Image result for ‫کارگران‬‎

 

کارورزی، مهارت‌آموزی؛ اسم‌هایی که این روزها بین اخبار گم‌ شده‌اند، روزی چنان مهم می‌شوند که تاریخمان را با آنها نشانه‌گذاری کنیم. اکنون در شروع داستان، طبیعتا چیز زیادی نمی‌دانیم. این اسم‌ها زمانی مهم می‌شوند که اثرشان را به‌ شکل بی‌بازگشتی بر زندگی و اطرافمان گذاشته باشند. زمانی که وقت مرور بی‌خاصیت ریشه‌های بحران می‌رسد.
آن زمان خواهند گفت که در تیرماه ٩۶، دولت مجموعه طرح‌های ارزان‌سازی نیروی کار به قصد ایجاد اشتغال انبوه را آغاز کرد. اولین طرح با نام کارورزی زمانی اجرا شد که با وجود شاغل‌فرض‌کردن هر فردی که (به قول وزیر کار وقت) در هفته یک ‌بار رختخواب والدینش را جمع می‌کرد، آمار بی‌کاری نزدیک به ١٣ درصد بود.
در این طرح دولت از جانب دانش‌آموختگان دانشگاهی، پرداخت دوسوم از حداقل مزد و حق بیمه تأمین اجتماعی را به کارفرمایان متقاضی استخدام آنان می‌بخشید. این طرح باعث ایجاد نوع جدیدی از کارگر در بازار کار ایران شد. کارگرانی که پس از گذراندن دانشگاه‌، برای ورود به بازار کار به مرحله تازه‌ای می‌رسیدند که نیازمند گذراندن دوره‌ای ١١‌ماهه‌ و قابل تکرار با دریافت نامنظم یک‌سوم حداقل ‌مزد بودند.
در آینده، وقتی از ریشه‌های بحران حرف می‌زنیم، کلمه من‌درآوردی «کارورزی» جلب توجه خواهد کرد. پرسیده می‌شود با وجود آشنایی مردم با واژه کارآموزی، چه لزومی به معرفی کلمه‌ای دیگر بود آن‌هم در شرایطی که دولت تلاش می‌کرد به مردم بقبولاند این کارورزی همان کارآموزی است.
پاسخ این سؤال ناامیدکننده خواهد بود: یک کلک دم‌دستی حقوقی. چون تعریف قانون ‌کار از کلمه کارآموز و دوره کارآموزی با شرایطی که دولت برای کارورزی در نظر داشت، متفاوت بود (از جمله شرط سنی ١۵ تا ١٨ سال)، دولت برای تغییر شرایط کارآموزی تنها یک راه‌حل قانونی داشت که لایحه‌ای را برای تغییر فصل پنجم قانون‌ کار به مجلس ببرد. اما راه دوم را انتخاب کرد. ابتکارش این بود که با تغییر کلمه کارآموز به کارورز، یک مفهوم حقوقی جدید خلق کند. این روش در کشورهایی که قانون‌مبنا باشند، به‌گونه‌ای است که دولت‌ها هوس امتحانش را نمی‌کنند. کشورهای قانون‌مدار چند لایه نظارتی برای ممانعت از قانون‌گذاری از سوی قوه ‌مجریه دارند. اساسا مجلس به‌همین‌دلیل اختراع شده است. در غیبت مجلس جناح سیاسی رقیب ورود می‌کند. سکوت این دو نهاد در برابر رفتار دولت برای آنان معنی‌دار خواهد بود.
کسانی که قرار است ریشه‌های بحران را بررسی کنند خواهند گفت کارورزی طرح یک دولت نبوده. این طرح از نادر محصولات مشترک هر دو جناح عمده سیاسی بوده است. جناح مقابل نیز هفت ‌سال قبل‌تر از آن، طرحی مشابه با نام «استاد-شاگردی» را اجرا کرده بود. در آینده نیز اگر مثل امروز رسانه‌ها به دنبال اسم‌گذاری روی چیزها باشند، کارورزی را فرزند خلف استاد- شاگردی صدا می‌زنند.
