نشریه جامعه اطلاعاتی»،«نشریه جامعه آگاه»،«نشریه آگاه سازی عمومی»و «شورای هماهنگی تشکلهای حزبالله».
این ها امضاهای ذیل سلسله مطالب خبری،تحلیلی ست که از طریق ورودی فاکس روزنامه سلام(که آنزمان من مسئول اخبارهای دریافتی تلکس ها و ورودی و خروجی فاکس سلام بودم) بدستم رسید؛و وقتی بعدازمدتی وزارت اطلاعات طی اطلاعیه ای رسما اعلان کرد:
«قتل ها»کارنیروهای خودسرآن وزارتخانه بوده است»،وبدنبالش معلوم شداین تحلیل ها و اخبار نیز آبشخور انتشارش از همان نیروهای باصطلاح خودسر«واجا» سرچشمه گرفته است؛که ازجمله مندرجات اطلاعیه وزارت اطلاعات درمورداین گروه(باصطلاح)خودسردر «واجا»جعلیات وپخش شبنامه هم هست،دستمایه گزارشاتی شد که در روزنامه صبح امروز بانام مستعار«علی میثمی» منتشر کردم.
ووقتی پس از تعطیلی روزنامه سلام بازداشت شدم؛(وتنها فردی که زندانی شد، وصدایش راهم درنیاوردند!؟)جرم واتهام من انتشار مطالب متعددازجمله همین گزارشات ونام مستعار ذیل نوشته هایم شد. و ازجمله فاکسی مبنی بردستور خامنه ای برکشتن دست اندرکاران یک نشریه بدلیل مهدورالدم یودن.
برای آشنایی بیشتربه این آدرس یوتیوب رجوع کنید:
HYPERLINK “https://www.youtube.com/watch?v=6QoT0wXzXP0” https://www.youtube.com/watch?v=6QoT0wXzXP0
اگردستگاه شنود واستراق سمع کارگذاشته شده درخانه فروهر مکالمات آن قتل فجیع را به گوش شنونده اش نمی رساند،شاید راز این جنایت هم برملا نمی شد و با سناریویی از قبل پیش بینی شده عده ای به عنوان آمران ومجریان این قتل هابصورت نمایشی برصفحه تلویزیون می آمدندوبه آن اقرار می کردند.
و وقتی به مطالب وتحلیل های برخی مطبوعات (قبل از برملاشدن این جنایت توسط برخی ازنیروهای وزارت اطلاعات)را بخوانیم که باضرس قاطع عاملان رامعرفی می کنند،علاوه براینکه متوجه تضادهاواختلافات ودعواهادربین کادرهای«واجا» درمتن دیکته های نوشته شده درمطبوعات می شویم،تبانی آنها برای معرفی قاتل یاقاتلانی(که ازقبل رقم خورده است)راهم می فهمیم!؟!
بطور مثال دراین گزارش می خوانیم:
*۲۲/۱۰/۷۷برادر کوچیکه درسرمقاله خود تحت عنوان«قتلهای اخیر دستهای پیدا و بازیهای ناپیدا» نوشت:
«اینک تردیدی نیست که گروهی که دست به این جنایتها زده است از پیشینه انتساب به باند«مهدیهاشمی»برخوردار بوده و از افکار و باورهای او نقش پذیرفته است».
گاهی انتشار بخشی از یک حقیقت مهم واثر گذار،(آنهم بصورت ناقص وکم اثر)که همراه باداستانسرایی ست،-کاری که غالبا«علیرضانوری زاده»مدیرشبکه ماهواره ای«ایران فردا»می کند-و بااضافه شدن برخی جعلیات،آن حقیقت ناب گاه وارونه شده ونتیجه ی ضد خودرامی دهد.موضوعی که درماجرای مک فارلین پیش آمد وبجای محکومیت مخفیانه ملاقات کنندگان،افشاء کنندگان دستگیرشدند!
الان باوجود شبکه های گسترده وفراگیرکه اینترنت ایجادکرده،این حقیقت ناب درمسلخ آنهااستحاله وباتکراروتلقین سعی می شودافکارعمومی به سمت آنهامتمایل شود.شبکه هایی مثل«آمدنیوز»می تواندتکامل وترقی یافته همان عناوینی باشدکه ابتداگفته شد.
