اسلاوی ژیژک. منبع: آپریسیتی
|
قنطره — حملۀ ویرانگر تروریستی به دفتر سردبیری مجلۀ طنز شارلی ابدو در پاریس باعث شد اسلاوی ژیژک، فیلسوف کثیرالارجاع، کتابی با عنوان اندیشههای کفرآمیز؛ اسلام و مدرنیته۱ بهزبان آلمانی منتشر کند.
این کتاب به دو بخش تقسیم میشود: بخش اول با عنوان «اسلام بهمثابۀ شیوۀ زندگی» به مباحث این روزها دربارۀ اسلام کنونی میپردازد. بخش دوم با عنوان «نگاهی به پیشینۀ اسلام» به بررسی برخی از جوانب بنیادیتر اسلام، ازجمله جوانب روانتحلیلگرانه، میپردازد.
او در مقدمۀ این دو بخش به همبستگی ظاهریِ سران دولتها اشاره میکند که، پس از حملات به پاریس، علیه تروریسم، اعلام اتحاد کردند. او این اتحاد را ریاکارانه میداند. ژیژک مینویسد: «در آن یکشنبه، بزرگان سیاسی سراسر جهان، از دیوید کامرون و بنیامین نتانیاهو گرفته تا سرگی لاوروف و محمود عباس، دست به دست هم دادند. اگر از ریا فقط یک تصویر وجود داشت، همین بود.» ژیژک این پرسش را هم اضافه میکند که چرا این ترورْ علیه فرانسه رخ داد نه آمریکا؟ بههرحال، تروریستها نگران اشغال عراق بهرهبری آمریکا بودند. اما اگر قصد ژیژک این است که امپریالیسم آمریکا را علیه خاورمیانه مدنظر قرار دهد، نباید امپریالیسم فرانسه علیه بسیاری از کشورها و مناطق مسلمان و از همه مهمتر الجزایر، لیبی و مالی را فراموش کند؛ نقش فرانسه در جنگ سوریه که به همان اندازه مهم است به کنار.
لیبرالهای چپ مغرض
در سراسر این کتاب، ژیژک لیبرالهای چپ را برای سوگیری در محکومیت این دست حملات تقبیح میکند. او آنها را متهم میکند که، در اعلام محکومیت، محتاط بودهاند تا مبادا به نژادپرستی متهم شوند. او معتقد است این جماعت مسئولیت غرب در قبال خشونتها و کشتارها در بهاصطلاح جهان سوم را یادآور میشوند تا مسلمانان را آزرده نسازند. ناتوانی جناح چپ در نقد اسلام و هر انتقاد از اسلام را «نژادپرستی اسلامهراسانه» خواندن از دیگر مباحث اصلی ژیژک است: او این امر را مشکلی آسیبشناختی میداند.
«عکس ریاکاری»: «تفکر یعنی فرارفتن از وضع تأثربرانگیز همبستگی عمومی که پس از این حملات فوران کرد و در ۱۱ ژانویۀ ۲۰۱۵ به اوج رسید. در آن یکشنبه، بزرگان سیاسی سراسر جهان، از دیوید کامرون و بنیامین نتانیاهو گرفته تا سرگی لاوروف و محمود عباس، دست به دست هم دادند. اگر از ریا فقط یک تصویر وجود میداشت، همین بود.»
بهگمان ژیژک، با اسلام بیشازحد مدارا میکنند، اما او نمیگوید درعوض باید چه کار کرد. باید اقلیت مسلمان را تحت فشاری شدیدتر قرار داد؟ پاسخ روشنی نمیدهد.
