من به هیچ وجه مریم را از نزدیک نمیشناختم. وقتی گفت لذت ریاضی به جاییه که میگی «آهان پیدا کردم» باهاش همذاتپنداری کردم. وقتی که فهمیدم سرطان پستان داره، یاد تک تک نزدیکایی افتادم که به این دلیل از دستشون دادم، یاد عمه نازنینم که موهای لخت و بلند و مشکیاش را کوتاه کردم و با هر برش، بندی از دلم پاره شد. یاد خواستهاش که نمیخواست روزهای آخرش را ببینم.
راهی که انتخاب کرده بود، استمرار و تلاشش در این راه و این میل و شوق به کشف جهان برایم به غایت تحسینبرانگیز بود و هست.
تو زنی بودی که بواسطه زن بودنت خواسته و ناخواسته خیلی چیزها را که مبارزه هر روزه من و امثال من است ثابت کردی، آسان کردی. ایرانی بودی که بیخیال مذاکرات سیاسی و تجاری، نشان دادی ایرانی زاده شدن فقط یک اتفاق است و نه یک اکت سیاسی. انسانی بودی که نشان دادی میشود در ۴۰سالگی این همه موفق بود و این همه الگو بود.
ما مسافریم. سفرت به خیر مریم عزیز ما. سفرت به خیر.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.