آزادی انتقاد و علم(۱)
در مبارزه با اپورتونیسم،موجودیت خود سوسیال دموکراسی در خطر است. ببل در ارفورت اظهار داشت: تاکتیک اپورتونیسم برای حزب ما دقیقا بهاین معنی است که ستون فقرات یک ارگانیسم زنده را بشکنیم و از او انجام همان وظایفی را بخواهیم که قبلا انجام می داد. من نمیتوانم تحمل کنم که ستون فقرات سوسیال دموکراسی را بشکنند و اصول آن را تغییر دهند. یعنی تاکتیک لنگان و تعقیب صرف اهداف بهاصطلاح عملی را جانشین مبارزه طبقاتی علیه طبقات حاکم و علیه قدرت دولتی نمایند».
در جواب ادعاهای اپورتونیسم، بهنظر نمیرسید مقاومت و ضد حمله یی از این موجه تر باشد. با اینحال در این اواخر بهصورتهای مختلف کوشیدهاند به حزب در مورد حق مشروع دفاع از خود اعتراض کنند. حتی خواستهاند هرگونه تصفیه حساب با اپورتونیسم را عمل ناشایستی قلمداد کنند و این کوششها قبل از هر چیز بهنام آزادی انتقاد صورت گرفته است.
میخواهند بهما بقبولانند که باید بههرکس آزادی انتقاد از برنامه و تاکتیک حزب را داد. حتی ما باید از کسانی که با با انتقاد از خود، جان تازهیی به حزب ما میبخشتند سپاسگزار باشیم.
ما این داستان کهنه تکراری را، که اکنون بهوسیله آن میکوشند از برنشتاین دفاع کنند را ۹سال پیش شنیدهایم.
ژرژ ولمار در کنگره ارفورت، هنگامی که ببل به او حمله میکند فریاد سر میدهد که »پس کجاست آن آزادی عقیدهیی که شما دوست دارید آن قدر از آن حرف بزنید»؟
استقلال تفکر برای ما بالاترین درجه اهمیت را دارد. اما در این امر موفق نخواهیم شد مگر اینکه بهاستثنای افتراها،دروغها و ناسزاها، عقاید بیان شده توسط اشخاصی که ممکن است اشتباه کنند، اما بهجز خیر و صلاح حزب ما نیت دیگری ندارند را با سپاس فراوان و بدون اعمال کمترین تبعیضی نسبت به گرایشهای مختلف بپذیریم.
من برای خودم نمیگویم، اما بهطور کلی: ما باید عقاید نوین را با خشنودی بپذیریم. زیرا عقاید نوین برنامه تبلیغاتی و ترویجی کهنه و یکنواختشده ما را طراوت خواهند بخشید.
بیتردید حزب دیگری را نمیتوان یافت که باندازه سوسیال دموکراسی، انتقاد آزاد و خستگیناپذیر از کمبودها و نواقصش را شرط بقای خود بداند.
از آنجا که ما باید با تکامل اجتماعی بهرشد تدریجی خود ادامه دهیم، تغییر دایمی شیوههای مبارزه و در نتیجه انتقاد بدون وقفه از میراث نظری حزب، شرط لازم رشد ماست.
با این حال طبیعی است که انتقاد ازخود در حزب ما بههدف خود که در خدمت پیشرفت و ترقی بودن است نخواهد رسید و ما نخواهیم توانست از شیندن آن احساس شادی و سرور زیادی داشته باشیم، مگر اینکه انتقاد از خود در جهت هدایت مبارزات ما قرار گیرد.
هر انتقادی که به ارتقای کارآمدی و آگاهی مبارزه طبقاتی ما در جهت تحقق هدف نهایی مان کمک کند، شایسته سپاس فراوان است.
اما انتقاداتی که در جهت بهقهقرا کشاندن جنبش ما و دورکردن آن از مبازره طبقاتی و هدف نهایی ما صورت میگیرد، نه تنها بعید بهنظر میرسد عامل پیشرفت و ترقی باشند، بلکه در جهت تلاشی ما خواهند بود.
