هنر ابرازی است که باید در راه آزادی و سوسیالیسم  ، توسط کمونیستها بکار گرفت شود…

چون هنر براساس نیازهای عاطفی و مادی، بنا به شرایط خاص اجتماعی در ذهن انسان با تصاویر هائی متفاوت در رنگهای مختلف خلق می شود هنر را نمی‌توان  طبقاتی یا حزبی تصور کرد اما برای پیش برد اهداف سیاسی می توان از آن استفاد کرد….»

به همین دلیل من هیچ وقت در دام تقسیم بندی‌های روشنفکرانه ی اجتماعی یا طبقاتی  نیافتادم.
«طبقاتی بودن هنر برای من، قابل فهم نیست»

«دعوت به یک بحث از سوی کانون هنری کومه له»
فکر می‌کنم  مرداد ۱۳۶۸ بود
دراردوگاه بوته «کانون هنری‌ کومه له » یک جلسه بحث در مورد هنر طبقاتی،  توسط وریا ناظری برگزار و سخنران آن فاتح شیخ بود..

من هم  دعوت شده بودم. علیرغم مخالفت  رفقای گروه «بانگه واز» رفتم..
 زنده‌یاد ناصر جلالی نیز با من همراه بود.
 قبل از رفتن با سیاوش مدرسی که خیلی به هم نزدیک بودیم. گفتگوئی کوتاه داشتم، نظرات او در مورد هنر نیز برای من جالب‌تر  بود. او نیز به جلسه آمد.هدف من هم نزدیکتر کردن رفقائی که هنرمند و یا ذوق هنری داشتن به هم در  تشکیلات بود…»

*هنر جدا از احساسات وخلاقیت های انسانی می توان بعنوان یک ابراز از آن استفاد کرد…

 برای تبلیغ اهداف سیاسی، یا برای تجارت و غیره، برای نفوذ بر توده ی مردم، تا برای بهتر تاثیرگذار بودن در جامعه….»

*در مقر رادیو حزب کمونیست ایران بودیم که غلام کشاورز با حمه آسنگران وارد شدند  ما به احترام بلند شدیم مجید و خالد با اشاره به من گفتند او غلام کشاورز است.

من و ماجد تا آن لحظه از نزدیک غلام کشاورز را ندید بودیم اما از وجودش شاد شدیم و برای من واقعا خوشحال کننده بود یکی از رفقائی قلم به دست که مقالات او را من با کمال میل مطالعه می کردم.

بعد از ناهار، به سالن ورزش رفتیم
من و  ماجد همراه با غلام کشاورز و محمد آسنگران  یکی دو نفر دیگر بودند متاسفانه  اسمشان را به خاطر نمی‌آورم 

 میز  پینگ-پنگ قشنگی وجود داشت اول غلام بود که راکت را در دست گرفت اگر اشتباه نکنم  محمد آسنگران. ماجد جلالی هر کدام چند دقیقه با او بازی کردند  بعد  از آنها من از غلام خواهش کردم چند دقیقه با من  نیز بازی کنند
بازی او حرف نداشت زیبا و سریع بود
و من شیفته راکت و توپ بازی پینگ‌پنگ برای چند لحظه لذت بخش بود….

غروب در سالن عمومی برای شرکت در جلسه آماده شدیم. شاید پنجاه نفری می شدند، فاتح شیخ  بعنوان سخنران، مصلح«ربیوار»محمد آسنگران و چند نویسند و شاعر کورد عراقی،
رفقا صدیق کمانگر و غلام کشاورز کنار هم نشسته بودند
من و ماجد سیاوش مدرسی.محمد آسنگران کنار هم،  رفقا زیادی بودند.
کا فاتح بحث را شروع کرد فاتح واقعا سخنران بود و زیبا حرف می زند رفقا صدیق کمانگر، غلام  کشاورز. سیاوش مدرسی،  مصلح هر کدام نکاتی را بیان کردند….

من سعی کردم فقط گوش کنم تا بتوانم جوهر بحث را بفهم، و از این جلسه نهایت استفاد را ببرم،
مشکل من در آنموقع  تا به امروز  هنر را بعنوان یک ابراز می ببینم که می شود مثل هر کالای جذاب به خدمت گرفت این کالا خریدنی ست. همانطور حکومتها برای فریب و جذب مردم و تزریق جهل و خرافات از آن برای نفوذ و فریب مردم استفاد می کنند.
.
در پایان جلسه با حضور سیاوش و  صدیق کمانگر بحث نشریه هنری کانون  را پیش کشیدم
خیلی با احتیاط و رفیقانه بدور از هر غرضی  پیشنهاد و انتقاد خودم  را با فریدون ناظری در میان گذاشتم. 

