(توضیح: نوشته حاضر یکی از مهمترین و شاید واپسین ترفندهای تسلیم طلبان مقیم خارج کشور که خودشان را مخالف حکومت هم می نامند و سیاست باندهای تبهکار و شکست خورده درون نظام موسوم به اصلاح طلبان (قلابی) که برای بقای نظام ‍ولایت فقیه تلاش می کنند را روشن می کند. مخالفان واقعی حکومت کنونی تردیدی ندارند که اصلا انتخابی در میان نیست. خود ولی فقیه هم در سخنان امروزش گفت مهم نیست به کی رآی بدهید مهم این است که شرکت کنید. و با همین حرف خودش رشته های کسانی که مدعیند برای پرهیز از خرابتر نشدن وضع شرکت می کنند یا چون می خواهند ولی فقیه ترکتازی کمتری بکند به رقیبانش ر‌‌ای می دهند را پنبه می کند. بنابراین هرکس که به هر صورتی و با هر بهانه و استدلالی به شرکت در انتخابات ولی فقیه فرابخواند و بداند یا نداند بخواهد یا نخواهد خواست ولی فقیه را اجرا می کند. با این حال اگر کسانی باقی مانده باشند که خدمتگزار ولی فقیه نباشند و نیاز به استدلال داشته باشند این نوشته شاید گره گشا باشد و ما این فرصت را از آنها دریغ نمی کنیم).

افسانه انتخاب میان «بد» و «بدتر»

