سحاب سپهری
سازمانهای سیاسی – نظامی مسلح متعددی از سالهای میانه دهه ۱۳۴۰ با هدف براندازی نظام شاهنشاهی به صورت موازی هم و به شکل مخفی شکل گرفتند. تشکیل سازمانهای زیرزمینی برای مبارزه مسلحانه به تهران محدود نبود و شامل مناطق متعدد ایران می شد، که در این میان می توان از شهرهای منطقه مرکزی ایران (اصفهان، فارس و لرستان)، منطقه شمالی (گیلان و مازندران) منطقه شمال شرقی (خراسان)، منطقه شمال غربی (آذربایجان) و منطقه غربی (کردستان) نام برد.
یک گروه به رهبری شریفزاده، معینی و ملا آواره شلماشی تبلیغ مسلحانه به عنوان بخشی از مبارزه سیاسی را در کوهستانهای کردستان شروع کردند. این گروه کردی در سال ۱۳۴۷ سرکوب شد و این موضوع به روزنامهها کشیده نشد؛ ولی داستان آنها در منطقه کردستان فراموش نشد.
اولین درگیری آشکار مسلحانه به شکل جنگ چریکی در غروب ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ در شهرک سیاهکل، در جنوب شهر رشت و در بخش کوهستانی استان گیلان، رخ داد. یک تیم چریکی به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل حمله کرد تا یکی از اعضای خود را، که توسط ماموران پاسگاه سیاهکل دستگیر شده بود، آزاد کند؛ ولی آن عضو قبل از شروع حمله از پاسگاه سیاهکل به رشت منتقل شده بود. افراد تیم چریکی پس از خلع سلاح پاسگاه به کوهستان و جنگل عقب نشستند، ولی تیم از منطقه خارج نشد. فرمانده تیم ساده انگارانه انتظار یک حمله بزرگ از طرف حکومت شاه را نداشت.
حکومت شاه نیروی نظامی بزرگی را به مقابله با تیم چریک بسیج کرد و منطقه کوهستانی سیاهکل را از زمین و هوا به محاصره درآورد. افراد تیم که در کوهستانهای منطقه سیاهکل باقی مانده بودند در این تله گرفتار شدند. درگیری بین افراد تیم کوهستان و نیروهای نظامی چندین روز طول کشید و تمامی تیم در درگیریها کشته شده و یا طی روزهای بعد دستگیر شدند. افراد دستگیر شده تحت بازجوییهای همراه با شکنجه قرار گرفتند و برخی در زیر شکنجه کشته شدند. تمامی افراد باقیمانده از تیم چریکی کوهستان در آخر اسفند ۱۳۴۹ اعدام شدند.
حمله ناموفق چریکی به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل و درگیریهای خونین در جنگلهای گیلان برای روزهای متمادی در صفحههای اول روزنامههای آن زمان منعکس شد و به این ترتیب بود که درگیری در جنگلهای سیاهکل به عنوان سراغاز جنبش سیاسی مسلحانه در ایران درآمد و حمله نافرجام به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل و درگیریهای خونین بعدی در جنگلهای آن منطقه به صورت یک خاطره تاریخی شکل گرفت. پس از آن برای نسلی از جوانان ایران هر بهار ارغوانهای گیلان یاد آن زمستان خونین را با خود میآوردند. تصویر بالا به نام تابلوی سیاهکل اثر بیژن جزنی در همین رابطه تهیه شده است.
حمله به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل طرح عملیاتی نداشت و جنگ چریکی در کوهستان های گیلان با حمله نافرجام در سیاهکل خاتمه یافت؛ ولی درگیریها نظامی به سبک جنگ چریکی در شهر توسط سازمانهای مسلح متعددی ادامه یافت. حکومت شاه از سال ۱۳۵۰ سیاست فضای نظامی را در جهت مقابله با فرایند مبارزه مسلحانه در شهرها، تشدید کرد. به این ترتیب بعد از سال ۱۳۵۰ در حالی که در کشور به طور رسمی حکومت نظامی اعلام نشده بود، بسیاری از محدودیتهای حکومت نظامی در ایران اعمال میشد.