چه پاسخ خواهیم داد اگر بهما پیشنهاد کنند «برنامه کهنه» تبلیغاتی و ترویجی خود را با افشاندن یک بذر تبلیغاتی آنتیسمیتیک( ) «طراوت بخشیم»؟
نه با اظهار تشکر، بلکه با فریاد خشمگینانه «بس کنید»! است که رفقای ما از چنین «تغییر» پیشنهادییی استقبال خواهند کرد. و اما آیا تضاد بین نظامیگری (میلیتاریسم) مورد ستایش شیپل(۲) و برنامه ما، کمتر از تضادی است که میان آنتیسمیتیسم و برنامه ما وجود دارد؟
اگر از همه انتقادها، چه آنهایی که ما را در جهت هدف بهجلو میرانند و چه آنهایی که ما را از آن دور میکنند، به یکسان استقبال کنیم، دیگر یک حزب رزمنده نخواهیم بود. بلکه انجمن حرافانی خواهیم بود که بعد از رسیدن به عرشه کشتی، در آغاز یک سفر باشکوه، تازه دریابند که خط سیر دقیقی در مقابل خود ندارند و درواقع هرلحظه میتوانند بهساحل بیندیشند و حتی در مقابل هرنصیحت عاقلانهیی تسلیم شوند و از ماجراجویی دست بردارند و از سفر خود منصرف شوند.
مساله بر سر موضوع زیر است:
هر چقدر که نیاز ما به انتقاداز خود زیاد باشد و هر چقدر هم که چارچوبی که ما برای انتقاد از خود قائلیم، وسیع باشد، باید حداقل اصولی که جوهر و موجودیت خود ما را تشکیل میدهد، یعنی آنچه اساس همکاری ما را بهمثابه اعضای یک حزب میسازد، وجود داشته باشد.
در صفوف ما «آزادی انتقاد» نمیتواند در مورد این اصول بهکار رود. اصولی که ْعام هستند و چندان هم متعدد نیستند.
دقیقا بهاین علت که قبول این اصول شرط اولیه هرگونه فعالیت در حزب ما و در نتیجه شرط اولیه هرگونه انتقاد نسبت بهاین فعالیتهاست.
هنگامی که خوداین اصول توسط کسی که در خارج از حزب ما قرار دارد، مورد انتقاد قرار میگیرد، ما نباید پنبه در کشوهایمان بچپبانیم.
همچنین تا هنگامی که ما بهمثابه یک حزب، این اصول را اساس موجودیت خود تلقی میکنیم، باید بدان وابسته باشیم و اجازه ندهیم توسط اعضایمان مورد سوال واقع شوند. در این مورد ما فقط یک آزادی میتوانیم بدهیم و آن آزادی تعلق داشتن یا نداشتن به حزب ماست.
ما کسی را مجبور بهپیوستن بهصفوف خود نمیکنیم. ولی اگر کسی بهاختیار خود بهما بپیوندد، ناچاریم فرض کنیم که اصول ما را پذیرفته است.
بهعبارت دیگر، اگر ما هر روز اساس برنامه و تاکتیک خود را زیر سؤال میبردیم، دیگر دلیلی نمیدیدیم که آنارشیستها، «ملیگرایان اجتماعی»، اخلاقیون و غیره نتوانند بهنام «انتقاد آزاد» به حزب ما راه یابند. زیرا در آن صورت دیگر در اساسنامه ما هیچچیز مستحکم، خدشهناپذیر و محدودی وجود نداشت. این یک واقعیت است که در آن صورت ما دیگر یک حزب سیاسی نبودیم که بهدلیل داشتن اصول معینی از احزاب دیگر متمایز میشدیم.
بدین ترتیب آزادی انتقاد حدومرز خود را در مورد موجودیت ما، بهمثابه یک حزب سیاسی پیدا میکند.
مبارزه طبقاتی، یعنی آنچه مهمترین ویژگی ما را تشکیل میدهد، در حزب ما نمیتواند مورد «انتقاد آزاد» قرارگیرد. ما نمیتوانیم بهنام «آزادی انتقاد» خودکشی کنیم. اما اپورتونیسم چنانکه «ببل» بهدرستی گفته درصدد خردکردن «ستون فقرات» و بنابراین نابودکردن ما بهعنوان یک حزب مبارزه طبقاتی است.