الان همان باندهای اطلاعاتی وامنیتی بادیدگاه های مختلف باحضوروتاسیس چنین شبکه هایی سعی برابقای قدرت خوددرهرحالت از وضعیت نظام جمهوری اسلامی ایران رادارند.
شبکه ها وبنگاه هایی که بااستخدام افرادی خاص تلاش مداوم دارندافکارعمومی را درقرنطیه خود نگهدارندودیگران رابایکوت تاآن حقیقت ناب،چهره ها رابی نقاب نشان ندهد.
یادآوری می کنیم:
منظور از برادر بزرگه و خواهر کوچیکه و….روزنامه کیهان،رسالت،هفته نامه شما است…
محمد شوری
نویسنده و روزنامه نگاربیکار
اول آذر۱۳۹۶
چند قتل،چند بردار و خواهر، چند تحلیل
تحلیلهایخانوادۀاستثنائی
(منتشر شده در روزنامه صبح امروز، پنجشنبه۸بهمن۱۳۷۷، ص۵،با نام مستعار «علی میثمی».)
گزارش امروز را از گزینش دریای اظهارنظرهای خانواده مطبوعاتی و برخی عناصر یک جناح خاص سیاسی در مورد عاملان قتلهای سیاسی فراهم آوردهایم.
تعداد این اظهار نظرها احتمالا عددی چهار رقمی است و برای آن که تعداد بیشتری عرضه شوند، تفسیر و تعبیری برای آنها نیاوردهایم. اما یک ناشر زرنگ میتواند از طریق چاپ مجدد همه آنها کتاب پرفروشی فراهم کند. پیشنهاد میکنیم اسم این کتاب را «تحلیلهای خانواده استثنائی» انتخابکنند.
«اگر چه در نگاه اول به نظر میرسد تبلیغات پرحجم و گستردهای که رادیوهای بیگانه و برخی مطبوعات داخلی پیرامون قتل داریوش فروهر و همسرش به راه انداختهاند، برای روشن شدن ماجرا و شناسایی عامل یا عاملان قتل میباشد. ولی شواهد و قرائن موجود به وضوح حکایت از آن دارند که این تبلیغات پرحجم نوعی از عملیات روانی است که به منظور گمشدن سرنخها و پیشگیری از شناسایی قاتل یا قاتلان طراحی شده و به اجرا در آمده است… حتی در دورترین نقاط ذهن نیز نمیتوان این توّهم را جای داد که عاملان قتل فروهر، از نیروهای انقلابی بودهاند… و حتی با قاطعیت میتوان گفت که عاملان قتل با شخص فروهر و همسر وی نیز دشمنی نداشتهاند و فقط در پی یک مأموریت علیه نظام و انقلاب وارد این ماجرا شده و نقش مأمور معذور را بازی کردهاند… آمریکا بعداز ناکامی هیأت نفره و خروش مردم علیه این هیأت و برنامههای پشت پرده آن بایستی به ایجاد یک حادثه موازی دست میزد که از یک سو افکار عمومی را تحتالشعاع قرار داده و از توجه به ماجرای مرموز هیأت نفره آمریکایی منصرف کنند… برای این منظور این جنایت را بایستی در میان دوستان و آشنایان فروهر که با او و خانوادهاش رفت و آمد داشتهاند، جستجو کرد… بعد از قتل داریوش فروهر و همسرش، تمامی رادیوهای بیگانه و برخی از مطبوعات داخلی که آشکارا تعدادی از عناصر وابسته به بیگانه را در خود جای دادهاند –جنجال تبلیغاتی گستردهای را آغاز کردند و عجیب آنکه در این جنجال تبلیغاتی انگشت اتهام را متوجه نیروهای انقلاب نمودند و حال آنکه تمامی شواهد و قرائن نشان میدهد که این قتل توسط عوامل ضدانقلاب و افرادی نظیر همان کسانی که این روزها برای فروهر و همسرش اشک تمساح میریزند انجامشده است… مراجع مسئول بایستی با دقت فراوان این ماجرا را پیگیری کنند و مبادا بعداز دستگیری عاملان قتل، این بهانه را از آنها بهپذیرند که قتل فروهر و همسرش با انگیزههای معمولی نظیر اختلافات خانوادگی و امثال آنها اتفاقافتاده است! چرا که تمامی دلایل موجود نشان میدهد که این قتل، یک قتل سیاسی است و توسط جریانهای مخالف نظام و طرفدار رابطه و مذاکره با آمریکا اتفاق افتاده است».
