………………
به خاطره ی معطر ِ مریم میرزاخانی
از مدار ِمرزها گذشت
نامِ نازنین ِ دختری زدود مان ِ آب.
خواب را زچشم ِ چشمه ، دور کرد
همنشین ِ دلنشین ِ آفتاب.

آتشی بلند
دردل ِشکفته اش زبانه می کشید.
تاکه شعله درزمانه افکنَد-
عاشقانه از عبارت وُ عدد ، عبور کرد.
“خویش” ِ خاطراتِ سرزمین ِ دلشکسته بود.

پیش ِچشم اش آسمان
بازمین ِ رنجدیده ، حرف تازه داشت.
ماه ، با مدادِ مهربان ِ او
نامه ها به هر ستاره می نوشت.
رنج ِ گفتگوی ناتمام ِ ابر با درخت را
قطره قطره، می چشید.

در بهار
“مریم”ِ شکوفه های نو شکفته بود.
در خزان ِ روزگار
آه ِ آتشین ِ هرچه از تبار ِ برگ.
آی………
آسمان! ببار!
این زمان ، به روی سینه های سوگوار.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com