مدتی است در خبرگزاری ها و رسانه های پارسی زبان، شبکه های اجتماعی و یا در گفتگوهای سیاسی از سوی طیفی از سلطنت طلبان و استمرار طلبان غیرمسوول شنیده می شود که در ایران اپوزیسیون کارآمدی وجود ندارد! برخی هم تا آنجا پیش رفته اند که منکر وجود اپوزیسیون هستند! حرفی که بارها از زبان سران جمهوری اسلامی هم شنیده شده است. در مواجهه با چنین پدیده ای نخستین پرسشی که به ذهن شنونده خطور می کند منشا این حرف است و اینکه چه کسانی از این حرف سود برده و چه کسانی زیان می بینند؟ همچنین همزمانی این حرف از طرف افراد مختلف با بیان یکسان در رسانه های فارسی زبان آن هم در زمانی که جامعه در وضعیت انفجاری است و رژیم در بحران های کمرشکن اقتصادی و سیاسی دست و پا می زند چه بار و معنایی دارد؟
آیا کم رنگ کردن و یا نادیده گرفتن اپوزیسیون سرنگونی طلب حتی اگر با آن مخالف باشیم به نفع فاشیزم دینی حاکم بر ایران نیست؟ با کمرنگ کردن نقش سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران به عنوان شناخته شده ترین اپوزسیون نظام ملایان چه کسانی سود می برند؟ مگر جمهوری اسلامی هم همیشه به دنبال تضعیف مخالفان خود بویژه سازمان مجاهدین خلق نبوده است؟
‎قبل از پاسخ به این پرسش ها لازم است نخست تعریف اپوزیسیون را بشناسیم و اینکه اپوزیسیون جمهوری اسلامی به لحاظ سیاسی، تاریخی و اجتماعی از چه جایگاهی برخوردار است.
‎اگر به ساختار سیاسی یک جامعه نگاه کنیم در کشورهای دمکراتیک یا نیمه دمکراتیک، علاوه بر حزب حاکم که قدرت را به طور کامل و یا در یک ائتلاف سیاسی در اختیار دارد احزاب و جریان های سیاسی مختلف و متنوعی هم همزمان وجود دارند که آنها نیز در پارلمان آن کشور و یا نهادهای دولتی و اداری کم و بیش نماینده دارند و فعالیت می کنند. این احزاب، اپوزیسیون نامیده می شوند. به عبارتی حزب مخالف دولت که استعداد و شایستگی جانشینی را نیز دارد.
‎ البته این وضعیت در یک جامعه و یا یک سیستم دمکراتیک میسر است. یعنی اینکه مخالفان سیاسی نه تنها حق حیات سیاسی دارند بلکه در نهادهای حقوقی، قضایی و اداری نقش دارند. اما در حاکمیت جمهوری اسلامی نه تنها چنین حقی از روز نخست به رسمیت شناخته نشد بلکه از همان آغاز با مخالفانش به جای وارد شدن به گفتگو و تعامل، شلاق و دار و درفش و زندان بپا کرد و هر صدای مخالفی را در گلو خفه ساخت. از نمونه های بارز می توان به خاک و خون کشیده شدن مردم کردستان در فردای پیروزی انقلاب، سرکوب و کشتار رهبران چپ در گنبدکاووس و بالاخره شلیک به تظاهرات مسالمت آمیز سازمان مجاهدین خلق در سی خرداد ۶۰ را نام برد.
‎بنابراین شکل و محتوای اپوزیسیون در حاکمیت ملایان بطور کیفی با استانداردهای آن در کشورهای دمکراتیک تفاوت دارد. یعنی جمهوری اسلامی حضور مخالفان را به رسمیت نمی شناسد و آنها را دستگیر و زندان و شکنجه و اعدام می کند. در چنین فضایی طیف وسیعی از نیروهای اپوزیسیون در هراس از دستگیری و سرکوب و شکنجه به فعالیت های مخفی روی آورده و یا به ناچار از کشور گریخته و همین جنبش را رهبری می کنند. به یقین که درک این مطلب نه سخت و نه پیچیده است. پس آن دسته از افراد و گروه ها و یا خبرگزاری ها که همآهنگ و برنامه ریزی شده وارد شده و به انکار اپوزسیون و نقش آن در داخل مبادرت می کنند نه تنها به مردم ایران کمکی نمی کنند بلکه در جبهه دشمنان مردم ایران بوده و به آنها خیانت می کنند.
