باز هم قرار است از پست راک بگوییم. از این ژانر عجیب و غریب که انگار هر چه جوانتر باشد، اصالت بیشتری دارد. پست راک مملو است از حرفهای نو و ایدههای بکر، با گروههایی استثنایی که با وجود آنکه فقط چند سال از عمرشان میگذرد، با وجود آنکه زبانشان تکراری بنظر میرسد، اما هر کدام هزاران حرف نگفته و دنیای از خلاقیت دارند. اینبار میخواهم از گروهی بگوییم که در این چند سال هر بار به دلیلی صحبت از او به تاخیر افتاد. اواخر سال ۲۰۰۶ در اتریش، کنار کوههای آلپ، چهار نفر به قصد آنکه با افسردگیشان بجنگند دور هم جمع شدند تا با تبدیل افکارشان به موسیقی دنیا را در آن شریک کنند. سه سال طول کشید تا اولین اثرشان منتشر شود، اما نتیجه چیزی بود با زیبایی وصف ناشدنی و گروهی به اسم Our Ceasing Voice. آنها امبینت را به بازی گرفتند، پست راک را به زیر کشیدند، کلام را به اسارت بردند، تا بتوانند دردشان را در قالب یک موسیقی تمیز و خالص با دیگران به اشتراک بگذارند.
سال ۲۰۱۱ اولین آلبوم رسمی آنها با عنوان When The Headline Hit Home منتشر شد. این آلبوم دنبالهای بود بر داستانی که راوی آن، سباستین اوبرمیر (گیتاریست و برنامهریز گروه)، در اولین EP گروه در سال ۲۰۰۹ با عنوان Steadied Stars In The Morphium Sky آغاز کرده بود. داستانی تیره و غمانگیز با دنیایی شکننده و عاری از هر روشنایی. (اگر زبانم لال این آلبوم را ندارید بصورت رایگان از صفحه Bandcamp گروه دانلودش کنید)
حالا در همین ابتدای سال ۲۰۱۳ دومین آلبوم استودیویی آنها به اسم That Day Last November منتشر شده است، با هشت آهنگ و مدت زمان ۴۰ دقیقه. بگذارید بگویم اینجا چه خبر است. میتوانید تمام آلبوم را در یک جمله خلاصه کنید: «زمان، مرهم تمام دردهاست» این همان حرف مسخره و احمقانهایست که وقتی به مصیبتزدهای میرسیم تحویلش میدهیم. این را میگوییم چون حرف دیگری برای گفتن نداریم، چون کاری از دست ما ساخته نیست، چون ما در قبال بدبختی دیگران عاجزتر از گرفتاری خودمان هستیم. اما همین جمله ممکن است خودش به شکل دیگری زخم جداگانهای بسازد و درد جدیدی را اضافه کند. اصلا شاید آن فرد دلش نخواهد دردش مرهم داشته باشد، شاید دلش نخواهد فراموش کند، شاید دلش بخواهد تا ابد یاد و خاطرهاش را نگه دارد… و این تمام حرف آلبوم جدید Our Ceasing Voice است: «دست از سرم بردارید! نمیخواهم فراموش کنم. نمیخواهم بهتر شوم»
این آلبوم با چنین کانسپتی شروع میشود و با همان خاتمه مییابد. حالا دیگر از آن گروهی که ناله سر میداد و غر میزد و بغض میکرد، گروهی که در آلبوم قبلی در کل فقط چند جملهی ساده، در دو – سه تا آهنگ، به زبان آورده بود خبری نیست. حالا Our Ceasing Voice آنقدر حرف برای گفتن دارد که نالهاش به فریاد، غر زدنهایش به اعتراض و بغض کردنش به ضجه تبدیل شده است. حالا تمامی آهنگهای آلبوم جدید با وکال همراه است، با ترانههایی که رنگ و طعم مضاعفی به موسیقی غمانگیز آنها بخشیده است. این چنین است که آلبوم با Afterglow آغاز میشود. آهنگی که در اصل به نیت حسن ختام ساخته و ضبط شده بود، اما بعد تصمیم بر آن شده که بعنوان آغازگر آلبوم انتخاب شود. به خاک افتادنش را میبینید؟ از جا برخواستن و فریاد زدنش را میشنوید؟ «چه میشد اگر فراموش نمیکردیم؟ چه میشد اگر پشیمان نمیشدیم؟…» این وکال به شکل مشخصی جدید است. همین فریاد باعث میشود که بتوانیم موسیقی رو پست متال بنامیم. این آهنگ کوتاه در هر جای آلبوم که باشد میتواند بهترین خلاصه را برای محتوای آن ارائه کند.
