اکنون که کوس رسوایی سران رژیم فقها به صدا در آمده است! باید با سازماندهی تودهها و نیروهای مترقی و آزادیخواه برای تحولات سرنوشتساز آینده آماده شد. تمامی نیروهائی که در آرزوی آزادی، دمکراسی، برابری و عدالت اجتماعی هستند، بی شک می توانند این آرزوها را تحقق بخشند. گذشت زمان چهر واقعی« دموکراسی اسلامی» را که خمینی بنیانگذار آن بود،چنان افشا کرده که اینک مردم میهن ما به حق فرقی میان جمهوری اسلامی با رژیم ترور و اختناق شاه نمی گذارند و در بیشتر موارد بدتر از آن هم می دانند کوچک ترین تردیدی نیست که در صورت ادامه این وضع ، حکومت «اسلامی» نیز به همان سرنوشت « دمکراسی شاهنشاهی» دچار خواهد شد…
هیچ انقلابی بدون پیشزمینهای نظری صورت نمیپذیرد و هیچ حاکمیتی که از یک انقلاب برآمده باشد بدون توجیه ایدئولوژیک خود نمیتواند ادامه پیدا کند. اما توجیههای ایدئولوژیک حکومت که در کسوت و شکلهای گوناگون جلوهگر میشوند، بهمرور زمان تغییر می کند.
اما با اطمینان می توان گفت بخش عمده ای از دیپلمات ها و کارشناسان و خود مردم ایران انقلاب پنجاه و هفت را پیش بینی نمی کردند. آن ها نمی دانستند شاه سرطانی کشنده دارد و بسیاری از مردم حرف خمینی را درباره اصلاحات و عدم علاقه به کسب قدرت باور کردند.
جنگ عراق برای خمینی هدیه ای بود تا افکار عمومی را از ناکامی هایش منحرف کرده و مردم را دور پرچم کشور بسیج کند. در پایان جنگ هشت ساله او قدرت را در جمهوری اسلامی تحکیم کرده بود. اما رژیم همچنان بی ثبات باقی ماند؛ خمینی و دیگر رهبران رژیم، بهدنبال شکست سیاست خفتبار و ایران برباددهِ «جنگ جنگ تا پیروزی»شان، که باوجود مخالفت اکثر مردم و نیروهای مترقی، ملی و آزادیخواه با آن، بر کشور و مردم ما تحمیل کرده بودند، کشتار دستهجمعی هزاران زندانی سیاسی را برای مسلط کردن فضای هراس و وحشت در جامعه و درعینحال همچون ابزاری برای محکم کردن موقعیت متزلزلشدهشان [در اثر برانگیخته شدن خشم و اعتراض مردم] بهکار گرفتند. در تابستان ۱۳۶۷، مدعیان «نظام نمونهٔ جهان» و مدافعان جهل و واپسماندگی، هراسان از مدافعان اندیشههای تاریخساز آزادی، دموکراسی، عدالت و پیشرفت اجتماعی، هزاران زندانی سیاسی را گروهگروه به جوخههای اعدام سپردند- و هراسناک از خشم خلق- در گورهای دستهجمعی، در گلستان خاوران، دفن کردند.
حوادث و روخدادهای سال های اخیر، اندیشهها و یادمانهای این جانباختگان راه مردم را آشکارا نشان داد؛قیام دانشجویی ۱۳۷۸ و تظاهرات سراسری به تقلب در انتخابات ۱۳۸۸ شوک هایی برای ذوب شدگان در رژیم «ولایی»شد.
براساس گزارشات منتشر شده در سایت های انترنتی ، تنها حدود ده درصد از مردم ایران به کارآمدی جمهوری اسلامی باور دارند. این ها تندروها، دلواپسان نظام، جمع شدگان در نهادهای ضد مردمی و غیر دموکراتیک و نیرو های سرکوبگر هستند. پانزده درصد دیگر معتقدند خمینی ایده های خوبی داشت، اما انقلاب از مسیر خارج شد. این ها اصلاح طلبان هستند. سه چهارم باقیمانده جامعه ایران نظام سیاسی خمینی را نظامی شکست خورده می دانند که قابل ترمیم نیست. بخش عمده ای از این افراد انقلابی نیستند ولی بی تفاوت هم نیستند و اعتراضات گسترده می تواند آن ها را به خیابان بکشاند.
تاریخ گواهی میدهد که طبقهٔ بورژوازی، با آگاهیای طبقاتی، حیطهٔ آزادیهایش بهویژه “آزادی” عمل سرمایه برای سوداگری را بر حق آزاد بودن مردم برای تعیین سرنوشت جامعهشان همواره مقدم داشته است.
به گزارش صدای آمریکا،«حسن روحانی وعده داد همکاران سابق اش را از حصر نجات دهد ولی چنین نکرد و میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد با وجود وضع جسمی نامناسب پس از شش سال همچنان مغضوب نظام هستند. آزادی آن ها می تواند به عنوان نشانه ای از ضعف نظام برداشت شود، اما مرگ آن ها در بازداشت می تواند جرقه ناآرامی باشد که در سراسر ایران گسترش خواهد یافت».
در شرایط امروز جامعه ، اقدام موثری برای رفع حصر و آزادی همه زندانیان سیاسی بیشک در مبارزهیی که در میهن ما برای دستیابی به آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی در جریان است نقش مهم و تعیینکنندهای دارد. وظیفهٔ اخلاقی، انسانی و تاریخی همهٔ نیروهای ترقیخواه و مدافع آزادی شدت بخشیدن به تلاشهای خود در مسیر عملی شدن این مهم است.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.