مطلب فوق نوشته مدیر مسئول یکی از روزنامههای عصر معروف به بردار بزرگه و از سردمداران جبهه مخالف خاتمی است که تحت عنوان:«قاتل ناشناخته نیست» در نهم آذر سالجاری به تحریر درآمد.
مأمورمعذورقبلازکشف:
قبل از کشف عاملان اصلی قتلهای اخیر، دو برادر«تنی» از روزنامههای عصر با انواع و اقسام تحلیلها از قبیل سرمقاله، نامهوارده، پیامهایمردمی، آسمان را به ریسمان بافتند تا ثابت شود عاملین قتلها از خویشان یا دوستان مقتولین و یا خود آمریکاییها برای تحت پوشش قرار دادن مسأله آن هیأت نفره گردشگر بودهاند.
*۸/۹/۷۷برادر کوچیکه در ستون«شنیدههاونکتهها» نوشت:«عاملان قتل داریوش فروهر و همسرش از نزدیکان و افرادی بودهاند که به خانه وی رفت و آمد داشتهاند».
*۸/۹/۷۷برادر بزرگه در سرمقالهای با عنوان«خوابناتمام» نوشت:
«نشانه رفتن انگشت اتهام قتل مشکوک دو تن از مخالفان نظام به سوی نیروهای انقلابی و اصولگرا-بی آنکه کوچکترین نشانه و دلیلی برای ادعای ناجوانمردانه وجود داشته باشد-حاکی از نوعی عقدهگشایی از سوی کسانی است که در طول بیست سال گذشته تاریخ کشور، خود را زخم خورده انقلاب اسلامی دیدهاند. در این میان اظهارات و برخوردهای سؤال برانگیز برخی از مسئولان و دستاندرکاران جراید با این دو موضوع در تأئید تلویحی اتهام و برچسبزنی به نیروهای خودی، زمینه نگرانی نسبت به اتفاقات شومی را در دلها زنده میکند. اگر قرار بر بهانه جویی است، لازم نبود بهانه به قیمت جان باختن دو مخالف غیر مؤثر نظام فراهم شود!مهاجمین به نیروهای حزباللهی و اصولگرا پیش از اینهم بهانههای کافی در اختیار داشتهاند».
*۲۲/۹/۷۷بردار کوچیکه تحت عنوان«چه کسی سود میبرد» نوشت:«آنها با گُلو شیرینی وارد خانه میشوند و فروهر و همسرش را به قتل میرسانند تا نظام را ناتوان جلوه دهند.طراحان قتل به مخالفین میگویند، امید شما به این نظام اهل مدارا بیهوده است».
*۲۲/۹/۷۷برادر بزرگه در سرمقاله خود تحت عنوان«نعلهای وارونه» نوشت:«قاتلان جنایتکار به دلیل صمیمیت و آشنایی نزدیکشان با مقتولان، بسادگی وارد خانه شدند. فروهر قربانی لاپوشانی سازمان سیا در افشای سفر هیأت نفره آمریکایی به عنوان گردشگر شد،تا افکار عمومی از مسیر توجه توطئهپذیری عناصر سادهاندیش در مراکز تصمیمگیری داخل و حفظ فرصتهای بعدی برای اعزام سیاستمداران کهنه کار و مؤثر آمریکا در شکل هیأتهای گردشگری منحرفشود… دولتهای تروریستی همچون آمریکا سبُعانهتر از باندهای مخوف مافیایی در قلع و قربانی کردن حتی دوستان و یاران خود عمل میکنند و عاقبت داریوش فروهر میتواند درس عبرتی برای همه دلدادگان به غیر ملت و انقلاب باشد که«کارنده باد چارهای جز درویدن طوفا نندارد».
