پنجشنبه ۲۶ مرداد جشن منتقدانِ سینمای ایران برگزار شد.. جشنی که اسمش جشن بود اما بیشتر به مراسمی برای عقده گشایی، تحقیر برخی سینماگران و حرف هایی از نوعِ من خوبم تو بدی و چیزهایی از این دست شبیه بود. جشنی که بیشتر شبیه مراسم عروسی هایی بود که فامیل عروس و داماد در دو جبهه مقابل قرار می گیرند و مترصَد یک دعوا هستند و تا دعوایی بین خود علم نکنند و عروسی را به فاضلاب مشاعرشان تبدیل نکنند راضی به خانه برنمی گردند. انگار نه انگار که منتقدان این مملکت وقتشان را یک عمر پای دیدن و نقد کردن سینمای همین سینماگران گذاشته اند که حالا جمشید مشایخی، حامد بهداد و نوید محمدزادهِ معمولاً شاکی، تهمینه میلانی و جعفر پناهی روی سن می آیند و هرطور که دلشان می خواهد عقده گشایی می کنند. این اهالی فرهنگ، گویا فراموش کرده اند که وقتی در جشنی سینمایی هستند باید کمی آداب جشن را رعایت کرده و کام مخاطبان را تلخ نکنند.

خانم میلانی می آید روی سن و پیش از اینکه هدیه یکی از مهمانان را بدهد مثل خانم معلَم هایی که منتقدان را شاگرد خودش فرض کرده شروع به نصیحت آنها می کند. او خیلی راحت از این تریبون استفاده می کند تا مثلا شاگردانش را گوشمالی دهد که چرا سلیقه تان مثل جشنواره های دولتی- فیلم فجر- است! چنان پشت هر جمله اش، دولتی ها، دولتی ها سر می دهد که گویا خود ایشان فیلم هایش را  طی این سال ها تحت لوای این سیستم و جریان اصلی سینمای کشور نساخته است! سپس از منتقدان شکوه می کند که چرا فیلم من را ندیدید و داوری نکردید!؟ (درحالیکه فیلم جدید ایشان اصلاً به جشنواره فجر سال گذشته راه پیدا نکرد و هنوز اکران عمومی هم نشده است) و بعد با لحنی متلک وار می گوید شاید فیلم خوبی ساخته ام! به عنوان یکی از اعضای انجمن منتقدان نمی فهمم این حرف ها چه جایی برای مطرح شدن پشت این تریبون دارد!

در انتهای مراسم پس از دعواها و مشاجرات سینماگران قبلی، جعفر پناهی به همراه رخشان بنی اعتماد و محسن امیریوسفی به روی سن می آیند تا جایزه بهترین کارگردانی را اهدا کنند. اما آقای پناهی تا متوجه می شود که دیپلم افتخار- که نتیجۀ داوری اعضای انجمن منتقدان یعنی حدود دویست نفر منتقد است- به محمد حسین مهدویان برای فیلم «ماجرای نیمروز» رسیده، اوقاتش تلخ شده و با عصبانیت سن را ترک می کند. علی علایی جلویش را گرفته و سعی در آرام کردن او و مجاب کردن او برای بازگشت به صحنه دارد اما او پشت به محمدحسین مهدویان با علایی جر و بحث می کند. او با این کار فقط به مهدویان پشت نمی کند بلکه در واقع به تمام اعضای انجمن منتقدان پشت می کند.  مهدویان پشت میکروفن قرار می گیرد و در مقابل رفتار تند پناهی افتخار می کند که  جایزه اش را از سه کارگردان روی سن گرفته، در حالیکه پناهی همچنان پشتش به اوست. سپس درحالیکه از سن پایین می آید به سمت جعفر پناهی می رود تا به او ادای احترام کند، پناهی دستش را پس می زند و وقتی خیالش راحت شد که کارگردان جوان از سن پایین آمده پشت تریبون می رود. بعد هم در مقابل تمام عوامل ماجرای نیمروز شروع می کند به اعتراض که چرا به فیلمِ این ها کل سینماها را می دهند اما به فیلم من فقط یک سینما می دهند. چرا به فیلم این ها کل بودجه های دولتی را می دهند و به فیلم ما نه…! آقای پناهی ما هم حرف شما را قبول داریم ولی آیا اینجا جای این حرف هاست؟ شما جای دیگری جز مراسم جشن را برای این دعواها و ناراحتی های حرفه ای تان پیدا نکردید؟!

بهتر است از عصبی شدن و صدا بلند کردن های جمشید مشایخی و نویدمحمدزاده، علیه و له بازیگر دیگری که حتی در جشن حضور هم نداشت و یا از آرامش پیش از طوفان حامد بهداد به نفع آقای بازیگر و مسائلی دیگر که به همین منوال کام مخاطبین و برگزارکنندگان جشن را تلخ کرد، چیزی نگویم.

در نهایت مراسمی که قرار بود دو ساعت طول بکشد و رأس ساعت ۹ شب به اتمام برسد، با جنگ و دعواها و اعتراض های سینماگران محترم در ساعت ۱۱ شب تمام می شود و حتی یکی بطری آب معدنی هم در طول برگزاری جشن پیدا نمی شود تا گرمای شدید سالن قابل تحمل شود.

اما مهجور ماندگان این جشن، فیلم های باشکوه مستند و کوتاه سال گذشته هستند که در یک اقدام بی سابقه از داوری منتقدان کنار گذاشته می شوند. فیلم هایی که هر کدامشان به ضرس قاطع از غالب فیلم های داستانی تولید شده در سال گذشته یک سر و گردن بالاتر بودند.. به این ها یک بخش جایزه صدا (صدابرداری+صداگذاری) را هم اضافه کنید که یکی از مهمترین بخش های هر فیلم سینمایی است! همه این حذفیات به این دلیل بود که مدت زمان جشن کوتاه تر شود اما به ازای آن چهار بزرگداشت طی جشن گرفته شد در نتیجه مدت زمان جشن باز هم با دوره های پیشین تفاوتی نکرد و طبق روال هر سال عده زیادی از حضار با رسیدن به انتهای مراسم، سالن را ترک کردند. گویا زور هیئت رییسه انجمن منتقدان تنها به این چند بخش مهجور و ارزشمند سینمای ایران رسیده است.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com