درعوض، به ما میگوید که بنیادگرایی واکنشی «افسونگرانه۲» به لیبرالیسم و نمودهای آن در دیگر نقاط جهان است. گرچه لیبرالیسمْ خود را جنبشی واقعگرا علیه بنیادگرایی میداند، معایبش مستعد آنند که بهمثابۀ مددرسان تفکر افراطی و بنیادگرایی معنا شوند. بهاعتقاد ژیژک، به همین دلیل است که لیبرالیسم بر چپ رادیکال و مواضع بنیادینش بر حفظ ارزشها و دستاوردهای آن متکی است.
تحلیل متناقض
ژیژک در اثر خود، نقدِ بسیار نقلشدۀ هورکهایمر از فاشیسم را دربارۀ لیبرالدموکراسی به کار میگیرد و مدعی میشود این گفته که «آنها که نمیخواهند سرمایهداری را به نقد بکشند، باید درباب فاشیسم هم سکوت کنند» دربارۀ بنیادگرایی کنونی نیز صادق است: «آنها که نمیخواهند لیبرالدموکراسی را به نقد بکشند، باید درباب بنیادگرایی مذهبی نیز سکوت کنند.»ازیکسو، ژیژک لیبرالیسم را چارۀ آن بنیادگراییای میداند که چپگرایان رادیکالْ به صورتِ غیرمستقیم حامی آناند، اما، از سوی دیگر در انتقادش بر نظام سیاسی، لیبرالیسم را از مسئولیت معاف نمیکند. این امر تحلیل او را بیشازپیش متناقض میسازد، زیرا همانطور که گفته شد او تدارک اپوزیسیونی راسختر برای بنیادگرایی را به رادیکالیسم چپگرا نسبت میدهد.
در بخش دوم، ژیژک به تصویری روانتحلیلگرانه از اسلام میپردازد و بحثش را از خداشناسی اسلامی آغاز میکند. او به تشریح تفاوت خداشناسی اسلامی با خداشناسی دیگر ادیان وحیانی میپردازد: «برخلاف دو دین صاحبِ کتاب دیگر، یعنی یهودیت و مسیحیت، اسلامْ خدا را با منطقی پدرانه مطرح نمیکند: الله پدر یا حتی پدری نمادین نیست؛ خدا یکتاست. لم یلد و لم یولد است. خانوادۀ مقدس در اسلام جایی ندارد. به همین دلیل است که اسلام بر این واقعیت تأکید بسیار دارد که محمد [ص] یتیم بود.»
بالاکشیدن پل متحرک: اروپا با پیگیری سیاستِ طرد میتواند خود را منطقهای همگن نشان دهد، تفکری که حتی متفکران چپگرا و فیلسوفان اجتماعیای نظیر اسلاوی ژیژک مستعد پذیرش آناند. تارکان تک
همانطور که ژیژک قبلاً یادآور شد، این خداشناسی در دیگر ادیان دیده نمیشود. در اصل، هیچ شأن مقدسی به اهلبیت پیامبر منسوب نبود. اما این مسئله مانع از آن نشد که بعداً اهلبیت پیامبر جانشینان برحق وی در خلافت قلمداد نشوند. مکتب فکری تشیع بعداً این حق را از آموزههای خود دانست و بدین طریق قداست را به اهلبیت پیامبر نسبت داد.
بنابراین، یقیناً میتوان معنایی از قداست اهلبیت را در اسلام کنونی، گرچه در موضعِ اقلیت، مشاهده نمود و ژیژک میتوانست بهسادگی بدان اشاره کند و رویکردی متمایزشده را به خوانندگان معرفی نماید. تاآنجاکه به نهادینهسازی۳ اسلام مربوط است، ژیژک شباهتهای معدودی بین نهادهای اسلامی و مسیحی مییابد. وجود یک «امت» (جماعت ایمانی) و مفاهیم ضدملی در اسلام پدیدارهایی هستند
که مانع نهادینهسازی واقعی میشوند. در این زمینه او همچنین یادآور میشود که اسلام، برخلاف دیگر ادیان نهادینهشده، بر تفکر «ایثارگرانۀ» انسان استوار نیست.غالباً از ژیژک انتقاد میشود که تحلیلهایی بسیار مختصر راجعبه موضوعاتی پوپولیستی و وسیع مینویسد و به همین دلیل تحلیلهایش سطحی و متناقضاند. برخی از این انتقادات اغراق است، اما برای مثال، بخش نخست کتاب او فاقد آن موضع چپگرایانهای است که در بیشتر آثار پیشین او دیده میشود و از مشخصات نگرش او شده است. درعوض، ژیژک متنی تعجببرانگیز منتشر کرده و خواستار محدودیت تحرک پناهندگان در اروپا و همچنین مدافع بسیاری از مواضع اروپامحور میشود.
