افتادهام در عمیق
و دست به دامن نمیبرد شب
اگر رشد کند در رحمم تاریک
ویار مقنى چاهیست بیآب
میکند
تا یوسفی در من رشد
لگدهاش
پرت کند حواس
بیآنکه بربخورد به کسی
چیزی
حتی به زمین که قیم تنهاییست
در حال ناجورم
و سر کردهام از نه
آنقدر که دیگر به هم نمیرسد
دکمههایی
که پرت میکندم در مصر
تا دست بردارم از لباس
و در دره اى خلاص
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.