مجید محمدی

یادداشت–محمد شریعتمداری رییس ستاد انتخابات حسن روحانی در واکنش به اعتراض یکی از معلمان درباره زندانی کردن فعالان صنفی در همایش کشوری مسئولان ستادهای فرهنگیان روحانی می گوید: “شما فکر می‌کنید اگر قالیباف که رییس پلیس و رییسی که رییس دادگستری بودند رییس جمهور شوند تعداد معلمان زندانی کمتر می‌شود؟” (ایلنا ۵ اردیبهشت ۱۳۹۶)
این پرسش از جنس استفهام انکاری است به این معنا که نفی در خود سوال است. گوینده زندانی شدن معلمان را فرض می گیرد و مخاطب را از بیشتر شدن زندانیان معلم می هراساند تا معلمان ناراضی به روحانی رای دهند. عین این استدلال را می توان برای دانشجویان و روزنامه نگاران و دو تابعیتی‌ها و مدیران کانال‌های تلگرامی زندانی و معترضان به زندانی بودن آنها آورد که اگر “دو نفر دیگر” بیایند تعداد زندانیان بیشتر خواهند شد. سرکوب‌های دیگر نیز به جای تبدیل شدن به منبع شکایت و تغییر، به ابزاری برای عادی سازی به “وضعیت موجود” تبدیل می شوند چون “دو نفر” دیگر سرکوبگرترند.
انتخابی بسیار دشوار
رئیس ستاد روحانی در این یک جمله علاوه بر ترساندن مخاطب تفاوت‌های میان سه نامزد اصلی یعنی ابراهیم رئیسی، محمد باقر قالیباف و حسن روحانی را به طور ضمنی بیان کرده است. سه نامزد دیگر نه شانسی دارند و نه جدیتی برای کسب این مقام، البته بدون اشاره به هویت کسی که دارد برایش کار می کند. قالیباف رئیس پلیس جمهوری اسلامی در سرکوب‌های دهه‌ی هشتاد اهل فرهنگ و هنر و رسانه‌ها (توسط اداره‌ی اماکن و حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی) و یکی از چوب بدستان در سرکوب‌های خیابانی تیر ۷۸، ابراهیم رئیسی عضو کمیته‌ی چهار نفره‌ی تصمیم گیر در کشتار زندانیان در سال ۱۳۶۷ و روحانی عضو شورای عالی دفاع و دبیر شورای امنیت ملی (قبل از نشستن بر کرسی ریاست دولت) بوده است.
در این میان اتفاقا روحانی مسئولیت مرگ افراد بیشتری را (در کنار خمینی و هاشمی رفسنجانی و محسن رضایی) نسبت به رئیسی و قالیباف بر عهده دارد چون سیاست تداوم جنگ در جمهوری اسلامی بعد از فتح خرمشهر (۱۳۶۱ تا ۶۷) و باز پس گیری مناطق اشغالی به کشته و مجروح شدن صدها هزار تن از جوانان ایرانی و مردم بی‌دفاع در بمباران‌ها و موشک پرانی‌های صدام، و دهها میلیارد دلار خسارت بدون هیچ نتیجه‌ای برای کشور، و البته بزرگ تر شدن سپاه و آسان تر شدن سرکوب‌ها در شرایط جنگ، انجامید. در دوران جنگ ایران و عراق، روحانی مسئولیت‌های متعددی از جمله عضویت درشورای عالی دفاع (۱۳۶۱ تا ۱۳۶۷)، عضویت در شورای عالی پشتیبانی جنگ و رئیس کمیسیون اجرائی آن ( ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۷)، معاونت فرماندهی جنگ (۱۳۶۲ تا ۱۳۶۴)، ریاست ستاد قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیاء (۱۳۶۴ تا ۱۳۶۶) و فرماندهی پدافند هوایی کل کشور (از سال ۱۳۶۴ تا ۱۳۷۰) را برعهده داشت.
بجای دادن مدال به فرماندهان جنگ (از جمله روحانی)، آنها باید برای تداوم جنگ بی‌حاصل و خسارت بار سال‌های ۶۱ تا ۶۷ محاکمه می شدند. هنوز سپاه پاسداران اجساد مفقود کشته شدگان آن سال‌ها را یافته و در شهرها می گرداند و در میادین و دانشگاه‌ها و محل‌های میراث فرهنگی دفن می کند تا مردم را در فضای احساسی آن سال‌ها قرار دهد بدون آن که هیچ مسئولیتی برای قربانی کردن جوانان ایرانی در بارگاه مقدس اسلامگرایی گسترش طلبانه بپذیرد.
حسن روحانی بعد از جنگ نیز تا سال ۱۳۹۲ همیشه مشاغل امنیتی داشته است. او با نادیده گرفتن سوابق نظامی و امنیتی فوق در مناظره‌های سال ۹۲ رقیب اصلی خود (قالیباف) را سرهنگ و خود را حقوقدان معرفی کرد در حالی که در سوابق کاری روحانی اصولا دوره‌ای از کار به عنوان وکیل یا حقوقدان به چشم نمی خورد مگر آن که همه‌ی روحانیون شیعه را به علت تحصیل فقه حقوقدان بنامیم (از جنس مساوی قرار دادن طالع بینی و ستاره شناسی).
بر این اساس در این انتخابات مردم مجبور به انتخاب میان پلیس بد و پلیس خوب در رژیم‌های پلیسی، یا انتخاب میان بد و بدتر در رژیم‌های اقتدارگرا نیستند بلکه بد تر از آن باید میان پلیس سرکوبگر، قاضی جلاد و عنصر عالی رتبه‌ی امنیتی/نظامی یکی را بر گزینند.
کدام یک و چرا؟
قائلان به مشارکت می گویند بهتر است عنصر عالی رتبه‌ی امنیتی/نظامی را برگزید تا از سرکوب بیشتر قاضی جلاد و پلیس قصاب جلوگیری کرد اما قلائلان به تحریم معتقدند که عنصر عالی رتبه‌ی نظامی/امنیتی در چهار دهه‌ی گذشته یار نزدیک دوتای دیگر بوده و تفاوت نه در ایدئولوژی و سیاست‌ها بلکه در مشاغل و موقعیت‌ها در یک نظام تمامیت خواه اقتدارگرا و دینی بوده است. روحانی کسی است که ظرفیت به میدان جنگ فرستادن هزاران تن برای اشغال کشور دیگر (تا فتح کربلا و قدس) را داشته است و در شرایط ویژه برای نظام همین ظرفیت را خواهد داشت. امروز این موضوع دارد در سوریه دنبال می شود و به گفته‌ی مقامات تا کنون ۲۱۰۰ نفر از نیروهای اعزامی توسط جمهوری اسلامی در این کشور کشته شده‌اند. همین موضوع است که انتخاب میان او و رقبایش را بسیار دشوار می کند.
هویت‌هایی که تغییر نمی کنند
یکی از گفته‌هایی که میان روس‌ها معروف است این است که وقتی کسی عضو کا گ ب شود همیشه عضو آن سازمان خواهد بود. این بدین معناست که برخی سازمان‌ها هویت فردی را از افراد گرفته و هویت سازمانی‌ای بدو می دهند که از آن نمی تواند بگریزد. این گفته بر اعضای سپاه پاسداران و روحانیون شیعه نیز صدق می کند. آنها به گونه‌ای تربیت می شوند که امکان تغییر و جدا شدن فرهنگی و نگرشی و رفتاری از آن سازمان‌ها تقریبا غیر ممکن است. شما چند پاسدار و روحانی سراغ دارید که از آن مشاغل جدا شده و کاملا به شخص متفاوتی از حیث ایدئولوژی و رفتاری و منش و سبک زندگی تبدیل شده باشند؟
قالیباف اگر گواهینامه‌ی خلبانی هم بگیرد و کت و شلوار سفید سال ۸۴‌اش را بپوشد باز هم یک بسیجی و پاسدار است چون وقتی جوانان معترض به نظام را در خیابان ببیند دست به چوب می شود. روحانی و رئیسی نیز علی رغم چهار دهه مسئولیت اجرایی و قضایی هرگز لباس روحانیت را ترک نکرده‌اند و در عین کسب مشاغل حکومتی همان ادبیات و رفتارهای اسلامگرایان شیعه (تمامیت خواهی و اقتدارگرایی) را ادامه داده‌اند.
رئیسی اگر سال‌ها خود کیسه‌های آرد آستان قدس رضوی را بر دوش به در خانه‌ها ببرد یا قالیباف خود اسکناس‌های نقد را به بیکاران دستی بدهد باز این دو نمی توانند خاستگاه و هویت خود را فراموش کنند و طبقه‌ی حاکم نیز آنها را نه به خاطر وعده‌ها یا خرج کردن از اموال عمومی بلکه برای تضمین بقای هسته‌ی سخت حکومت می خواهد.
نامزدهای آینده
به نظر می آید که با گذشت زمان تعداد مقاماتی که هویت آنها در قوای قهریه شکل گرفته بیشتر و بیشتر می شود و این امر کار کسانی را که می خواهند شهروندان را تشویق به رای دادن میان بد و بدتر کنند دشوار می سازد. حکومت دیگر به غیر از نیروهای سپاهی و بسیجی و روحانیون امنیتی نزدیک به بیت کسی را محرم اسرار و قابل اعتماد نمی داند. به این صورتی که پیش می رود احتمالا در دهه‌ی آینده در صورت تداوم نظام، شهروندان ایرانی مخیر خواهند بود میان دکتر حسین الله کرم (دکتر قالیباف نسل دوم)، قاضی سعید مرتضوی یا قاضی صلواتی (قاضی رئیسی نسل دوم) و دکتر حسن عباسی (دکتر روحانی نسل دوم) یکی را برای ریاست جمهوری برگزینند.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com