این مقاله مربوط به سخنرانی علی عبدالرضایی در گروه تلگرامی کالج شعر است که به صورت مقاله پیاده شده و در مجلهی فایل شعر ۳ منتشر شده است.
شما میتوانید فایل صوتی این مقاله را در ساوند کلاود نیز دنبال کنید.
دستهای از مفاهیم، تعریف خاصی ندارند و معنای آنها در قالبهای مختلف، نیاز به بررسی و کشف دارد. شهود از آن دسته است. شهود در معنای لغوی، بر مشاهده کردن، به عینیت رسیدن و ظاهر کردن دلالت میکند. همچنین، شهود به دو دستهی حصولی و حضوری تقسیم میشود.
شهودی که با علوم اکتسابی، خرد و اطلاعات رابطه دارد و یا به بیان سادهتر، هر کشفی که از طریق دانش خود شخص و نتیجه گیریهایش در محیط تخیل به دست آید”شهود حصولی” یا “علم حصولی” نامیده میشود.
بخشی از شهود، حضوری است، که غالبن به سلوک عرفانی مربوط میگردد؛ علم یا شهودی که در پیامبران، عرفا و متصوفه مشاهده میشود، از این گونه است. این قسم از شهود حالتی است که اصطلاحن”اشراق” نامیده شده و به مشاهدهی “حال یا مقام” خاصی در یک لحظه، بدون هیچ واسطهی مادی دلالت می کند؛ که این حالت نوعی حالت شیزوفرن به حساب میآید.
اغلب پیامبران هم، به همین حالت شیزوفرنی دچار بودند. البته چنین رأیی به این معنا نیست که نیل به شهود حضوری، صرفن به معنای بیمار بودن شخص باشد. پیامبران و عرفا در واقع، در حال”جذبه” که نوعی استغراق معنویست – و در اصطلاحهای علوم دینی”وحی” نامیده میشود – خواه در بیداری و با چشمان باز و خواه در بیداری با چشمان بسته، تصاویر، مناظر، اصوات و کلماتی را میدیدند که پس از ارتباط آنها به منابع الوهیت، به تأویلها و تعابیر عرفانی و بعضن فلسفی میپرداختند.
البته مشاهدهی این تصاویر محدود به پیامبران و انسانهای خاص نیست؛ بلکه، هر کسی با تمرین و تمرکز، به”شهود حضوری” خواهد رسید:
تصور کنید در اتاقی دراز کشیده، چشمهایتان را به اندازهی فاصلهی دومژه، باز نگه داشتهاید. به تدریج، نوری که از روزنهی مژهها وارد چشم میشود، به کمک تخیل، موجب خلق تصاویری مقابل چشم شما خواهد شد. پلکهای چشمانتان در این حالت، دو جهان ماکروسکوپیک هستند که در حدِفاصل آنها جهانی میکروسکوپیک وجود دارد که تصاویر مقابل شما، بخشی از آن است. هر فرد براساس دانش و اطلاعات خود، تعریفی از این مشاهدات ارائه میکند و عدهای هم آن را به موجودات ماورا الطبیعه(جن و انس) ربط میدهند.
این در حالی است که، موضع حقیقی ما در مقابل چنین مباحثی”نمیدانم” است. جهان و کائنات همواره برای ما یک”نمیدانم بزرگ” است. هزاران پدیدهی غیرقابل توضیح در جهان وجود دارد که این دست مشاهدات نیز، نمونهای از آنهاست. حواس انسان در محدودهی خاصی عمل میکند، گوشهای ما فرکانسهای خارج از محدودهی خود را نمیشنود و چشم ما، تنها توانایی دیدن چیزهایی را دارد، که حضور مادی داشته باشند. به این ترتیب، هر لحظه امکان حضور شخصی در کنار ما وجود دارد که توانایی دیدنش را نداریم.
عرفا، مشاهدهی این تصاویر ناگهانی و بدون توضیح، یا در واقع رسیدن به شهود حضوری را، مشاهدهی”معبود” یا به اصطلاح، پرده کشیدن از رخ دوست قلمداد میکردند.
