«شاعری یک شغل است مثل بقیه شغلها،
نه یک قهرمان ملی،نه یک رهبر سیاسی، ونه بعنوان یک انسان برتر و صاحب امتیاز در جامعه ….»
[توضیحی کوتاه برای دوستداران امیرهوشنگ ابتهاج در جواب به‌ انتقادهایی آنها»

٭من از نوجوانی با هیولای به نام جمهوری اسلامی مبارزه می کنم ومی خواهم آن نه تنها از جامعه ایران بلکه از تمام منطقه جارو شود تا ما مردم بتوانیم یک سیستم انسانی جایگزین آن کنیم. به همین دلیل هنوز در صف انقلابیون کمونیستم……!!
« بر اساس یک سیستم شوراٸی»

قطعاً تا آخرین لحظه‌ی حیات زندگیم دست از تلاش برای سرنگونی این هیولای خون‌آشام بر نخواهم برداشت و در این راه بسیار جدی هستم…»

«شعر…!!»
*شعر و در کل هنر برای من، وقتی که ارزش شغلی پیدا می کند، کالای برای فروش و امرارمعاش، ارزش هنری ندارد. چون فقط تجارت است…
« مثل خوانندگی، مثل آشپزی، مثل نقاشی، مثل بنائی، مثل خیاطی، مثل باعبانی، مثل نجاری» که انسانها می توان یک رابطه‌ی عمیق عاطفی با همه این صاحبان مشاغل برقرار کنند. اما نمی تواند آنهای را قهرمان یا رهبر سیاسی دانست و از آنان بت ساخت، صاحبان این مشاغل برای معاش و امور زندگی مجبورند به ساز مشتری پولدار برقصند مثل امیر هوشنگ ابتهاج مهمان خودی و رفیق آیت‌الله خامنه‌ای.
کسیکه از احترام بارگاه شاهانه برخورد بود یا مثل حافظ که در وصف شاه شجاع «جنایکار و خدای جهل زمانه» شعر سروده…»

٭من حق دارم بعنوان یک انسان کنشگر، او را«ابتهاج» نقد کنم و از اینکه با جانی هم دست بود، و در طول چهل و سی سال جنایت حکومت اسلامی سکوت بود…

در مورد حمله و فتوای خمینی به کردستان اعتراضی نداشت،
قتل عام زندانیان سیاسی ۶۷ را دید و شنیده اعتراضی نکرد
کشتار ۸۸ را دید و شنید شعری نگفت،
و در آبان ۹۸ نه برای دفاع از مردم معترض بلکه برای دلجویی و دلگرمی آیت‌الله خامنه‌ای در سوگ حسین اشک ریخت و شعر نوشت بعنوان شاهدی عینی که کتمان حقیقت بود نقد کنیم و او را بدنام بنامم…..!»

*به نظر من هوشنگ ابتهاج یک انسان مماشاتگر و در صف جمهوری اسلامی بود درصف حزب الله یها بود..

یکی بود مثل بقیه‌ی آیت الله ها و از دوستان نزدیک آیت‌الله خامنه ای که ابتهاج او را آغا خطاب می کرد.

[ و اما من !!
دو اولویت اساسی دارم یکی مبارزه با اسلام سیاسی که مانع بزرگی بر سر راه رسیدن به جامعه انسانی ست

ودوم ناسیونالیزم ایرانی که مانعی برای سرنگونی جمهوری اسلامی با دامن زدن به گرایشات ضدانسانی، تبعیضات قومی تحت عنوان تمامیت ارضی «فاشیست» و جدائی هاست.

که بر دو پایه جعل تاریخ!! بر اساس تمدن ۲۵۰۰ ساله پادشاهی و شیعه گری پایه ریزی شده است.
برای رسیدن به هدف که همان جامعه انسانی ست باید در کنار نقد درستی از مذهب این صنعت بازدارنده شعور!
ناسیونالیزم را هم به چالش کشید و نباید بی تفاوت بود
در کنار خرافه زدایی باید اشرافیت و تمدن دروغین ۲۵۰۰ ساله که بر اساس جنایت و ریاکاری توسط حاکمان جنایتکاران ثبت شده نیز مورد نقد و بررسی قرار داد..

پایه ریزی یک جامعه انسانی نه بر اساس افتخارات جعلی در گذشته بلکه بر اساس منطق و شعور انسان امروزی و با هدف فردای بهتر بدور از گرایشات مذهبی ساخته شود….»

۱۳آگوست ۲۰۰۲ میلادی

#شمی_صلواتی