ساواک بعد از سال ۱۳۵۰ به عنوان بخشی از «سیاست فضای نظامی تشدید شده» بسیار فعال شد. تشکیل «کمیته مشترک ضد خرابکاری» در بهمن ۱۳۵۰ صورت گرفت. «کمیته مشترک ضد خرابکاری»، که در زندان مخوف معروف به کمیته (در نزدیکی میدان توپخانه) سازماندهی شده بود، ابزار سرکوب برای سیاست «فضای نظامی تشدید شده» بود.در «کمیته مشترک» نمایندگانی از اداره کل سوم ساواک، اطلاعات شهربانی، رکن دو ارتش، رکن دو ژاندارمری و دیگر سازمانهای امنیتی رژیم شاه عضویت داشتند. رهبری «کمیته مشترک» در عمل در اختیار ساواک بود، اگر چه رئیس کمیته مشترک در دورههایی از ماموران اطلاعات شهربانی بود.
ساواک از سال ۱۳۵۰ به بعد در همه چیز، از انجمنهای ادبی دانشجویی تا فعالیتها صنقی کارگری، هستههای چریکی میدید. پروندههایی را هم که ساواک حاضر میکرد برای تعیین مجازات به دادرسی ارتش میفرستاد و مجازاتهای تعیین شده در دادرسی ارتش و دادگاههای نظامی هم بر پایه نظر ساواک بود. به این ترتیب ساواک میبرید و دادرسی ارتش میدوخت. آنها هم از سال ۱۳۵۰ به بعد مرتب سطح مجازاتها را بالا میبردند. مثلا برای کاری که در سال ۱۳۴۹ یکی دو هفته بازداشت همراه داشت در سال ۱۳۵۲ منجر به چند سال زندان میشد. تعداد زندانیان امنیتی، عنوان آن زمان برای زندانیان سیاسی، از سال ۱۳۵۰ به بعد افزایش یافت. اعدام مخالفان سیاسی از سال ۱۳۵۰ به بعد بسیار معمولتر شد. برآورد می شود تعداد زندانیان سیاسی در بند در میانه دهه ۱۳۵۰ سه تا چهار هزار نفر بود. مخالفان شاه این تعداد را به صورت اغراق شده تا دویست هزار نفر اعلام می کردند. جنگ چریکی شهری در طول پنج سال نیمه اول دهه ۱۳۵۰ ادامه یافت و در این مدت ساواک توانست ضربه های مهلکی به رهبری و اعضای سازمان های پیرو مشی مبارزه مسلحانه وارد آورد.
اعمال سیاست فضای نظامی تشدید شده توسط حکومت شاه اگر چه توانست به درهم شکستن سازمانهای پیروی مبارزه مسلحانه کمک کند، ولی خود سبب بالا رفتن نارضایتی عمومی در سطح جامعه شد، که آن نارضایتی خود عاملی کلیدی در تشدید بحران در پائیز ۱۳۵۷ بود که به شورش مسلحانه در طول روز ۲۱ بهمن و در نهایت قیام عمومی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ منجر شد.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
نوشتههای این سحاب سپهری مشکوک هستند. اگر او حرف حسابی دارد چرا مرتب به استاد گیر میدهد. استاد سمبل استقلال و آزادی هستند. اگر خمینی در تهران مثل وقتی که او در پاریس بود از استاد حرف شنوی داشت، در آن صورت ولایت جمهور مردم پیاده شده بود و حالا ایران گلستان شده بود. اقتصاد توحیدی استاد حرف ندارد، ولی متأسفانه نشد که پیاده شود.
شنبه, ۲۱ام بهمن, ۱۳۹۱