“رفیق فریدون ما باید از کم شروع کنیم تا به کیفیت بالا برسیم.  عزیز ما یک تائتر دو دقیقه‌ی برای رادیو ساختیم  و شما یازده  ورق کاغد در نقد آن  نوشتید،
وقتی ما ابرازی برای نشر کارهای هنری خودمان نداریم. پس چگونه دیگران بتواند ما را قضاوت کنند،  چگونه شادابی رفقا را که خسته از منطقه بر می گردند در اردوگاه فراهم کنیم…

من خوشحالم ترانه های رفیق مصلح بر سر زبان کودکان در شهرهای کردستان است

یا رفیق فریبرز فخاری چگونه در اوج بی امکاناتی توانستند با ساختن آهنگها انقلابی  تاثیر گذار باشند امروز هنر برای نفوذ در قلب  مردم لازم است. و شما بعنوان مسئول یک نشریه می توانید بهتره عمل کنید.

 در سی سال گذشت متاسفانه رفقایی ما  نتوانستند  جایگاه سیاسی صدیق کمانگر بعنوان کمونیست را، بعنوان یک رهبری توده‌ی و به معنا واقعی در جامعه کردستان به تصویر بکشند و این  یک ضعف بزرگ  در بازگو کردن ما  برای  تاریخ،  تاریخ رهبران عملی و جنبشهای توده‌ی ست که ما باید در آن
اندیش کنیم فعال باشیم اگر خودمان پیر شدیم تجربیات و فداکاریها انقلابیون  را به نسل جدید می توانیم منتقل کنیم که چگونه ارتباط نسل انقلابیون بر آمده از انقلاب ۵۷ پرچم نه به حکومت اسلامی و خمینی را در کردستان بر افراشتند. و در این راه جان باختند…

ضعف ما در بازگویی کردن تاریخ پر افتخار هزاران کمونیست که‌ توسط متجاوزین جمهوری اسلامی یا حزب دمکرات کردستان ایران در کوههای کردستان جان باختند یک ضعیف برجسته است و باید اصلاح شود ما در مورد رفقائی که توسط  حزب دمکرات جان باختند لکنت زبان می گیریم که این انصاف نیست، مصلحت و مماشات تنها بی انصافی نیست بلکه خیانت آگاهانه است….

همچنان رفیق  غلام کشاورز «بهمن جوادی» یکی از کمونیست های برجسته‌ی جنبش آزادیخواهی و برابری طلب در تاریخ معاصر ایران است
ترور غلام کشاورز بدلیل فعالیت‌های کمونیستی در سطح جهان بود غلام کشاورز یک نویسند توانا، یکی از  متفکرین جنبش کمونیستی درایران بود
مثل کاک فواد، مثل دکتر جعفرشفیعی ، مثل صدیق کمانگر. با صدها چهره‌ی کمونیست دیگری که در راه آزادی و سوسیالیزم جان باختند

هنر یک ابراز است و باید  از آن برای تبلیغ و  اهداف سیاسی،  برای نفوذ بر توده ی مردم استفاد کرد……

چند روز بعد از این جلسه در مقر  گردان شوان نشسته بودیم ما علیرغم اینکه به این حقیقت آگاه بودیم که بی بی سی رسانه‌یی دست راستی است « یک حزب دست راستی» ولی به آن گوش می کردیم‌ 

چهارم شهریور ۱۳۶۸ بود که رادیو بی بی سی در پخش خبری خود” بهمن جوادی  یکی از رهبران کومه له در قبرس به ضرب گلوله جلو چشمان مادرش کشته شد”. 

ما اول نقشه را نگاه کردیم تا ببینم قبرس کجاست!
تلخ تر، آنکه نمی دانستم  بهمن جوادی همان رفیق غلام کشاورز است…
.
متاسفانه حکومت اسلامی چند روز بعد از ترور رفیق غلام،  توانست صدیق کمانگر این رهبری توده ی و توانا را نیز ترور کند…

من هنوز بعد از ۳۳ سال  غم آن همه اتفاق، آن همه فاجعه را نمی توانم فراموش کنم حوادث پی در پی بمباران شیمیائی اردوگاه بوته توسط دولت عراق  فاجعه گردان شوان ضربات تند حکومت اسلامی به جنبش کمونیستی ایران که نمی شود به راحتی از آن گذشت.

۱۲سپتامبر ۲۰۲۲میلادی
#شمی_صلواتی

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)