دوگانگی منظر
مثال دیگرْ تعمد ژیژک در همنشینیِ دو اصطلاح «اسلام» و «مدرنیته» است گویی، در فرایند تشدید احساسات برافروختۀ عموم، آن دو کاملاً متضاد هستند. این نوشتار، علیرغم نقد لیبرالیسم، متأثر از نوعی جهانبینی دوقطبی است. ژیژک جهان را به «ما»، یعنی غرب لیبرال علیرغم ریاکاری و تاریخ امپریالیستی آن، و «آنها»، یعنی جهان اسلام و بنیادگرایی بهمثابۀ قطب مخالف، تقسیم میکند. توصیف او از اسلام صرفاً تاحدی جانب انصاف را نسبتبه ناهمگنی این دین رعایت میکند و در مجموع بهخاطر یکدستکردن کل اسلام باید آن را رد کرد.
چند قسمتی که تصویری متمایزشده از اسلام ارائه میدهد بیشتر شبیه تلاش نویسنده برای اعتباربخشی به اثر خود است و موضع اساسی مقاله را تغییر نمیدهد.
ژیژک مدام به عناصر پدرسالارانۀ اسلام اشاره میکند. در بیشتر موارد این کار او موجه است: اسلام ساختارهایی پدرسالارانه دارد که تا حدی بازتاب زندگی پدرسالارانۀ عصر نزول قرآن بود. اما روشن نیست چرا ژیژک مثلاً فمنیستهای مسلمانی را نادیده میگیرد که با نگاهی تاریخی به قرآنپژوهی پرداخته و نگرشهای کاملاً متفاوتی را عرضه میکند.
دیگر ویژگی بارز نوشتۀ ژیژک تأکید بر مرجعیت و اقتداری است که به ادعای او، پیامبر [ص] بر زنانش داشت. این امر احتمالاً درمورد نقش رهبری او و برخی آرمانها صادق است، اما نمیتوان از حق بهرهمندی جنسیِ نامحدود از زنان سخن گفت. مسئله را این واقعیت روشن میکند که اسلام، نخست، چندزنی را در فرهنگ عرب محدود ساخت و نهایتاً به تکهمسری توصیه نمود. در آن زمان این کار بیانگر تغییری بزرگ در ماهیت روابط بود. بنابراین، باید در بستر تاریخی مرتبط با وضعیت فرهنگ عربِ آن زمان به نگاه پیامبر [ص] به زنان پرداخت.
اطلاعات کتابشناختی:
Žižek, Slavoj. Blasphemische Gedanken: Islam und Moderne. Ullstein eBooks, 2015
پینوشتها:
* این مطلب در تاریخ ۱۰ دسامبر ۲۰۱۶ با عنوان A Eurocentric perspective در وبسایت قنطره منتشر شده است و وبسایت ترجمان در تاریخ ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ این مطلب را با عنوان نوشتههای ژیژک دربارۀ اسلام اصلاً چپگرایانه نیست ترجمه و منتشر کرده است.
* این متن را روث مارتین (Ruth Martin) از آلمانی به انگلیسی ترجمه کرده است.
[۱] Blasphemische Gedanken: Islam und Moderne
[۲] mystificatory
[۳] institutionalisation
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.