*۲۴/۹/۷۷برادر کوچیکه از قول خانم مریم بهروزی نماینده سابق مجلس و مسئول امور بانوان بنیاد جانبازان نوشت:«حضور هیأتهای آمریکایی در ایران با قتلهای مرموز ارتباط دارد. و احتمال اینکه عاملان قتلهای مرموز خود آمریکاییها باشند وجود دارد. همان هایی که قصد داشتند با اعزام هیأتهای خود به ایران، با ما رابطه برقرار کنند، اکنون برای مخدوش کردن امنیت کشور و تحت الشعاع قرار دادن آن مسأله از طریق عوامل خود در داخل دست به این قتلها زدهاند».
*۲۱/۹/۷۷«خواهر ناتنی» روزنامههای عصر یعنی روزنامه دست راستی صبح، طی سرمقالهای تحت عنوان«کانون اصلی توطئه» نوشت:
«مسئولان امنیتی برای آنکه بتوانندبه کانون اصلی توطئه نزدیک شوندباید به تعقیب ومراقبت دوجریان بپردازند.یک جریان همانست که درهفتهها و ماه های اخیرمرتکب قتلهای مرموز شده و جریان دیگر تبلیغات جهتدار و برنامهریزی شدهای است که سعی دارد این جنایات نفرتانگیز را به نظام و نیروهای دورن نظام نسبت دهد.پیگیری سرنخهایی که بعضی مطبوعات را به دامنزدن به چنین تبلیغات خصمانهای تشویق وتحریک میکندوبررسی چگونگی چنین القائاتی توسط بعضی گروه های سیاسی و حتی بعضی شخصیتهای اجتماعی میتواند کمک قابل توجهی به مسئولان امنیتی برای کشف کانون اصلی توطئه نماید. کانونی که سعی میکند این جنایات را متوجه داخل نظام نماید.».
فرزند خلف برادر بزرگه،هفته نامه اخیرا از صحنه کنار رفته در شمارۀ۴۹ خود نوشت:
«عناصر مشتاق به رابطه با آمریکا بعداز خروش گسترده مردم علیه هیأت جاسوسان آمریکایی، برای آسیب ندیدن طرح خراب کردن دیوار بیاعتمادی میان ایران و شیطان بزرگ، داریوش فروهر و همسرش را به عنوان قربانی برای جوسازی علیه انقلاب اسلامی و اشخاص و گروههای متعهد و مخلص برگزیدهاند».
۲۴/۹/۷۷برادر بزرگه در سرمقالۀ خود تحت عنوان«همراهان دشمن» نوشت:«پدید آمدن حوادث اخیر باعث شد تا دشمن یکبار دیگر بخت خود را برای بهرهبرداری از وضعیت جامعه بیازماید و اتفاقا چون اینبار مطمئن بود که برخی قلم بدستان نیز او را همراهی خواهند کرد خود را خوش شانستر از دورههای قبل پنداشت!… برخی از وابستگان به جناحهای خاص برای نفی و محکوم نمودن خشونتی که مدعیاند علیه آنها بهکار گرفته شده، حاضرند با استفاده از هر وسیله رقیب را از میدان بهدر کنند و به رغم آنکه در مواجهه با جرایم ثابت شده و مسلم در محاکم قضایی،دهها اگر و اما میآورند در این نمونه حکم قطعی صادر میکنند.آنها که در سالهای اخیر وکیل مدافع آمریکا و اسرائیل شدهاند برخی از دستگاههای دولتی را تلویحا شریک جرم میخوانند… نحوۀ قتلهای اخیر نشان میدهد گروهی سازماندهی شده و سّری با برنامه و اهدافی مشخص دست به این جنایت زدهاند… جنایت از سوی هر که صورت گیرد محکوم است و عاملان آن باید شناساسی و مجازات شوند اما متأسفانه این روزها میبینیم کسانی که هنوز به باند مخوف و جنایت پیشۀ مهدی هاشمی سمپاتی دارند و از اعقاب آنها دفاع میکنند، خواستار پایان بخشیدن به جنایات هستند و اتفاقا انگشت اتهام را به سوی دستگاههایی نشانه میروند که جنایات آن باند آدمکش را برملا کردند».
