۱. زبان فارسی تا کنون سدی در برابر نفوذ تروریسم جاری در کشورهای عربی به ایران بوده است. بیشتر نیروهای دولت اسلامی، داعش، عربیزبان بودهاند. زبان کاربردی تروریسم اسلامگرای بینالملل نیز همانطور که از ویدیوهای انتشاریافته از حملهی تهران برمیآید، عربی است. گذر از مانع زبان فارسی، نفوذ به کشوری فارسیزبان و رسیدن به بخشهای مهم پایتخت آن، تنها با گذر از حفرههای امنیتی، گذر غیرقانونی از مرزها، عضوگیری درون ایران، ناآمادگی نیروهای امنیتی و کمک افراد آگاه به هر دو زبان امکانپذیر میشود.
۲. تحلیل گویش عربی مهاجمان تهران، در گامهای نخست کمک چندانی به تشخیص هویت آنها نکرد، چون گویندگان هر زبانی قدرت تقلید یا تغییر گویش و گزینش آگاهانهی واژهها را برای گمراهی شنوندگان دارند. اما ایرانیهایی که در چنین حملهای، بیشتر به غیرنظامیها آسیب رساندند تا قدرتمندان حکومتی، قلهی کوه یخ و آغازی هستند که گوشهای از ناخشنودیهای موجود را به جمهوری اسلامی نشان میدهند تا شاید چارهای جدی برای آنها بیندیشد. نارضایتیها از جمله در بخشهای ترکنشین، کردنشین، عربنشین و بلوچنشین ایران زمینهی مناسبی برای رشد بنیادگرایی اسلامی و حتا تجزیهطلبی هستند که به راهبردهایی غیر از انتقام نیاز دارند. اقدامهای مسلحانه علیه نظام مستقر و نمادهای آن، اغلب پیشزمینههای درونیای مانند سرکوب، تبعیض و نارضایتی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی داشتهاند. رشد اقدامهای بنیادگرایانه به چنین بسترههایی نیاز دارد. در بحث از حملههای تهران، تمرکز بر اختلافهای منطقهای با کشورهای عربی، بدون دیدن علتهای درونی شکلگیری گرایش به ترور بررسیهای ناکامل به دست میدهد.
۳. حملهی روز چهارشنبه (۱۷ خرداد / ۷ ژوئن)، درست با سفر عادل جبیر، وزیر خارجهی عربستان، به برلین همزمان بود. در بیش از ۲۰ دقیقهی نخست نشست رسانهای مهم او با زیگمار گابریل، وزیر خارجهی آلمان، با وجود انتشار خبر فوری حملهها در تهران، هیچ اشاره یا موضعگیری مستقیمی دربارهی کشتههای تهران وجود نداشت، هرچند هر دو کشور همیشه در اعلام همبستگی با قربانیان تروریسم موضع میگیرند.
۴. موضعگیری عربستان در آغاز نشست رسانهای چهارشنبه در برلین که بخش بزرگی از آن به انتقاد از قطر و بیان پیشینهی اختلاف عربستان با آن کشور از زبان عادل جبیر گذشت، نشان داد که ریاض در موضوع تروریسم، دوگانه و سیاسی رفتار میکند، نه صلحدوستانه، سازنده و فراگیر. ریاض نمیتواند به مشکل ریشهای بپردازد، چون خودش، برای نمونه، از جمله در شهر بن آلمان مدرسهی آموزش اسلامی برپا کرده بود تا ایدئولوژی سعودی را در دل روشنگری غربی گسترش بدهد: واپسگرایی و تضادهای ریاض انکارشدنی نیستند.
۵. راستیآزمایی رفتار و گفتار عربستان سعودی را در تحریم قطر به علت «حمایت از تندرویها و گروههای تروریستی»، میشد در نشست رسانهای دولتهای آلمان و عربستان پی گرفت. موضوع تروریسم در مورد قطر نیز، جز اهرم فشاری برای پیشبرد سیاستهای عربستان علیه جمهوری اسلامی نبوده است.