در آینده وقتی به مرور ریشه‌های بحران برسیم، کارورزی تنها شروع داستان خواهد بود. بخش هیجان‌انگیز و غافلگیرکننده‌اش مربوط به وقایع چند ماه بعد از این‌روزهاست. زمان اجرای طرح «مهارت‌آموزی در محیط کار واقعی».
اگر مخاطبان کارورزی دانش‌آموختگان متقاضی کار بودند، طرح تکمیلی آن، مهارت‌آموزی، برای کارگران شاغل و بی‌کار در تمام سطوح تحصیلی و با هر سطحی از سابقه ‌کار و مهارت، شرایط مشابه و در مواردی سخت‌تر از کارورزی تدارک دیده است. این طرح رونمایی کامل از آن چیزی است که کارورزی با لکنت به دنبالش بود. رسیدن به هدف عرضه ارزان‌ترین نیروی کار منطقه. برای کسانی که قرار است در آینده با کنار هم قراردادن سلسله‌وقایع به مردم توضیح دهند ماجرا چطور اتفاق افتاد، شرح مو‌به‌موی اتفاقات این روزها به کار می‌آید. آنها خواهند گفت اقتصاددانان مستقر در دولت به جای ساختن شغل‌هایی که زندگی یک خانواده را تأمین کنند، شغل‌هایی با یک‌سوم حداقل ‌مزد ساختند که برای زندگی یک نفر هم کفایت نمی‌کرد. آنها از زمانه‌ای می‌گویند که امنیت و دورنمای یک شغل در محدوده یک ماه تا یک سال قرارداد موقت تعریف می‌شد اما متفکران دولتی آن امنیت مصنوعی را هم مانع سرمایه‌گذاری معرفی کردند. آنها از سرمایه‌گذاران موهومی خواهند گفت که دولت‌ها در دوره‌های مختلف با طرح‌های پرهزینه‌ای سعی در جلب‌نظرشان داشته‌اند: تغییر قراردادهای ثابت به موقت، خارج‌کردن کارگران مناطق آزاد از حمایت قانون کار، انوا‌ع معافیت‌های بیمه‌ای، ایجاد بازار سیاه اشتغال، خروج کارگاه‌های زیر پنج و سپس زیر ١٠ نفر از شمول قانون کار، طرح‌های ضربتی پرداخت وام اشتغال‌زایی و… . وقتی مجبور شویم مجموعه تلاش‌های نهاد دولت در ایران برای جلب سرمایه‌گذاران را مرور کنیم، چهره‌ای از عاشق دردمند اشعار کلاسیک فارسی را می‌بینیم که برای دلبری از معشوق به هر دری می‌زند،
اما درنهایت دست از پا درازتر به خانه اول بازمی‌گردد و همچنان مثل هر مجنونی، علت شکست و بی‌محلی را در ضعف‌های خدمات‌رسانی‌اش به معشوق جست‌وجو می‌کند. به سختی می‌توان از این موجود گرفتار، انتظار واقع‌بینی و درک شرایط پیرامون را داشت. اما روزی که بحران دیده شود که معمولا در مرحله بی‌بازگشت این اتفاق می‌افتد، چاره‌ای جز یادآوری امروز نمی‌ماند.
آنها از دوره‌ای تاریخی حرف خواهند زد که نه‌تنها تشکل مستقلی برای شنیده‌شدن صدای انتقاد کارگران به رقم حداقل مزد وجود نداشت که این رقم غیرقانونی، ناگهان به یک‌سوم نزول کرد و این اتفاق د‌ر زمانی افتاد که حداقل‌ مزد کامل به اندازه یک‌سوم خط فقر تقریبی بود؛ در زمانه‌ای که دولت خط ‌فقر رسمی را اعلام نمی‌کرد.
بالاخره روزی می‌رسد که مجبور به جواب به این سؤال شویم که «کارگران چطور با این حقوق‌ها زندگی می‌کنند». جوابی که عده‌ای از ما را شگفت‌زده می‌کند، این است که آنها نمی‌توانند زندگی کنند و مجبورند به تدریج بیشتر در برابر نیازهای اولیه زندگی کوتاه بیایند.

 

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com