شهود حضوری در حقیقت، معرفتی ناشی از قلب است که به وسیله تصفیه روح، سیر و سلوک از راه تجربه و حس، بدون نیاز به علوم دریافتی به وجود میآید. شهودِ حصولی و حضوری در کنار هم، موجب خلق و شهود در معنای حقیقی آن میشوند.
با توجه به توضیحاتی که پیشتر آمد، این سؤال مطرح است که شهود، در شعر چگونه اتفاق میافتد؟
زمانی که در شعر، خیال شاعرانه به پرواز در بیاید، شاعر به شهود دست پیدا میکند که تاثیرهای آن در شعرش، منعکس میگردد. رسیدن به چنین شهودی از عهدهی هر کسی ساخته نیست، به همین جهت است که شاعر، از انسانهای عادی بسیار فاصله دارد.
“شهود عقلانی” شهودی است که از طریق حصولی به دست می آید. دکارت معتقد است که شهود عقلانی به معنای”بداهت عقلی” است. یعنی در آن ابداع وجود دارد و برای دستیابی به آن باید خلاقیت نیز وجود داشته باشد. به اعتقاد دکارت، عقل باید”معلوم” را به شهود برساند، که ما این دیدگاه را”علم بدیهی” مینامیم. “علم بدیهی” آنچیزی را شامل میشود که با توجه به دادههای قبلی معلوم و آشکار است و بتوان به وسیلهی آن معلوم، به حالتهای عینی رسید.
یعنی رسیدن از یک”معلوم ذهنی” به”شهودی عینی” که همه چیز را بدیهی میداند. مثل مشاهدهی معبود، که امری ناممکن است و ناممکن بودن آن بدیهی است. همهی دادههایی که در ذهن وجود دارند، سبب ساخت عینیتی میشوند که به آن” شهود” گفته میشود. مثلن شما اشیا را میبینید. ولی ادراک حسی قابل رؤیت نیست.
یک شی را وقتی میتوان دید که بتوان آن را حس کرد. به وسیلهی لمس کردن یا بو کردن و…
اما، گاهی بدون دخالت ادراک حسی نیز میتوانید آن شی را مشاهده کنید، که به چنین حالتی هم”شهود” میگویند.
نمیدانم تا به حال برایتان اتفاق افتاده است که ناگهان پشت پلکتان تصویری را مشاهده کنید و در مغزتان فضایی شکل بگیرد، یا نه. این اتفاق ناگهانی، همان”شهود” است.
و اما شهود شعری چیست؟
شما برای یک لحظه در موقعیتی قرار میگیرید، به گوشهای نگاه میکنید. به شی خاصی چشم میدوزید. شیئی که هالهای در اطرف خود دارد که نمیتوان آن را با چشم غیرمسلح دید.
حتا اگر به برادر خود، وقتی وارد خانه میشود، دقیق نگاه کنید اطراف چهرهاش رنگی وجود دارد. یعنی همهی آدمها در اطراف خود یک هالهی نورانی، اهورایی، دارند. که برای دیدن آن باید خوب و دقیق نظاره کرد.
هنگام نگاه کردن به یک شی اگر تمرکز داشته باشید و این تمرکز با حسی خاص و عاطفهای همراه شود، صحنهها و چیزهایی به نظر انسان میآید که کشفهایی پیرامون آن متمرکز هستند و همین کشفها، بدل به نوعی شهود میشوند. شهود باید برای خود شما اتفاق بیفتد تا درک مستقیمی از آن داشته باشید.
بنابر مطالبی که گفته شد، به طور خلاصه، شهود چیست؟ چیزی را مشاهده کردن، به مشاهده در آوردن چیزی، احضار چیزی، حاضر کردن چیزی… آنچه که با احضار کردنش به وسیلهی شما، دیگر غیب نیست.
آنچه که از غیبت به درآمده و پنهان نیست.
مثلن دختری که چادری بوده و شما این چادر و حجابش را کنار زدهاید.
آیا شهود در شعر همین است؟
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.