۶. در صفحهی فیسبوک دولت آلمان که پیامهای صدراعظم را در مورد حملههای مشابه منتشر میکند، پیامی در مورد حملهی انتحاری تهران به چشم نمیخورد. مسلم است که نباید عربستان یا اسرائیل را رنجاند یا پیام جانبداری از جمهوری اسلامی را به آنها داد. در سالهای گذشته، دولت آلمان چند بار اعلام کرده تا زمانی که جمهوری اسلامی اسرائیل را به رسمیت نشناسد، خبری از رابطهی دوستانه با تهران نیست، اما موضوع تروریسم وضعی متفاوت دارد. دوگانهرفتاری مسئولان آلمانی در موضوع تروریسم در کشوری ناهمپیمان، در چارچوب نفوذ عربستان در آلمان نیز قابل بررسی است. این نفوذ تا حدی است که گزارش واقعبینانهی سازمان اطلاعات خارجی آلمان (BND) در مورد فعالیتهای آشوبزا و بیثباتساز ریاض در منطقه، در زمان گرهارد شیندلر، رئیس پیشین آن نهاد امنیتی، باعث انتقادهای بسیاری از او به دلیل امکان آسیب به رابطهی برلین با ریاض شد. شیندلر سرانجام با همکاری سیاستمداران بلندپایهی حزب دموکرات-مسیحی آلمان بیش از یک سال پیش برکنار شد! اگر حملهی انتحاری تهران، در دهکدهای در قبرس، عضو اتحادیهی اروپا، رخ داده بود، در نشست رسانهای صدراعظم، وقت ویژهای به آن تعلق میگرفت تا همبستگی با آسیبدیدگان را اعلام کنند. تا زمانی که محکومیت تروریسم بازیچهی منافع و جناحبندیهای بینالمللی باشد، نمیتوان پیروزی بر ذهنیتهای سازندهی آن را بدیهی دانست.
۷. رهبر جمهوری اسلامی با وجود دستکم ۱۶ کشته و ۴۰ زخمی همراه با زیانهای مالی، حملهها را «ترقهبازی» خواند. ناتوانی و بیتعهدی رهبران سیاسی در حفظ جان شهروندان از بزرگترین چالشهای حال و آیندهی خاور میانه است. گذشته از این، کسی که عضوی از بدنش در اقدامهای مشابهی از کار افتاده و از جمله، به دلیل آسیب ناشی از آن، سالها دشمنپنداری و دشمنهراسی را رواج داده، بهتر است آتشبازیهای زبانی را کنار بگذارد.
۸. درست در همان روز حملهی انتحاری در تهران پیشنویس تحریمهای بیشتر سنای آمریکا برای «مقابله با فعالیتهای بیثباتکنندهی ایران» تصویب شد. آمریکا و متحدان منطقهای آن به واکنشهای احتمالی تهران در منطقه فکر میکنند. با وضع تحریمهای تازه، واکنش جمهوری اسلامی به گروههای جهادی را حتا در خاک سوریه میتوان «فعالیت بیثباتکننده» نامید. رویکرد دولت ترامپ با انتصاب مایکل دِ آندریا، شکارچی بن لادن، به مدیریت بخش ایران در سیا، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، و تجهیز نظامی بیشتر عربستان، جمهوری اسلامی را همچنان در تنگنا میگذارد، هرچند که تهران دیگر جزیرهی امنی برای بزرگنمایی دوری از خطر ترور نیست و درگیری را به زمین جمهوری اسلامی کشاندهاند. نبردی که نباید با حضور نظامی در زمین حریف آغاز میشد تا بتوانند آن را به خانهی خودی بکشانند. انتقامگیری از عربستان سعودی همان تلهای است که جمهوری اسلامی به سوی افتادن در آن حرکت میکند.
تأثیر نمادین حمله به مجلس و آرامگاه رهبر پیشین جمهوری اسلامی بیش از آن است که حکومت باز بتواند آسیبناپذیری را نمایش بدهد. در چنین وضعیتی، پاسخهای شتابزده بیرون از چارچوب ائتلافهای بینالمللی و همکاریهای منطقهای فراگیر از جمله با ترکیه و قطر و مرزبانی دقیقتر به آتشافروزی بیشتر در خاور میانه کمک میکند.
مقالهها و گزارشهای بیشتر در وبسایت زمانه (لینک)
گزیدهای از داستانها، مقالهها و ترجمهها (لینک)
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.