پلهها را رفتم بالا. پنج طبقه. آسانسور خراب بود. تا برسم جلو درِ خانهاَش رُسَم کشیده، نفسم بریده؛ عرق از همهجام بیرون زده شُرّه کرده بود تا روو سینهاَم شکمَم. لینچ. کمی مکث – نفس تازه کردم؛ بعد زنگ را فشار دادم. یکبار دوبار چندبار. در را کووفتم. محکم. هیچ. حتا نیامد در را باز کند صداش را بیندازد سرش هوار بکشد که: چه خبرت است زنگ را سوزاندی در را شکاندی؟ فقط همسایهی روبهروییش آمد درِ خانهاَش را با صدا باز کرد و با غیظ و عصبانیت نِگا نِگام؛ بعد برگشت توو لانهاَش. نگران شدم. خودش وعدهاَم گرفته بود برا آن ساعت. وقتهاش همه دقیق بود. دیر میکردم رام نمیداد. منهم همیشه سرِ دقیقه زنگِ خانهاَش را میزدم.
تنها بود. تنهای تنها.
در باز نشد. بین رفتن و نرفتن مردد ماندم. کمی که گذشت، تردید را خط زدم؛ پنج طبقه را رفتم پایین. به کوچه که رسیدم، روبهرویِ ساختمان را عقب عقب رفتم تا دیوارِ پُشتی. تکیه دادم بِش، نگا بالا کردم. پنجرههای پذیراییش را سُکیدم. هوا روو به تاریکی داشت. پردههاش توور بود، و نورِ ملایمی پخشْ پشتشان. پشتشان سایه دیدم. نه یکی، که دوتا. ایستاده توو آغوشِ هم، نرم تکان میخوردند. شوک زدم. چشمهام از هم جِرید. خون ریخت به رگهام. خواستم دوباره برگردم پنج طبقه را به دو بالا بروم درِ خانهاَش را بکوبم و تا باز نکرده دست برندارم، که یاد پلهها افتادم؛ منصرف شدم. با خودم گفتم: برا همیشه! و راهم را عصبی – خونخورده کشیدم رفتم.
یک هفتهای ازش سراغ نگرفتم. خودش هم زنگ نزد – سراغ نگرفت. یکجوورهایی نگران شدم. رفتم. آسانسور سالم بود. خیالْ راحت رفتم بالا. روو در قفل خورده پلمب شده بود. تعجب شدم. زنگ همسایهی عصبانی را زدم. باز کرد. اشاره کردم به خانهی دختر. سرش را به تأسف تکان داد. نگرانیم بیداد کرد. گفتم چه شده؟ چرا درِ خانهاَش قفل خورده پلمب است؟ رعایتِ نگرانیم را نکرد و بیرحم بیرحم گفت: دختر خودش را از سقف آویزان کرده. کِی؟ همانروز که سراغش آمده بودم. گفتم چرت میگوید چرند میبافد. تنها نبوده. خودم از پایین دیدمشان. گفت: تنها بوده، البتْ با عروسکْ خرسکَش، که بغل گرفته بوده آویزان شده تاب خورده بودند!
رضا کاظمی / اول فروردین ۹۱ / تهران
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.