دومین آهنگ، Until Your Chest Explodes، اولین سینگل آلبوم است که یک ویدئوی درست و حسابی هم به همراه دارد. لیریکس این آهنگ را متئو رایان نوشته و خودش هم آهنگ را خوانده است. یعنی ماجرا از این قرار بوده که سباستین، گیتاریست و برنامهریز گروه، آهنگ را برای رایان فرستاده تا او لیریکسی برای آن بنویسد. اولین چیزی هم که توجه رایان را جلب کرده غم پنهان شده در آهنگ است که میخواهد خودش را آشکار کند. گیتار مضطرب به نظر میرسد و انگار ضربات درامز ثانیه شماری میکنند برای رها شدن، رها میشوند و مشتها را گره میکنند و فریاد میزنند تا در نهایت دوباره سرشان را خم کنند و به حال خود بازگردند. رایان میگوید «این آهنگ یک جنگ است، جنگی بر سر برابری و مساوات، و می خواهد از دنیایی بگوید که دیگر در آن وفاداری کهنه و برادری اولد فشن شده است. دنیایی که اقتصادش مرموز، بداخلاق و پیچیده است. جایی که امنیت، خیرخواهی و شادی در مقابل مالاندوزی عدهای رنگ میبازند» جالب اینجاست که حالا دیگر از آن پست متال ناشناختهای که در آهنگ اول شنیدیم خبری نیست. این یک آهنگ ایندی یا آلترناتیو است، چیزی شبیه اجراهای دیوید گری، چیزی که در هیچ جای دیگر آلبوم تکرار نمیشود، آهنگی که حتی پیام آلبوم را هم منتقل نمیکند. این آهنگ یکی از بهترینهای این آلبوم و این گروه است.
سومین آهنگ یک شاهکار است. One of these nights بیشک یکی از زیباترین مونولوگهای زندگیتان را به همراه دارد (ترجمهی آزاد این آهنگ را بطور کامل در وبلاگ دیگرم – اینجا – گذاشتهام که حتما باید آنرا بخوانید). حالا دیگر بهار شده و همه چیز در اطراف او در حال تغییر است. دنیا از حرکت نمیایستد. طبیعت دوباره، مثل همیشه، نو میشود. اما برای او دیگر هیچ چیز مثل قبل نیست. تو نمیتوانی چیزی را که دست از سرت بر نمیدارد فراموش کنی… این اولین آهنگیست که برای این آلبوم نوشته شده است. یعنی فوریه ۲۰۱۱، زمانی که تازه آلبوم اول منتشر شده بود، ساخت آن شروع شد و تا آخرین لحظات انتشار آلبوم جدید نیز همچنان دستخوش تغییر و تحول بود. این مونولوگ بینظیر کار سباستین با کمک متئو رایان است. مونولوگ که به پایان میرسد، پیانو و سینتی سایزر و درامز وارد میدان میشوند، ترومبون ناله میکند، گیتار آه میکشد، تا بتوانید نگاه مرد به سقف، سیگار در دستش و افکار در ذهنش را درک کنید.
چهارمین آهنگ باز سردرگمتان خواهد کرد. What used to be a battle song آنقدر عنوان خاص و ویژهای دارد که نمیتوان از روی آن به سادگی گذشت. آنها در این آهنگ نیم نگاهی به موسیقی دووم متال انداختهاند. اما کمی ماجرا فرق میکند. وکال فریاد میزند، اما در حقیقت نجوا میکند. صدا بالاست، اما سنگین نیست. موسیقی سرسامآور است، اما آرامش میدهد. این آهنگ یک شمشیر دو لبه است. یک بار دیگر عنوان آهنگ را ببینید. تا حالا به این فکر کردهاید که وقتی در نبرد شکست میخورید چه بلایی سر سرود پیروزی میآید؟ این مضمون این آهنگ است. اینکه هر جنگ و نبرد و مبارزهای که میخواهد باشد، وقتی که هنوز امکان پیروزی هست اما امیدی به آن نیست، سرود پیروزی که خاموش میشود، این سکوت به یک طرف دعوا اطمینان و به یک طرف ترس را هدیه میدهد. متوجه که هستید، چهار آهنگ از آلبوم گذشته و هر کدامشان یک ژانر را پررنگ کردهاند.