*۹/۹/۷۷برادر کوچیکه در سرمقالۀ خود تحت عنوان:«سرنخ» نوشت:«وقتی حادثهای اتفاق میافتد و عوامل آن به سادگی قابل شناسایی نیستند، یکی از روشهای مرسوم برای پیدا کردن سرنخ این است که ببینیم چه کسانی از آن بهرهبرداری تبلیغاتی میکنند. با ردیابی شناسایی ردههای پائین بهرهبرداری کننده تبلیغاتی و بازجویی از آنان شاید اطلاعات جدیدی برای اثبات اتهامهای خویش ارائه کنند که این اطلاعات میتواند در مسیر شناسایی عوامل اصلی راهگشا باشد. جریاناتی ظاهرا به خونخواهی مقتولان بهطور هماهنگی از این قضایا بهرهبرداری سیاسی میکنند… این جریان بخصوص در داخل سعی میکنند اذهان را به سوی نیروهای امنیتی قوۀ قضائیه و وزارت اطلاعات و امثال آن منحرف کنند».
بگیرید این قاتل چپ استحاله شده را!
*۷/۱۰/۷۷برادر بزرگه از قول خوانندگان خود نوشت:«اگر یادتان باشد آقای عباس عبدی در همان روزهای اولی که این قتلها اتفاق افتاد با قاطعیت گفت که انتساب این قتلها به عوامل بیگانه یک شوخی است و باید آنرا در داخل جستجو کرد. در حالی که یک کارشناس مسائل سیاسی و تحلیلگر اینگونه با قاطعیت حکم نمیدهد. من همان روز به شما تلفن زدم و گفتم وقتی آقای عبدی اینطور با قاطعیت سخن میگوید میداند که قاتل یا قاتلان چه کسانی هستند و بهتر است دستگاههای امنیتی به سراغ ایشان بروند. الان همکه وزارت اطلاعات تعدادی از متهمان این قتلها را دستگیر کرده بازهم میگویم خوب است دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی به سراغ آقای عبدی و امثال ایشان بروند و از آنان سؤال کنند آیا قاتلان را میشناختهاید؟».
*۲۱/۱۰/۷۷بازهم بردار بزرگه مصاحبهای از قول رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی آقای حسینیان نوشت:«نیروهایی که مرتکب چنین قتلهایی شدند نیروهای مذهبی بوده و از لحاظ سیاسی از طرفداران جناح چپ استحاله شده و از هواداران جدی رئیس جمهوری محترم بودهاند».
*۲۲/۱۰/۷۷برادر کوچیکه در سرمقاله خود تحت عنوان«قتلهای اخیر دستهای پیدا و بازیهای ناپیدا» نوشت:«اینک تردیدی نیست که گروهی که دست به این جنایتها زده است از پیشینه انتساب به باند مهدیهاشمی برخوردار بوده و از افکار و باورهای او نقش پذیرفته است».
مامورمعذورفقطحکمارتدادوناصبیبودنرااجراءکرد!
*۸/۹/۷۷پدربزرگ پیر دو قلوهای ناقصالخلقه در ستون ثابت هفتهنامه خود با عنوان«فقط برای شما» نوشت:«مقاله آقای حجتیکرمانی دربارۀ فروهر در روزنامه اطلاعات موجب اعتراض سیاسی در میان مردم و متدین شده است. زیرا وی فروهر را اهل نماز پهلوان آزاده و… معرفی کرده است. در حالی که همه میدانستند که وی اهل نماز و اعتقاد مذهبی نبود، ولی برخی اوقات نماز سیاسی میخواند!».
*۱۰/۹/۷۷برادر بزرگه در پاسخ به یکی از خوانندگان خود که اظهار کرده بود چرا از تعبیر شهادت برای فروهر ناراحت شدهاید نوشت:«اگر بنا شود هر فردی که از دنیا میرود و یا به قتل میرسد،اعم از سارق قاتل و جاسوس وطنفروشی را شهید بهنامیم آنوقت مجاهدین فیسبیل الله و خدمتگزاران واقعی مردم را چه باید بخوانیم؟».
همین بردار کوچیکه در۲۲/۹/۷۷تحت عنوان«نعلهای وارونه نوشت:«تأکید بر محکومیت قتل ددمنشانه فروهر به معنی تطهیر و تنزیه سوابق و کارکردهای ذلتبار مقتول نیست. او عاقبت مزد سالها خوش خدمتی خود را به صهیونیستها و امپریالیستها چنین دریافت کرد».
*سرانجام زن عقدی جناح خاص به کمک آنان آمد و در برنامهای تحت عنوان:«چراغ همان گفتههای آقای حسینیان در روزنامه عصر را به علت عدم فراگیر بودنش، بهطور سراسری پخش کرد.
