در ابتدای مصاحبه خودتان را به صورت کوتاه معرفی کنید؟

 

میترا پورشجری هستم. دارای مدرک لیسانس شیمی از دانشگاه دولتی مشهد. و به دلیل دستگیری پدر وبلاگ نویس “محمد رضا پور شجری” ملقب به “سیامک مهر”، ناچار به گریختن از ایران شدم. که اگر اقدام به ترک کشور نمی کردم قطعن دستگیر و به اتهام های واهی مختلف توسط قاضی های ناعادل و طرفدار حکومت، همچون پدر بی گناهم به مجازات سالها زندان محکوم می شدم.

 

مختصری از چگونگی دستگیری پدرتان را توضیح دهید؟

 

میترا پور شجری: پدرم در تاریخ (۲۱ شهریور ۱۳۸۹)  توسط نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی در منزل مسکونی اش در شهر کرج دستگیر، و بعد ازآن نیز او را به زندان گوهر دشت کرج انتقال دادند. تا قبل از این اتفاق مرتباً  تماس تلفنی داشتیم ، متاسفانه کسی جواب تلفن را نمی داد. به این خاطر نگران شدم و به منزل پدرم آمدم. به اتفاق چند نفر وقتی  وارد خانه شدیم دیدم که  اطاق پدرم بهم ریخته است، و اینکه در منزل بابا مورد حمله کسانی قرار گرفته است! مراتب صحنه را به پاسگاه محله خبر دادیم. به بیمارستان شهر رفتیم تا که شاید آن ها اطلاعی ازاین حادثه داشته باشند. به مسئولین زندان گوهر دشت نیز اطلاع دادیم که آنها هم اظهار بی اطلاعی می کردند. خلاصه بعد از حدود یک هفته پی گیری مداوم به ما خبر دادند که پدرم در زندان گوهر دشت کرج بازداشت شده است. بعدا نیز در ملاقات حضوری از خودش شنیدم که در هفته اول دستگیری مورد بازجوئی  شبانه روزی و کتک کاری های وحشیانه از طرف بازجویان اطلاعات جمهوری اسلامی قرار داشت.

 

چند وقت بعد از دستگیری موفق به ملاقات با پدرتان شدید؟

 

اولین دیدار با پدرم بعد ازگذشت ۱۰ ماه از تاریخ بازداشت او صورت گرفت. در حقیقت بعد داد گاه اول بود. برای اولین مرتبه پس از این همه زمان در حالی پدرم را دیدم که دستبند به دست راهی دادگاه بود! در همین لحظه بود که با دوربین همراه عکسی از پدر در حالیکه دستبند به دستش زده بودند گرفتم. و در روز بعد عکس فوق را به همراه خبر دادگاهی شدنش به رسانه های خارج از کشور اطلاع رسانی کردم، و این خبر در ابعاد گسترده ای در سایت های ایرانی نیز پخش گردید. ( ضمنن روز و ساعت دادگاهی شدن بابا را یکی از دوستان او به ما اطلاع داده بود). بعد از دادگاه قانون ممنوع الملاقات بودن لغو گردید و اجازه ملاقات داشتیم.

 

در کل برخورد نیروهای بازجوی اطلاعات جمهوری اسلامی با دختر زندانی سیاسی چگونه بود؟

 

میترا پور شجری: بارها، و ساعت ها از قبل از دادگاهی شدن پدرم مورد بازجوئی نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی واقع شدم. و گاهن زمان  بازجوئی ها به شش ساعت هم طول می کشید. سوآلات اوایل باز جوئی این بود که آیا شما از “کافر” شدن پدرتان اطلاع داشتید یا نه! و از من می خواستند که هر اطلاعاتی را که در مورد کارهای پدرم می دانم را به آنها بگویم. با چه کسانی در رابطه بود؟ آیا شما از مقالات او در نقد دین اسلام، و وبلاگ “گزارش به خاک” اطلاعی داشتید؟ پدرتان با شما در ارتباط با دشمنی با اهل بیت صحبت می زدند؟ و بسیاری در حول این موارد… و درعین حال بازجوی اطلاعات از من می خواست که خبرهای مربوط به زندانی شدن بابا را به رسانه های خارج کشور اطلاع رسانی نکنم. دلیلشان هم این بود که پخش خبر فوق در خارج از مرز های ایران کمکی به ایجاد بهبود وضعیت پدرت  نخواهد نمود، به غیر از اینکه بهانه ای برای رسانه های خارجی است که بر علیه جمهوری اسلامی تبلیغات منفی راه بیندازند. و درمراحل بعدی بازجوئی روش کارشان تفوات اساسی پیدا کرد. به من گفتند که با خبر شدیم که شما دردوران دانشگاه دانشجوی توانا و مستعدی بودید، که  در صورت همکاری با ما،  می توانیم  شرایط ادامه تحصیلتان را در یکی از دانشگا های معتبردر کشورهای خارجی را مهیا نمائیم! همکاری با اطلاعات سرکوبگرحکومت مستبد جمهوری اسلامی برعلیه پدرزندانی سیاسی ام، بمنطور پیشرفت های شخصی! اینگونه است روش کار بازجویان اطلاعات جمهوری اسلامی با خانواده زندانیان سیاسی در ایران!

 

سوآل آخر اینکه دلیل اصلی خروجتان از ایران چه بود؟

 

همانطور که در بالا اشاره کردم مامورین اطلاعات جمهوری اسلامی در ابتدا به من پیشنهاد همکاری، با وعده های زیادی را دادند که بنده حاضر به پذیرش آن ها نشدم. و دقیقن برخلاف خواستشان مرتبا از وضعیت سخت و غیر انسانی و شکنجه های پدرم ازداخل زندان به خارج کشور خبر برسانی می کردم. و همچنین رفتار خشونت آمیز مامورین زندان با زندانیان سیاسی، وخانواده هایشان را که شخصا در ملاقات های حضوری شاهد بودم را گزارش می دادم. که در ادامه چنین عملکرد های افشاگرانه بر علیه سران جمهوری اسلامی بود که باعث عصبانیت مسئولین حکومتی قرار گرفتم. آنها ابتدا شروع به تهدید کردن  نمودند. و در نهایت جهت دستگیری من به خانه مسکونی ام من وارد شدند که بعد ازاین مسئله احساس خطراز دستگیری و زندان باعث شد که تا قبل از ترک غیر قانونی از ایران مدتی را بصورت مخفیانه زندگی کنم.

 

با تشکرفراوان  از وقتی که در اختیار بنده گذاشتید

 

میترا پور شجری: و با سپاس از شما

 

شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۱

۰۹/۰۲/۲۰۱۳

 

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com