The Anniversary یک آهنگ نیست، بلکه یک تراژدی را بازگو میکند. لیریکس و اجرای این آهنگ نیز کار متئو رایان است. راوی حرف میزند، نمیخواند. استرس وجودتان را میگیرد. موسیقی خودش را به در و دیوار میکوبد. راوی داستان دو عاشق را بازگو میکند در سالگرد با هم بودنشان به کافهای میروند، بمبی آنها منفجر میشود، دختر میمیرد و پسر نجات مییابد. پیام آلبوم که در موردش حرف زدیم را به یاد دارید؟ مگر میشود فراموش کرد؟ مگر میشود بیخیال شد؟ کمی دقت و حواس جمع میخواهد که متوجه صدای بک وکال یک دختر در این آهنگ بشوید. دختری به نام آنا که از دوستان اعضای گروه به شمار میآید و همیشه همراه آنهاست. ایمیلهایشان را جواب میدهد، در انتخاب تیشرت و کاور آلبوم کمکشان میکند، آهنگها را وقتی دمو هستند میشنود و نظر میدهد. این اولین آهنگیست که او به عنوان بک وکال در آن میخواند و نتیجه این شد که در چند جای دیگر آلبوم هم صدای او را، آن پشتها، میشنوید.
The City That Once Had a Name همان حال و هوای آهنگ چهارم را تکرار میکند. باز هم دووم متال سیاهی و خستگی خودش را به همان شکل عجیب روی موسیقی انداخته است. این آهنگ در مورد دیدن کسی در جاییست که در اصل آنجا نیست! البته او چندان هم مستقیم حرفش را نمیزند. ماجرای آدمیست که یک زمانی یک شهری را به خوبی میشناخته و حالا بعد از مدتها این شهر به کل تغییر کرده است. اما به ناگاه دوباره در ذهن او شهر همان حالت قبل را به خود میگیرد. رد سردرگمی این آدم را میتوانید به وضوح در ابتدای آهنگ بشنوید.
Jaded ناامید و غمگین است. دقت کردهاید که، به جز همان آهنگی که متئو رایان خوانده، وکال باقی آهنگها چیزی بین حرف زدن و دکلمه است. وکال یا نجوا میکند، یا از ته دل فریاد میزند. چیزی در میانه وجود ندارد. ماجرای این غمگینی را میدانید؟ نجوا و موسیقی را میشنوید؟ میدانید حرف حسابش چیست؟ سئوال این است، چرا آدمها با شنیدن یک خبر شوکه میشوند، اما فردا یادشان میرود؟ این آهنگ کوتاه، مختصر، مفید و تفکر بر انگیز است.
Like Wildfire، آخرین آهنگ آلبوم، است. جالب است که این آهنگ در ابتدا بعنوان آغازگر آلبوم نوشته شده بود. یعنی اینکه اعضای گروه در نهایت جای آهنگ اول و آخر را با هم عوض کردهاند. عنوان آلبوم نیز از متن همین آهنگ گرفته شده است. آنها در خصوص این آهنگ میگویند «کسی که آهنگ را میشنود باید پیام آن را بگیرد. تنها این اشاره در مورد آهنگ کافیست، نباید آرزوها را فراموش کرد. نباید خاطرات مهم، آن لحظاتی که زندگی هرکسی را تغییر میدهند، را دور انداخت. کنار آمدن با آنها وقتی کسی کنارتان است چندان سخت نیست». به آخرین خط آهنگ، یعنی آخرین خط آلبوم توجه کنید. آنجا که میگوید «با تو در کنار من تمام این تاریکی روشن خواهد شد». این را مقایسه کنید با اولین جملهی آلبوم. حالا متوجه میشوید که چرا جای این دو آهنگ عوض شده است.
دومین آلبوم گروه Our Ceasing Voice یک اثر بینظیر از یک ژانر نامعلوم است. تکیه آنها بر کلام و فاصله گرفتن از فضای پست راک سابق نشان میدهد که آنها حرفهای بیشتری برای گفتن دارند، حرفهایی که پست راک بدون کلام از پس گفتنشان بر نمیآید. موسیقی آنها همان شکایت و نارضایتی خود را به همراه دارد، منتها این بار جرات پیدا میکند و آن را فریاد میزند. Our Ceasing Voice با وجود سابقهی کم، با این نگاه هدفمند و عواطف متبلور، حالا تبدیل به یکی از بهترینهای پست راک شده است. گروه پست راکی که دیگر پست راک نیست!
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.