سرانجام آخرین مانور پیروان برنشتاین عبارت است از ارائه مسائل مورد بحث، بهصورتی آنقدر «علمی»، آنقدر پیچیده و آنقدر دشوار که اگر اکثریت رفقا جرئت کنند در مورد آنها قضاوت کنند یا حتی در مورد آنها تصمیم بگیرند، بهآن میماند که آنها را مورد عذاب و شکنجه قرارداده باشند.
اما مقاصدی که باعنوان ظاهرا بهحق «فقر فکری» مخفی شده است، بهقدری آشکار است که نیازی نیست «دانشمند» باشیم تا تاروپود آن را بشناسیم.
یک کنگره سوسیالیستی نباید به بحث درباره مسائل علمی و تئوری صرف بپردازد، بلکه باید درباره یک سلسله از مسائل صرفا عملی(پراتیک) مربوط به اصول و تاکتیک حزب مباحثه کند.
کنگره آینده (۳) باید به مسأله نظامیگری و میلیشا بپردازد. واقعا باید از بیشرمی فراوانی برخوردار باشیم اگر نخواهیم به کارگران بگوییم که در بحث بر سر نظامیگری و مسأله میلیشیا در واقع بحث بر سر «تحقیقات علمی» است که رفیق شیپل در زمینه نظامیگری انجام داده است.
اگر در حزب ما سادهلوحانی وجود داشته باشند که چنین نحوه تلقییی از مسایل را بپذیرند، ما فقط باید بگوییم: بیچاره اشتگمولر(نماینده سوسیال دموکرات پارلمانی ایالتی بادن) که بهنفع بودجه ساختمان کلیساها رأی داد و از طرف حزب محکوم شد.
بنابراین اگر او بهاین فکر میافتادکه از اقدامات خود با مقاله عالمانهای در «ماهنامه سوسیالیستی» دفاع کند، آیا امروز با خیال راحت و با احترام فراوان در میان ما جای نداشت؟ زیرا چه کسی جرأت میکرد یک «بحث و استدلال علمی در باره فایده معماری دینی» را مورد شک و تردید قرار دهد؟
در واقع مبارزه شیپل علیه خواست ما مبنی بر ایجاد یک میلیشیا همانقدر میتواند از نظر علمی مورد بررسی شود که رأیدادن اشتگمولر بهنفع بودجه ساختمان کلیساها.
«شیپل» در مقاله خود(درباره «فردریک انگلس و سیستم میلیشیا» در مجله روزگارنو(نویه سایت) سال۱۸۹۸-۱۸۹۹ شمارههای ۱۹و۲۰تنها کوشیده است ثابت کند میلیشیای خلقی، که ایجاد آن همواره یکی از مهمترین نکات برنامه سیاسی ما بوده، از نظر تکنیکی غیرقابل تحقق، بهدلایل سیاسی نامطبوع و از لحاظ اقتصادی پرخرج است. در حالی که تشکیلات نظامی کنونی همان قدر که برای رفاه و آسایش ملت لازم است، مفید هم هست.
این حرفها بهمثابه رد خشن تمام مبارزات پارلمانی و حتی تمام تبلیغاتی است که حزب ما تا امروز نیروی خود را بر مبارزه علیه نظامیگری متمرکز کرده بوده است.
اگر بهبهانه آزادی علم بخواهند حق تصمیم گیری درباره چنین حملهای که علیه اصول اساسی حزب صورت گرفته است را از حزب سلب نمایند این شرم آورترین سوء استفاده است که تا امروز بهنام «علم» در جهت فریب تودهها انجام گرفته است.
مسائلی که در بند۵ در دستور کار کنگره آینده قرار داشته و به تاکتیک حزب مربوط میشوند، نیز مسائلی کاملا عملی(پراتیک) هستند و نه «علمی».
امیدواریم تاکتیکی که در جریان انتخابات مجلس ایالتی باویر اتخاذ شد، تاکتیکی که از نظر نمایندگان کارگران غیر قابل قبول است را نخواهند بهعنوان یک مساله علمی معرفی نمایند.
