شب اقامتگاهِ بیدارىست، بر روز فقط گله سلطنت مىکند؛ شب عزیزتر است، کسى نیست خرابش کند؛ شب بى صاحب و تنهاست، رییس ندارد چون گله در شب هیچ کارهست. به پیر و مراد، رهبر و چوپان، فقط گله آب مىدهد؛ اگر گلهاى در کار نباشد، گِلهاى نیز در بین نخواهد بود و آزادى به روز شبیخون خواهد زد. شب آنارشیست است چون واقعىست؛ واقعىها همه اختلال روانى دارند و آنها که عادى هستند، واقعى نیستند؛ روح و روانشان مهار شده؛ آنها چون اسبى رام در گله آرام گرفته، یادشان دادهاند خودشان نباشند؛ آنها فقط دنیا را با گوشت و پوست خالى انبار کردهاند. جماعتى قانع به آنچه هست، به آنکه وانمود مىکنند هستند اما نمىدانند که نیستند. آنها خودتانید، خودِ ما، این جمعیتِ تنها. تنهائىِ ما را تنها نزدیکانِ ما تولید مىکنند نه آنها که از ما دورند؛ آنها شما نیستند، چون واقعىترند، و مىمانند.
آنها که واقعىترند هرگز خودشان را نمىکشند چون بر این واقفند که مرگ فقط تنهاترشان مىکند.
هى شما که منتظرید! پیش از آنکه بمیرید، اگر که آزادى طلب دارید، به اجتماع بلاهت دخیل نبندید؛ خر که ممکن نیست سر بالا کند، گاوها سر به زیرند، براى همین ماما مىکنند، دنیاى بى من طویلهى عوام است، گوسفندها ناچارند فقط بچرند. فروتنى دستاوردِ منحط اخلاق است، جایىست که فردیت را ذبح مى¬کنند، براى همین هى تو! دیگر نباید از من فرار کنى، مغرور هم نباش، تا مىتوانى غرور داشته باش، خیلىها بىخیالِ غرورشان مىشوند که با خیلىها باشند، فقط معدودى بىخیالِ خیلىها مىشوند تا غرورشان باشد، غرور باید باشد! پستترینِ آدمها آنهایند که غرورت را هدف قرار دادهاند!
امان نده!
لهشان کن!
متنی از کتاب دیل گپ – شماره ی ۹
جمعه, ۵ام آبان, ۱۳۹۶
منبع این مطلب کتاب دیل گپ
نویسنده مطلب: علی عبدالرضاییمطالب منتشر شده در این صفحه نمایانگر سیاست رسمی رادیو زمانه نیستند و توسط کاربران تهیه شده اند. شما نیز میتوانید به راحتی در تریبون زمانه عضو شوید و مطالب خود را منتشر کنید.

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.