آقای حسینیان گفت:«مقتولان از مخالفان نظام بودند؛بهطوری که بعضی از آنها مرتد بودند.عدهای دیگر ناصبی بوده و نسبت به ائمه اطهار(ع) جسارت میکردند».
چنینشدسرانجامکار
*دو هفته نامۀ«عصرما»در شماره۸۱به تاریخ۳۰/۷/۷۶در مقالهای تحت عنوان:«از کره اندیشی تا کره رفتاری»با نقل قول از یکی از افراد جبهه مخالف آقای خاتمی و دستاندرکاران وزارت اطلاعات نوشت:«قبل از قطعنامه دو خط مقابل همشکل گرفت.
خط جنگ و انقلاب از یک سو و خط فنسالاری و به اصطلاح واقعگرایی از سوی دیگر. ما باید تحلیل کنیم که چه کسانی جام زهر را درست کردند و چگونه آنرا به امام دادند همان جریانی که اینکار را کرد، در این سال هم در حال پیشروی بوده است و در دوم خرداد هم از اصل غافلگیری استفاده کرد و جام زهر دیگری را تدارک دید. ما باید واقعا ببینیم جایگاه بچههای جبهه و جنگ کجاست؟ آیا امروز دوران پیامر است یا دوران علی؟ رمز بقای انقلاب چیست؟ ما در بحث استراتژیک(منظور وحدت میان دو جریان یاد شده است) به این نتیجه رسیدیم که اگر مردم عوام را ول کنیم بر اساس طبیعت خود حرکت کرده و به سمت قهقهرا میروند. حرکت تکاملی حرکتی قسری است. هم دراسناد فقهی داریم و هم در منظومه داریم که حرکت تکاملی انسان حرکتی قسری استو به زور اسلحه ممکن است. رمز حدوث انقلاب نصربالرعب باشد و بقای آن نیز به ایجاد رعب و وحشت بستگی دارد. این درست است که مردمی که در روز دوم خرداد به صحنه آمدند به تغییر و تحول رأی دادند،اما همین مردم اگر احساس کنند نتیجه کارشان به هرج و مرج خواهد انجامید،به پای صندوقها آمده و این بار به ثبات رأی خواهند داد. لذا استراتژی ایجاد رعب از یکسو و نشان دادن اقتدار نظام از سوی دیگر مردم را ولو قسری به سوی خط انقلاب و رهبری خواهد کشید. در چنین شرایطی نیروهای ما شمشیر تیز ولایت خواهند بود. و هر کس بخواهد این شمشیر را کُند نماید به ولایت خیانت کرده است. وقتی میگوئیم«والذین معه اشداء علیالکفار رحما بینهم»خیال نکنید که فقط آمریکا و اسرائیل هستند. سرانگشتان و ستونپنجم آنها در«بینهم»هم دیده میشود. مگر بحث عوام و خواص یادتان رفته که حتی خواص طرفدار حق هم دو دستهاند و دائما باید یک دسته از آنها تصفیه شوند».دوهفتهنامه عصرما در ادامه مطلب در پاسخ مینویسد:«مطلب به اندازه کافی گویا است.از کرهاندیشی درباره طبیعت انسان شروع میشود و به تحلیلی سراپا مغلوط و مغشوش میرسد و سرانجام به کره راههای رهنمون میشود که به خشک و تر رحم نمیکند.پردازش تخدیری از سرشت انقلاب که نیروهای جبهههای را به تروریستی شبه فرقانی تبدیل کرده و با بستن چشم او سلاحی را به دستش میدهد تا از عالم و آدم انتقام بگیرد.کسی که دائما تحت فشار روانی قرار دارد و به او تلقین میکنند که داری در محاصره کامل قرار میگیری و دشمن تا دو قدمی تو جلو آمده است، منتظر است تا کسی حکم شرعی شلیک را به او بدهد».
*سرانجام وزارت اطلاعات طی یک بیانیه رسمی عنوان کرد:
«عدهای از افراد کجاندیش و خودسر وزارت اطلاعات در قتل های اخیر دست داشتهاند».
https://m.facebook.com/story.php?story_fbid=1567954469939308&id=243698112364957
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.