ریاست جمهوری و حواشی فراوان ، متفاوت و رادیکال آن نسبت به ادوار گذشته ،همه جا را فرا گرفته است بطوریکه دامنه نقد از عملکردها و نقد شعاری و همچنین عبور از خطوط قرمزی که در گذشته هر گونه اشارتی از سوی فعالین سیاسی به انها ،تاوان بسیاری در پی می داشت به حمله های شخصی،توهین و افترا رسیده است در هر کوی وبرزن و محفلی ،مسئله مهم وحیاتی روز بشمار می رود. حتا کسانیکه به کل پروسه انتخابات بدبین هستند آنرا نمایشی و غیر دموکراتیک می خوانند وقصد آمدن پای صندوق را ندارند، با این حال نمیتوانند منکر خاص بودن این انتخابات در تاریخ جمهوری اسلامی ،به دلایل گوناگون باشند.دلایلی که نمیتوان بی تفاوت از کنار ٱن عبور کرد و با ذکر جوابهای کلی و مبهم، کل این پروسه را نفی کرد.اینکه این انتخابات تاثیری در وضعیت کشور ندارد و یا همه کاندیداها مثل هم هستند و امثالهم. بنظرم همه اینها ساده اندیشی و غیر واقعی است. واقعیت اینست که انتخابات در ایران بسیار مهم و در زندگی مردم اثر گذار است دامنه این تاثیر به درون مرزهای ایران ،تنها خلاصه نمیشود و برروی مسائل و بحرانها منطقه ای هم اثر گذار است. حل مسئله هسته ای، کاهش نرخ تورم ،خروج ایران از انزوای جهانی ، وهمچنین جذب سرمایه های خارجی از مهمترین اقدامات دولت یازدهم میباشد که همه اینها از توان دولت احمدی نژاد خارج بود.البته از نقش مخرب نیروها و جریانات رقیب که نقش ترمز واصطکاک را برعهده دارند نمی توان بسادگی گذر کرد. در هرصورت این انتخابات متفاوت است.
اولا در هیچ دوره ای سابقه نداشته است که جناحهای حاکم این چنین بی پروا و عریان ، به همدیگر حمله نمایند. مناظرهای سفت وسخت و بی پرده که بیشتر به رینگ بوکسورها شبیه بود تا یک مناظره انتخاباتی، ازین جهت که در پس هر حمله از طرف رقیب ،ضد حمله ای ویرانگر و کوبنده وبدون هرگونه ملاحظه ای انجام میشد،در تاریخ جمهوری اسلامی بی سابقه است.که این نشان از اوج گرفتن شکاف هولناک سیاسی در بین نخبگان نظام دارد.
دوم این که،یکی از ویژگی ها این دوره تاکید فراوان و بی سابقه از سوی همه جناحها نسبت به وضعیت وخیم اقتصادی ،بی کاری و رکود گسترده ،علی الخصوص وضعیت نابسامان اقشار تهیدست در لایه های پایین جامعه و کلا طبقه کارگر میباشد. چنان که در هیچ دوره ای وضعیت معیشت اقشار فرو دست جامعه ،مسئله اصلی انتخابات نبود است. بخصوص از سوی نامزدهای اصولگرا ،این مسئله نمود بیشتری دارد.اگر بیشترین سبد رای اصلاح طلبان و میانه رو ها، طبقه متوسط شهری ،تحصیلکردها و بورژوازی حاکم میباشد از سوی جناح اصولگرا با شعارهای معیشتی و حمایت از دهکهای پایین جامعه ،سعی در بدست آوردن سبد ارا این اقشار دارند.
با این همه، شعارهای حمایتی نسبت به وضعیت بغرنج طبقه کارگر و فرودست جامعه در انتخابات پیش رو ، با وجود تمامی مشکلاتی که در ادامه بدان خواهیم پرداخت ،میتواند پدیده ای بسیار مثبت باشد. همین که بالاخره ،بحث شکاف عظیم طبقاتی و اوضاع رقت بار زندگی دهکهای پایین جامعه ،در انتخابات ریاست جمهوری این چنین پررنگ و پر سرو صدا شده است بطوریکه همه نامزدهای راهکارهای متفاوتی درین باره ذکر می کنند راهکارهایی که گاه آنچنان سطحی و خام به نظر می رسد که حتا میتواند اوضاع طبقه کارگر را وخیم تر نماید هرچند ذکر این نکته به نظرم ضروری می رسد ازین جنبه که با توجه به اشراف نامزدها در مورد شدت وخامت اوضاع اقتصادی ،علی الخصوص در رابطه با وضعیت وخیم طبقه زحمتکشان جامعه و امکان طغیان و خیزش احتمالی گرسنگان در اینده که بارها از سوی نهاد های مختلفی عنوان شده است ،موجب طرح گسترده این مباحث در سطح سیاست کلان نظام گردید.اما از منظر شعار و ارائه راهکارها ،مسائلی مطرح میشود که بنظرم بیشتر غیر واقع ، شعاری ،پوپولیستی و عوام فریبانه است. شعار ایجاد۵ یا ۶میلیون شغل در چهار سال،هرچند ارزویی خیرخواهانه و انسانیست اما در عالم واقع غیر ممکنست به هزار ویک دلیل ، که گفتن ندارد.همچنین افزایش سه برابر یارانه ها ،که آنهم با توجه به کاهش قیمت نفت و درآمدهای محدود دولت ،شدنی بنظر نمی رسد.بطور کلی مهمترین مشکل این نامزدها ،عدم ارائه برنامه های شفاف و عملی بوده است .ازسوی دیگر،اگر برنامه های تبلیغی کل نامزدها را دیده باشید به یک پارادوکس اساسی در نظریات همه نامزدها دست می یابید.