در آثار برنشتاین نیز دو بخش وجود دارد: یک بخش تئوری(نظری) که در آن برنشتاین عقاید انتقادی خود درباره تئوری ارزش، بحرانهای اقتصادی و درک مادی تاریخ بهنمایش میگذارد. بخش دیگر پراتیک(عملی) است که در آن وی سندیکاها، تعاونیها، سیاست استمعاری و موضعگیری در مقبال دولت کنونی و نیز در مقابل احزاب بورژوایی را بررسی میکند.
بخش اول (تئوریک) مسلما در صلاحیت کنگره حزب نیست. هرگز کسی بهاین فکر نیفتاده است که بخواهد تئوری ارزش یا تئوری بحرانهای اقتصادی را به تصویب کنگره حزب برساند.
لیکن بخش دوم(پراتیک) یعنی تظاهر عملی تئوری برنشتاین که توسط مولمان، شیپل، هاینه و … بهصورت حرف و عمل بسط و توسعه داده شده، باید در کنگره حزب مورد رأیگیری قرارگیرد. توده حزب حق و وظیفه خود میداند درباره تاککتیکی که حزب باید در مقابل دولت و بورژوازی اتخاد کند تصمیم بگیرد.
آنهایی که بهاین حق توده حزب اعتراض میکنند، میخواهند نقش تحقیرآمیز گله گوسفند ناآگاه را به توده حزب بسپارند.
هر ازگاهی در حزب ما اتفاق میافتدکه عفعالان پایه حزب. که شهرتی ندارند، بهشدت مورد مؤاخذه قرار میگیرند یا از حزب اخراج میشوند و این بهخاطر خطاهایی است که آنها فقط بهخاطر کمبود آموزش مرتکب شدهاند.
آیا خطاهای بسیار بزرگتری که ربقای والای ما مرتکب میشوند، باید بدون مجازات باقی بماند؟ تنها بهخاطر این که آنها قادرند به خطاهای خود چاشنی تئوریک بزنند؟ اگر چنین است، ایا نمیتوان گفت که در حزب ما نیز، دزدان بزرگ، دزدان کوچک را حلق آویز میکنند.
آزادی انتقاد و سرشت مقدس «تحقیقات علمی» باید خدشهناپذیر باقی بماند. دقیقا بهاین دلیل که انتقاد گروه برنشتاین وقت و آزادی عمل کافی برای ابراز وجود داشته است. تا آنجاکه سرشت واقعی و سمتگیریهای آن؛ دیگر برای هیچ کس معما نیست.
در نتیجه برای حزب ما بهمثابه یک پیکره سیاسی وقت آن رسیده است که در مقابل نتایج این انتقاد موضع بگیرد و اعلام کند که:
این انتقاد، یک تئوری سقوط است که در صفوف ما برای آن جایی نیست.
پانوشت ——————
۱). این مقاله نخستین بار در سپتامبر۱۸۹۹در نشریهیی به نام لایپزیگر فولکس سایتونگ «روزنامه خلق لایپزیک» منتشر شده است.
آنتی سمیتیسم، گرایش ضدیهودی که از سوی ناسیونالیستهای آلمانی در اواخر قرن۱۹ و اوایل قرن ۲۰ تبلیغ شد و محور برنامه و سیاستهای حزب ناسیونال سوسیالیست(نازی) هیتلر قرار گرفت.
۲). در ۱۸۹۷ ماکس شیپل تجدیدنظرطلب در»ماهنامه سوسیالیستی» و در کنگره هامبورگ از تز ارجحیت ارتش پروس بر سیستم «میلیس»(طرح ارتش چریکی تودهیی) که بخشی از برنامه حزب سوسیال دموکرات آلمان بود) دفاع میکرد.
۳). اشاره به کنگره سالیانه حزب سوسیال دموکرات آلمان است که قرار بود در آینده نزدیکی، یعنی در اکتبر۱۸۹۹ در هانوور تشکیل شود. کنگرهیی که در دستور کار آن(بند۶) مسأله نظامی و جانشین کردن میلیشای خلقی به جای ارتش دائمی قرارداشت.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.