بنابراین چه موافق باشیم یا مخالف، شورای ملی مقاومت ایران از سی تیر ۱۳۶۰ که بطور رسمی در داخل کشور اعلام موجودیت کرد اپوزیسیون اصلی و آلترناتیو دمکراتیک نظام آخوندی است و بقیه نیروها و گروه ها به نسبت دوری و نزدیکی آنان با این ائتلاف ملی و میهنی است که شناخته می شوند. البته تاکید می شود که وجه تمایز شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین با بقیه احزاب و جریان های سیاسی فقط در این است که مجاهدین و شورای ملی مقاومت بیش از ۴۰ سال است که بی وقفه با رژیم ملایان به صورت حرفه ای مبارزه می کنند. آنان خود را متعهد به سرنگونی رژیم پسمانده خمینی می دانند و قیمت این مبارزه را با جان و مال و عمرشان می پردازند و همین عنصر دلسوز و فداکار مجاهد خلق بوده است که رژیم ضد بشری خمینی را در همه عرصه ها به چالش کشیده، کمرش را خم کرده و به زانو در آورده و در ورطه سرنگونی قرار داده است.
پس می توان نتیجه گرفت اگر سازمان مجاهدین از پس مهیب ترین نیروی تباه کننده یعنی خمینی و پاسداران جنایتکار برآمده اند، اگر از زندان و شکنجه و سیاهچال نهراسیده اند و همچون سال۶۷ بخاطر دفاع از مواضع خود به دژخیم نه گفته و دلیرانه بر طناب های دار و تیرک های اعدام بوسه زدند، اگر در برابر مماشاتگران غربی که در دلجویی از آخوندهای تهران، مجاهدین و شورا و ارتش آزادی بخش را در لیست تروریستی قرار داده و در برابر دشمن تا دندان مسلح آنها را خلع سلاح کرده پیروز و سرافراز از خاکستر خویش برخاستند پس به یقین از پس موانع ناچیز و بی مقدار حرافان و پاسدار بسیجی های جبهه خارج کشوری رژیم نیز برخواهند آمد.
البته قابل درک است دستآوردهای اخیر مجاهدین و شورای ملی مقاومت، رژیم و بدخواهان مردم ایران را نگران و سراسیمه ساخته است. دستآوردهای اخیر مقاومت ایران از جمله صحنه محاکمه دیپلمات تروریست رژیم در بروکسل و محاکمه دژخیم حمید نوری در دادگاه استهکلم و دیدارهای ارزشمند شخصیت های برجسته سیاسی از جمله آقای مایک پنس و مایک پمپئو با خانم رجوی و همینطور فعالیت های چشمگیر هوداران مجاهدین خلق در داخل کشور همچون هک صدا و سیمای حکومتی، هک شهرداری تهران و هک دوربین هایی که خروجی آنها به سپاه پاسداران و نیروهای سرکوبگر وصل می شد و وایرال حجم عظیمی از این خبرها در خبرگزاری های شناخته شده بین المللی، منجربه هرچه بیشتر برجسته شدن نقش سازمان مجاهدین خلق در پیشبرد امر سرنگونی نظام آخوندی شده و بدیهی است این امر بدخواهان و دشمنان مردم ایران را نگران ساخته و از آنجاییکه این طیف از سیاسیون فرصت طلب که رابطه های مشکوک و آلوده ای با درون نظام دارند برنامه ریزی شده وارد صحنه می شوند و به فحاشی و دروغ پردازی علیه مجاهدین و مقاومت ایران می پردازند.
تاکید می شود که هرگز نباید از یاد ببریم که دشمن مردم ایرن رژیم پلید خامنه ای است و این موضوع زمینه کافی برای اتحاد و همبستگی ملی را ایجاب می کند و جا دارد همه ما ایرانیان مخالف حکومت آخوندها به جای پرداختن به مسایل فرعی و غیرضروری و فشردن گلوی اپوزیسیون که تنها آخوندها از آن سود می برند به کمک مقاومت ایران شتافته و برای برقراری حاکمیتی ملی و مستقل کمر همت برای سرنگونی ببندیم.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)