و آن اینست که همه نامزدها تکلیف خود را در مورد جهت حرکت اقتصاد ایران ،از این حیث که اقتصاد ایران سرمایه داری باشد و یا سوسیالیستی نمی دانند. برای همین هم ،گاهی به نعل میزنند وگاهی به میخ.هم از اقشار تهیدست و زحمتکش جامعه فغان سر میدهند و هم از تولید کننده مظلوم و بدبخت .از بیکاری و وضعیت معیشت خراب طبقه کارگر سخن می رانند اما در مقابل همدیگر را به سستی در اجرای اصل ۴۴قانون اساسی که همانا مبتنی بر خصوصی سازی و واگذاری شرکتهای دولتی به بخش خصوصی است که البته برای طبقه کارگر جز ناامنی شغلی ،حقوقهای پایین و تاخیرهای مکرر حقوقی و دهها مشکلات دیگر ،دستاورد دیگری ندارد متهم میکنند.بقول یک رفیق کارگر،که می گفت:من با شنیدن اسم اصل ۴۴ بدنم به لرزه می افتد. اما ناگفته پیداست که سرمایه داران ازاین اصل بشدت منتفع می گردند.اشتباه این نامزدها اینست که تضاد آشتی ناپذیر کار وسرمایه را درک نمی کنند و قصد جمع زدن مشکلات این دو طبقه را دارند که نشدنیست.این مسئله بخوبی گواه از خام بودن شعارها و آمال هردو سوی جریان است.مشکلات و تمامی معضلات طبقه کارگر ناشی از استثمار عمال سرمایه است.و اگر عده ای بخواهند در کنار مظلومیت و ستم طبقاتی زحمتکشان جامعه ،از مظلومیت کارفرماها و سرمایه داری توامان سخن برانند یا درک صحیحی از تضادهای آشتی ناپذیر این دو سوی غیر متجانس ندارند و یا با شارلاتانیزم قصد بهره برداری سیاسی از هر دو سمت ناراضی را جهت رای آوری ،دارند بدون انکه وضعیت اسف بار طبقات فرودست برایشان مهم باشد. با این حال در بعضی از نامزدها این گرایش غلظت بیشتر نسبت به بقیه دارد. مثلا دولت روحانی طرفدار اقتصاد باز ،خصوصی سازی و تجارت جهانی است اما گرایشهای اقتصادی رقیب(رئیسی و قالی باف)بیشتر دولت گراست.هرچند این خط کشی، آنچنان پررنگ و واضح نیست . دولت روحانی که بدنبال تعمیق مناسبات سرمایه داری در ایران است آنجایی که به نقش طبقه کارگر می رسد حتا به ملزوماتی که کشورهای سرمایه داری به کارگران داده اند ،مانند حق طبیعی اعتصاب کارگران و حق ایجاد سندیکاهای کارگری که به جهت تنظیم روابط کارگر و کارفرما در فضایی نسبتا برابر و قابل قبول ایجاد شده اند ،بی اعتناست. بعبارت دیگر ،کارکر ایرانی را فاقد چنین حقوقی میدانند.پس در هر خصوصی سازی که توسط این دولت صورت می گیرد کارگران بدون هیچگونه پشت و پناهی به امان خدا رها میشوند وکارفرماها به جهت دست یافتن به سود بیشتر ،هر طوری که بخواهند به حقوق کارگران تعدی می کنند.بطوریکه حتا مسائل ابتدایی وبدیهی مانند ایمنی کار را هم رعایت نمی کنند که هر روزه در گوشه کنار کشور شاهد قربانی کارگران بخاطر مسائل ایمنی کار هستیم که آخرین آن ،انفجار معدن یورت میباشد. از سوی دیگر ،مشکلات و مصائب طبقه کارگر به همه این جا محدود نمیشود چرا که درین کشور ، جواب هر گونه حق طلبی و مبارزه طبقه کارگر که در جهت بهبود کیفیت زندگی صورت میگیرد چیزی بجز ،زندان ،شلاق و اخراج نیست.رخدادی که ما در نیشکر هفت تپه با پوست وگوشت مان لمس کردیم.البته با توجه به اینکه مبارزه طبقه کارگری ،مبارزه ایست برای زندگی وبقا ،یعنی بحث جان و زندگی در میان است همه این تاوانها مانع از جنبش طبقه کارگر نمیشود.
در خاتمه، بنظرمن دوران طرح شعارهای کلی،مبهم و عوام فریبانه گذشته است. طبقه کارگر بعنوان بزرگترین طیف اجتماعی باید فارغ از هرگونه شعار زدگی ،با طرح مطالبات بحق کارگری خود ، هرگونه اعلام حمایتی از هر طیف را مشروط به پذیرش این مطالبات نمایند.با اصرار در طرح مطالبات طبقه کارگر، در مواجهه با نامزدهای ریاست جمهوری ، هم میتواند موجب بهبود وضعیت زندگی آنها گردد و هم باعث انسجام بیشتر و بالارفتن آگاهی کارگری میشود و از سوی دیگر، میزان پایبندی و وفاداری نامزدها را نسبت به مطالبات بحق کارگری را در بوته ازمایش قرار میدهد. کمترین تاثیر آن اینست که ،کاندیدهای حکومتی را به تحرک بیشتری در جهت تحقق پاره ای از مطالبات به صورت گام به گام ،وا می دارد این اتفاق نمی افتد مگر اینکه صدای واحدی از طبقه کارگر شنیده شود.
خواسته ما کارگران ،تشکل ،عدالت اجتماعی و ازادیست
رضارخشان
۲۷/۲/۱۳۹۶

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com